تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 23 از 35 اولاول ... 1319202122232425262733 ... آخرآخر
نمايش نتايج 221 به 230 از 344

نام تاپيک: شل سیلوراستاین

  1. #221
    داره خودمونی میشه Anahita va Mehr's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    پست ها
    62

    پيش فرض

    ما همديگر را دوست داريم


    من خوشحالم که خودم هستم
    زيرا من شبيه تو نيستم
    تو هم خوشحال باش که خودت هستی
    چون اصلا ً شبيه من نيستی
    برای همين است که ما می توانيم با هم دوست باشيم
    و چه خوب است دوستی دو تا آدم مثل ما
    که اصلا ً شبيه هم نيستند
    اما همديگر را دوست دارند ...


  2. 2 کاربر از Anahita va Mehr بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #222
    داره خودمونی میشه Anahita va Mehr's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    پست ها
    62

    پيش فرض

    يک زرافه و نيم


    اگر شما يک زرافه و نيم داشتيد
    و او به اندازه ی يک نصف ديگر کش می آمد ...
    آن وقت شما صاحب يک زرافه و نيم می شديد ...
    Last edited by Anahita va Mehr; 13-11-2007 at 05:38. دليل: Sekrete

  4. #223
    داره خودمونی میشه Anahita va Mehr's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    پست ها
    62

    پيش فرض

    ماجرای معمار سابق


    بايد خانه ی جانسون را خراب می کرديم ۰
    من بولدزر آوردم بيل می کانيکی آوردم جرثقيل آوردم
    سقف ها را کنديم ديوارها را خراب کرديم
    جای بخاری را کوبيديم لوله ها را کنديم
    پنجره ها را خرد کرديم زنگ ها را پاره کرديم
    شيروانی ها را در آورديم کف چوبی اتاق را اره کرديم
    به زير زمين که رسيديم تا ان را هم بکوبيم
    يکنفر داد زد:

    «
    هی اينجا خانه ی جانسون نيست خانه ی آنها بغل دستی است .»

    «شايد به همين دليل است که ديگر معمار نيستم


  5. #224
    داره خودمونی میشه Anahita va Mehr's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    پست ها
    62

    پيش فرض

    حلیم نخود سبز

    حلیم نخود سبز داغه
    حلیم نخود سبز سرده
    حلیم نخود سبز
    نُه روزه که
    تو قابلمه س
    بنابراین تو بوفهء مدرسه
    یه کاسش رو امتحان کن،
    باا ااون باکتریهای سبزِ
    نُه روزهء توش.

  6. #225
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض بانوی مشعل به دست/The lady with the torch

    بانوی مشعل به دست
    کنار خلیج ایستاده، در سپیده دمی غمگین
    و نظاره کرد سرزمین آشفته را
    به جنوب، جایی که خیابان ها به سرخی می زد
    به فرزندانش که رنج می بردند و جان بر کف دست می نهادند
    روی برگرداند، بانو.
    آن گاه به مشرق نگریست، آنجا که سربازان رژه می رفتند
    تلخی و نفرت را
    در چشمان آنها که مصمم بودند و
    نمی توانستند منتظر بمانند، دید
    سیمای سیاهان را دید، بانو
    اندوهشان را حس کرد، ناله و زاری شان را شنید
    و درد را دید، در یک میلیون چشم
    روی برگرداند.
    آن گاه عهدی را که بیش از صد سال پیش بسته بود و
    از یاد برده بود، به یاد آورد
    ناله ها و زاری ها و فریادهای آزادی
    طنین می اندازند، طنین می اندازند، در گوشهایشان
    بانوی مشعل به دست
    به رویایی اندیشید که از دست رفته بود
    به آسمان ذچشم دوخت و آنگاه، شرمسار ، سرش را
    خم کرد و اشک از دیدگانش جاری شد



    The lady with the torch in her hand
    Stood in the bay on a cold grey dawn
    Stood in the bay and looked out upon her troubled land.
    The lady looked over the bay,
    Looked to the south where the streets ran red
    Looked to her children who suffered and bled,
    And the lady looked away.

    Then she looked to the east where men were marching,
    And saw the bitterness and hate
    In the eyes of those who wouldn't change
    And those, who couldn't wait.
    The lady saw faces of black,
    Felt the anguish and heard the cries
    Saw the pain in a million eyes,
    But the lady turned her back.

    Then she remembered a promise forgot
    For over a hundred years
    And the cries and shouts of freedom now
    Come ringin', ringin' in her ears.
    The lady with the torch in her hand
    Looked to a dream that had almost died
    Looked to the heavens then bowed her head
    In shame and cried



  7. #226
    داره خودمونی میشه Anahita va Mehr's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    پست ها
    62

    پيش فرض

    صد هزار دلار پول خرد

    یکشنبه بانک رو زدم،
    باید پول هایی که نصیبم شده ببینین.

    تا دوشنبه نتونستم اونا رو به خونه بیارم،
    خب، معلومه، برای اینکه وزنشون خیلی زیاد بود.

    بالاخره نشستم تا اونا رو بشمرم،
    برام خیلی عجیب بود،

    اون همه سکه ی گرد کوچولوی قهوه ای،
    جلو چشمام قل می خوردن.


    صدهزار دلار پول خرد دارم،
    دریغ از یک اسکناس یا پول درشت،
    فکر نمی کنم هیچ ادم پولداری،
    مشکل منو داشته باشه.

    فکر نمی کنم که این
    پایان خوبی برای ذزدی باشه.
    صد هزار دلار پول خرد دارم،
    و هر بار باید یکی از پول خرد ها را خرج کنم!


    استیک باید خیلی خوشمزه باشه،
    طعم ابجو از یادم رفته،
    چه کنم، شاید به من شک کنن،
    وقتی که هشتصد تا سکه برای غذا بپردازم.

    انگار باید دوباره این پا ان پا کنم،
    و یک بسته ادامس دیگه برا خودم بخرم،
    خدایا!صدهزار دلار پول خرد دارم،
    اما مثل بی پول های ولگرد زندگی میکنم!


    صد هزار دلار پول خرد دارم،
    دریغ از یک اسکناس یا پول درشت،
    فکر نمی کنم هیچ ادم پولداری،
    مشکل منو داشته باشه.

  8. #227
    داره خودمونی میشه Anahita va Mehr's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    پست ها
    62

    پيش فرض


    تحقیق
    اوه، با چاقو وسیم چین
    داس، شمشیر و چوب بیسبال:
    با چکش، تبر، قیچی معمولی، قیچی باغبونی
    تیغ برقی، اسکنه و نیزه هم امتحان کردم،
    و عزیزانم، می تونم این رو بگم که
    به هر حال گربه رو فقط یک جور می شه پوست کند.

  9. #228
    داره خودمونی میشه Anahita va Mehr's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    پست ها
    62

    پيش فرض

    « من و تو »

    یاد می گیرم تو چه هستی،
    تو یک دریای طوفانی هستی!
    تو هم یاد بگیر من چه هستم
    من یک مرغ دریایی هستم…

    می بینی!
    خیلی از هم، دور نیستیم…



  10. #229
    داره خودمونی میشه Anahita va Mehr's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    پست ها
    62

    پيش فرض

    تام تام



    تام تام پسر فلوت زن


    یه خوک دزدید و بدو بدو در رفت.



    خوکه خورده شد،


    تام هم کتک خورد،





    بنابراین تام رفت تو کوچه


    زار زار گریه کرد.


    پس بچه ها همتون


    این درسو یاد بگیرین:



    هیچوقت یه خوک نباشین


    چیزهای کوچک هم ندزدین.
    Last edited by Anahita va Mehr; 18-11-2007 at 09:51.

  11. #230
    داره خودمونی میشه Anahita va Mehr's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    پست ها
    62

    پيش فرض


    تحقیق
    اوه، با چاقو وسیم چین
    داس، شمشیر و چوب بیسبال:
    با چکش، تبر، قیچی معمولی، قیچی باغبونی
    تیغ برقی، اسکنه و نیزه هم امتحان کردم،
    و عزیزانم، می تونم این رو بگم که
    به هر حال گربه رو فقط یک جور می شه پوست کند.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •