مشاعره

[vahid_vaezinia]

تا لعل تو دلفروز خواهد بودن
کارم همه آه و سوز خواهد بودن

گفتی که بخانه‌ی تو آیم روزی
آن روز کدام روز خواهد بودن

[دل تنگم]

نمی رود ز سرم این خیال خون آلود
که داس حادثه در قصد ارغوان من است

بیا بیا که درین ظلمت دروغ و ریا
فروغ روی تو آرایش روان من است

[Mahdi Hero]

نه رسم ماست بریدن ز دوستان قدیمی
دین دیار ندانم که رسم چیست شما را

[دل تنگم]

از بزم سیه دستان هرگز قدحی مستان
زهر است اگر آبی در کام چکانندت

در گردنت از هر سو پیچیده غمی گیسو
تا در شب سرگردان هر سو بکشانندت

[magmagf]

تا لب بر لب من می لغزد
می كشم آه كه كاش اين او بود
كاش اين لب كه مرا می بوسد
لب سوزنده آن بدخو بود

می كشندم چو در آغوش به مهر
پرسم از خود كه چه شد آغوشش
چه شد آن آتش سوزنده كه بود
شعله ور در نفس خاموشش

[دل تنگم]

شاهد شکفته مخمور چون شمع صبحگاهی
لرزان بسان ماه و لغزان بسان ماهی

آمد ز برف مانده بر طره شانه‌ی عاج
ماه است و هرگزش نیست پروای بی‌کلاهی

[Mahdi Hero]

یک رنگی و بوی تازه از عشق بگیر
پر سوز ترین گدازه از عشق بگیر
در هر نفسی که می تپی ای دل من
یادت نرود اجازه از عشق بگیر.

[دل تنگم]

روشنانی که به تاریکی شب گردانند
شمع در پرده و پروانه‌ی سر گردانند

خود بده درس محبت که ادیبان خرد
همه در مکتب توحید تو شاگردانند

[behnaz.s]

دل عالمي بسوزي چو عذار بر فروزي
تو از اين چه سود داري كه نمي كني مدارا

[دل تنگم]

اهل دردی که زبان دل من داند نیست
دردمندم من و یاران همه بی دردانند

بهر نان بر در ارباب نعیم دنیا
مرو ای مرد که این طایفه نامردانند