مشاعره

[vahid_vaezinia]

رخسار تو بی نقاب دیدن نتوان
دیدار تو بی حجاب دیدن نتوان

مادام که در کمال اشراق بود
سر چشمه‌ی آفتاب دیدن نتوان

[دل تنگم]

نالد به حال زار من امشب سه‌تار من
این مایه‌ی تسلی شب‌های تار من

ای دل ز دوستان وفادار روزگار
جز ساز من نبود کسی سازگار من

[vahid_vaezinia]

نه از سر کار با خلل می‌ترسم
نه نیز ز تقصیر عمل می‌ترسم
ترسم ز گناه نیست آمرزش هست
از سابقه‌ی روز ازل می‌ترسم

[دل تنگم]

ماندم به چمن شب شد و مهتاب برآمد
سیمای شب آغشته به سیماب برآمد

آویخت چراغ فلک از طارم نیلی
قندیل مه ‌آویزه‌ی محراب برآمد

[vahid_vaezinia]

دانی که چها چها چها میخواهم
وصل تو من بی سر و پا می‌خواهم

فریاد و فغان و ناله‌ام دانی چیست
یعنی که ترا ترا ترا می‌خواهم

[Mahdi Hero]

من اگر نظر حرام است، بسی گناه دارم
چه کنم؟ نمی توانم که نطر نگاه دارم

[دل تنگم]

من مگر طالع خود در تو توانم دیدن
که توام آینه‌ی بخت غبار آگینی

باغبان خار ندامت به جگر می‌شکند
برو ای گل که سزاوار همان گلچینی

[Mahdi Hero]

یارب آن زاهد خودبین که بجز عیب ندید
دود آهیش در آئینه ادراک انداز

[vahid_vaezinia]

زان دم که قرین محنت وافغانم
هر لحظه ز هجران به لب آید جانم
محروم ز خاک آستانت زانم
کز سیل سرشک خود گذر نتوانم

[دل تنگم]

مکتب عشق بماناد و سیه حجره‌ی غم
که در او بود اگر کسب کمالی کردیم
چشم بودیم چو مه شب همه شب تا چون صبح
سینه آئینه‌ی خورشید جمالی کردیم