يه تركه ميره اروپا يه سياه پوست باخودش مياره بهش ميگن تو که آوردي لااقل يه سفيد خوشگل مياوردي. گفت: اينو آوردم واسه محرم.
يه تركه ميره اروپا يه سياه پوست باخودش مياره بهش ميگن تو که آوردي لااقل يه سفيد خوشگل مياوردي. گفت: اينو آوردم واسه محرم.
براي حفظ جان نمازگزاران قزويني، جانماز با آينه بغل به بازار آمد
تركه رو ميخواستن رييس حفاظت اطلاعاتش كنن. بهش يه سري اسرار مملكتي ميگن ببينن چقدر ميتونه بروز نده. تهديدش ميكنن نميگه. ميزننش نميگه. بيخوابي بهش ميدن نميگه. زن و بچهاش رو شكنجه ميكنن نميگه. آخر سر كه ميبينن خيلي كارش درسته واسه اطمينان بيشتر ميندازنش يه ماه انفرادي و رفتارشو زير نظر ميگيرن ببينن اگه بازم دوام آورد رئيس حفاظتاطلاعاتش كنن. تو انفرادي ميبينن كه هي ميزنه تو سر خودش و ميگه: اه يادم بيا ديگه
فرمانده به رشتيه ميگه: اين چيه دستته؟ ميگه: ناموسمه قربان. فرمانده ميگه: نه احمق! اين تفنگته. به كسي نديشها!
حضرت آدم توي زندگيش يه روز ترك شد، اونم همون روزيه كه سيب رو خورد و گفت: عجب گيلاسيه!
يه روز يه تركه مياد تهران، وقتي ميدون آزادي رو ميبينه ميگه: اين خشتك كيه جا مونده؟
بچه يه تركه ميترسيده سوار خر بشه، تركه بهش ميگه: بابا جون نترس، عموئه، سوار شو!
به قزوينيه ميگن: ميدوني Fbi مخفف چيه؟ ميگه: فدراسيون بچه بازان ايران
جنگل خودش را با درخت تعريف مي کند
دريا خودش را با آب کوه خودش را با سنگ و
من خودم را با تو
من به خورشید اعتقاد دارم, حتی اگر ندرخشد
من به عشق اعتقاد دارم, حتی اگر تنها باشم
من به خدا معتقدم, حتی اگر ساکت باشد
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)