تو همیشه وسوسه ام میکنی که بنویسم...
تو به بهانه عشق!
تو به بهانه برگشتن!
نوشتن همیشه وسوسه ام میکنه که عاشق بشم...
نوشتن از تو!
نوشتن از عشق!
عشق همیشه وسوسه ام میکنه که بر گردم...
عشق به تو!
عشق به نوشتن!
تو همیشه وسوسه ام میکنی که بنویسم...
تو به بهانه عشق!
تو به بهانه برگشتن!
نوشتن همیشه وسوسه ام میکنه که عاشق بشم...
نوشتن از تو!
نوشتن از عشق!
عشق همیشه وسوسه ام میکنه که بر گردم...
عشق به تو!
عشق به نوشتن!
نسیم زلف جانان کو؟ که چون برگ خزان دیده
به پای سرو خود دارم هوای جانفشانی را
به چشم آسمانی گردشی داری بلای جان
خدایا بر مگردان این بلای آسمانی را
دل بسی خون بکف اورد ولی دیده بریخت
الله الله که تلف کرد و که اندوخته بود
در سر خلقان می روی , در راه پنهان می روی
بستان به بستان می روی, آنجا که خیزد نقشها
الا یا ایها الطلاب ناشی
علیکم بالمتون لا بالحواشی!
دوستان گرامی سلام...
میشه دقت کنید...
این شروع با "د" مربوط به چه شعریست...؟؟؟؟
برقرار باشید
به گمانم شما شعری نوشتید که به" د "ختم میشد و بعد ویرایش کردید.دوستان گرامی سلام...
میشه دقت کنید...
این شروع با "د" مربوط به چه شعریست...؟؟؟؟
برقرار باشید
وقتی که بی دلیل دوباره هوا گرفت
باران گرفت و اشگ نگاه مرا گرفت
یک لحظه خاطرات به ذهنم مرور شد
باران بدون آمدن تو چرا گرفت؟
با یک نگاه گنگ که معنای تلخ داشت
رفت و غمی بزرگ دلم را فرا گرفت
میخواستم بگویمت ای خوب من نرو
اما درون حنجره من صدا گرفت
او بی دلیل رفت و قضا را بهانه کرد
در دل امید داشتم اما قضا گرفت
تکيه بر دوست مکن
محرم اسرار کسي نيست
ما تجربه کرديم کسي يار کسي نيست
تو را چون خواب و رویا دوست دارم چو عطر پاک گلها دوست دارم
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)