ماهی که قدش به سرو میماند راست*** آیینه به دست و روی خود میآراست
دستارچهای پیشکشش کردم گفت*** وصلم طلبی زهی خیالی که توراست
حافظ
ماهی که قدش به سرو میماند راست*** آیینه به دست و روی خود میآراست
دستارچهای پیشکشش کردم گفت*** وصلم طلبی زهی خیالی که توراست
حافظ
ویرایش شد.....
Last edited by foboki; 12-11-2009 at 07:28.
تو را من چشم در راهم شبا هنگام
که می گيرند در شاخ تلاجن سايه ها رنگ سياهی
وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم؛
تو را من چشم در راهم.
Last edited by قاهر - Gahir; 12-11-2009 at 08:14.
من آن نیم که دل از مهر دوست بردارم *****و گر ز کینه دشمن به جان رسد کارم
نه روی رفتنم از خاک آستانه دوست*****نه احتمال نشستن نه پای رفتارم
کجا روم که دلم پای بند مهر کسیست******سفر کنید رفیقان که من گرفتارم
نه او به چشم ارادت نظر به جانب ما*****نمیکند که من از ضعف ناپدیدارم
اگر هزار تعنت کنی و طعنه زنی*****من این طریق محبت ز دست نگذارم
مرا به منظر خوبان اگر نباشد میل*****درست شد به حقیقت که نقش دیوارم
در آن قضیه که با ما به صلح باشد دوست*****اگر جهان همه دشمن شود چه غم دارم
به عشق روی تو اقرار میکند سعدی *****همه جهان به درآیند گو به انکارم
کجا توانمت انکار دوستی کردن*****که آب دیده گواهی دهد به اقرارم
سعدی
اگه تکراری بود ببخشید
هر کاری کردم سرچ نمی کرد و ارور زیر میداد
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
من آن دم خورم میــــوه آرزو
که این جان به آن جان خود بسپرم
چو پروانه با شوق دیدار شـــــمع
خودم را بیندازم و بگــــــــذرم
علامه طباطبایی
موسى نشده، كليم كى خواهى شد؟امام
در طور رهش، مقيم كى خواهى شد؟
تا جلوه حق، تو را ز خود نرهاند
با يار ازل، نديم كى خواهى شد؟
دلی كه گرد خويش می تند تار
اگرچه قدر يك مگس، خودش نيست
مگس، به هركجا، بهجز مگس نيست
ولی عقاب در قفس، خودش نيست
قیصر امین پور
تقدیر، که بر کشتنت آزرم نداشـت * * * بر حسن و جوانــــیت دل نرم نداشت
اندر عجبم زجان ستان کز چو تویی * * * جان بستد و از جمال تو شرم نداشت
رودکی
تو دانی که گر بودمی پشت تو -------------------- بسوزن نخستی سر انگشت تو
نگر تا چه فرمایی اکنون مرا-------------------- غم آمد تو را دل پر از خون مرا
گر ای دون که فرمان دهی بر درت-------------------- یکی بندهام پاسبان سرت
نجویم کلاه و نخواهم سپاه -------------------- ببرم سرخویش در پیش شاه
هر که را خوی خوش و روی نکوست
مرده و زنده ی من عاشق اوست
من همانم که در ایام حیات
بی شما صرف نکردم اوقات
ایرج میرزا - بر سنگ مزارش
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)