تو مرا خواهی کشت
من به ناباوری ات می گريم
تو به دل خستگی ام می خندی؟
ناز شست ای دوست چه تفاوتهایی؟
سخنم با تو بس است.............
چه تفاوتهايي
چه تفاوتهايي
تو مرا خواهی کشت
من به ناباوری ات می گريم
تو به دل خستگی ام می خندی؟
ناز شست ای دوست چه تفاوتهایی؟
سخنم با تو بس است.............
چه تفاوتهايي
چه تفاوتهايي
...........
یک خرس مخملی خریده ام
برای دختری که
ندارم
و یک عینک
برای پدر
که چشم هایش دیگر نمی بیند
و حالا می روم
برای او که نیست
گل نسرین بچینم
شاد یا غمگین
زندگی ، زندگی ست
و اگر فردا
برای شکار پلنگ
به دریا رفتم
تعجب نکنید
دل دل دانه بزم ياران است
چون شب قدر نور باران است
عطر و رنگ و نگار گرد همند
تا سپيده دمان ز گل بدمند
Last edited by دل تنگم; 01-05-2008 at 11:24.
دلم از تو چون نرنجد كه به وهم در نگنجد
كه جواب تلخ گويي تو به اين شكر زباني
يه شب مهتاب
ماه میآد تو خواب
منو میبره
کوچه به کوچه
باغ انگوری
باغ آلوچه،
دره به دره
صحرا به صحرا،
اون جا که شبا
پشت بيشهها
يه پری میآد
ترسون و لرزون
پاشو میذاره
تو آب چشمه
شونهمیکنه
موی پريشون...
سلام
اقا مهرداد شعرتون تکراری بود ها![]()
نور خود چيست ؟ خنده ي هستي
خنده اي از نشاط سرمستي
هستي از ذوق خويش سرمست است
رقص مستانه اش ازين دست است
سلام فرانک جان...این جا رو دقت نکردیا..."ه" بود...اما...ما اومدیم
تن رود همهمه آب
من پر از وسوسه خواب
واسه روياي رسيدن
من بي حوصله بي تاب
ميون باور و ترديد
ميون عشق و معما
با تو هر نفس غنيمت
با تو هر لحظه يه دنيا
آتشي بود آسمان آهنگ
دم سرد كه كرد او را سنگ ؟
ثقل و سردي سرشت خارا نيست
نور در جسم خويش زنداني ست
تو گفتی مرا در سر هوای بودن با توست
ولی ای نازنینم من کجا هستم تو کجا هستی؟
من و این دل تنها
من و این غم سنگین
من و این بودنی نابودتر از هر بود
تو و آن نیستی ها که هیچش نیست جز بود....
سلام
اخه اخرین شعر با "ی" تموم شده بود
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)