تا در نزنی به هرچه داری آتش
هرگز نشود حقیقت حال تو خوش
اندر یک دل دو دوستی ناید خوش
ما را خواهی خطی به عالم درکش
تا در نزنی به هرچه داری آتش
هرگز نشود حقیقت حال تو خوش
اندر یک دل دو دوستی ناید خوش
ما را خواهی خطی به عالم درکش
شب چو در بستم و مست از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
ما عاشق و عهد جان ما مشتاقیست
ماییم به درد عشق تا جان باقیست
غم نقل و ندیم درد و مطرب ناله
می خون جگر مردم چشمم ساقیست
تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت
در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا
زلف سنبل به نسیم سحری می آشفت
تا نیابم آن چه در مغزمنست
یک زمانی سر نخارم روز وشب
تا که عشقت مطربی آغاز کرد
گاه چنگم گاه تارم روز و شب
بوی بهشت میگذرد یا نسیم دوست
یا کاروان صبح که گیتی منورست
این قاصد از کدام زمینست مشک بوی
وین نامه در چه داشت که عنوان معطرست
بازآ و حلقه بر در رندان شوق زن
کاصحاب را دو دیده چو مسمار بر درست
بازآ که در فراق تو چشم امیدوار
چون گوش روزه دار بر الله اکبرست
دانی که چون همیگذرانیم روزگار
روزی که بی تو میگذرد روز محشرست
گفتیم عشق را به صبوری دوا کنیم
هر روز عشق بیشتر و صبر کمترست
صورت ز چشم غایب و اخلاق در نظر
دیدار در حجاب و معانی برابرست
در نامه نیز چند بگنجد حدیث عشق
کوته کنیم که قصه ما کار دفترست
تو ميداني چرا اين ابيات نويسم ؟
اگر خواهم نشينم سالها و قرنها
كسي ننويسد شعري كه تمام گردد
آخرين حرفش با حرف خ
پس گذر كن از اين پست و نگاهي
بينداز به پست بعدي كه آغاز ميشود با خ
پ.ن : در اين سه بيت تمام آنچه در گفتن يك شعر ميبايست رعايت گردد ، رعايت شده است.![]()
خرمن نکاشتههامون چشمه نگو آتش فشونه
بشمریم نداشته هامون هزار هزارتا کهکشونه
آرزو دریای شوره، دریای شور زندون ماهه
ماهیا تشنه ترینند روی لباشون آهه و آهه
بخت ماهیا سیاهه
سکهی نقره و طلا بند دل شاه و گدا گزند عیبه
بخشش و مهر و وفا، لطف و صفا سمند غیبه
نازنین سمند و زین کن مردای مردو گزین کن
نازنین شادی عشقو نذر دل های حزین کن
سجدهی خاکی کمند آسمونه
برای ترک زمین یه جور کمین کن
عاشقی ستارهی هزارتونه
کی میگه دوری و دوستی چاره تونه
زخمی تیغ و ترنج حسن یوسف
شاهدم پیراهنای پارتونه
آهنه اونکه دلش سرد و سیاهه
آینه روی دلش مات یه آهه
هممون و از گل و خاک آفریدند
ماها عاشقیم فرشته بیگناهه
نازنین سمند و زین کن مردای مردو گزین کن
نازنین شادی عشقو نذر دلهای حزین کن
سجدهی خاکی کمند آسمونه
برای ترک زمین یه جور کمین کن
گل قالی،گل شالی، گل گندم، گل گندم
پس میارن واسه یک تشنه هزار دریا رو مردم
تو مستِ مستِ سرخوشی، من مستِ بیسر ِ سرخوشم
تو عاشق خندان لبی، من بیدهان خندیدهام
من طرفه مرغم کز چمن با اشتهایِ خویشتن
بیدام و بیگیرندهای، اندر قفس خیزیدهام
Last edited by دل تنگم; 29-04-2008 at 16:28.
من ملك بودم و فردوس برين جايم بود
آدم آورد درين ديــــــــــــــر خراب آبادم
هم اکنون 3 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 3 مهمان)