تمام شب به خیال تو رفت و می دیدم
که پشت پرده ی اشکم سپیده سر می زد
تمام شب به خیال تو رفت و می دیدم
که پشت پرده ی اشکم سپیده سر می زد
Last edited by دل تنگم; 27-04-2008 at 01:50.
دوش می گفت که فردا بدهم کام دلت
سببی ساز خدایا که پشیمان نشود
دلم را مشكن و در پا مينداز
كه دارد در سر زلف تو مسكن
چو دل در زلف تو بسته است حافظ
بدين سان كار او در پا ميفكن
در هر دشتي كه لاله زاري بوده ست
از سرخي خون شهرياري بوده ست
هر شاخ بنفشه كز زمين ميرويد
خالي ست كه بر رخ نگاري بوده ست
تا ره غفلت سپرد پای تو
دام بود جای تو ای وای تو
خواجه مقبل که ز خود غافلی
خواجه نه ای بنده نا مقبلی
یکدل ار کردیم در سـود زیان
این شکایت ها نباید در میان
گر تو از کردار بد باشی بری
کس نخواهد باتو کردن بد سری
گر به پیمان وفا بینـــــم زتو
یک نفس آزرده ننشینم زتو
ياد بگذشته به دل ماند و دريغ
نيست ياري كه مرا ياد كند
ديده ام خيره به ره ماند و نداد
نامه اي تا دل من شاد كند
وگر در کوه چوپانی وگر محمود سلطانی
وگر محتاج یکتایی بوقت مرگ در مانی
ز قفچاقی و گر روسی وگر در دیر ناقوسی
بخاک آن همی بوسی بوقت مرگ در مانی
یا رب این کعبه مقصود تماشا گه کیست
که مغیلان طریقش گل و نسرین من است
حافظ از حشمت پرویز دگر قصه مخوان
که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است
یاد تو
ای بهترین ستاره
در تاریکترین شب
هر چونان شهابی
از خاطرم می گذری
و ناگهان ذهنم را روشن می کند
وقتی تو آمدی
شب شکست
و تکه های سیاه آن
در رود نور ته نشین شد
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)