من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم
تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی
خواهم که ترا در بر بنشانم و بنشینم
تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی
من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم
تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی
خواهم که ترا در بر بنشانم و بنشینم
تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی
يا رب امان ده تا باز بيند
چشم محبان،روي حبيبان
دُر محبت بر مهر خود نيست
يا رب مبادا كام رقيبان
ناز نوشخند صبح اگر تو راست
شور گریه ی شبانه با من است
برگ عیش و جام و چنگ اگر چه نیست
رقص و مستی و ترانه با من است
تا در ره عشق او مجرد نشوي
هرگز ز خودي خويش بي خود نشوي
دنيا همه بنديست بر درگه او
در بند قبول باش تا رد نشوي
ياران ره عشق منزل ندارد
كين بحر مواج ساخل ندارد
سلام همه...
چقدر امشب شلوغ ياد گذشته ها بخير
شب همه خوش
در چمن تو می چرد آهوی دشت آسمان
گرد سر تو می پرد بازسپید کهکشان
هر چه به گرد خویشتن می نگرم درین چمن
اینه ی ضمیر من جز تو نمی دهد نشان
Last edited by دل تنگم; 25-04-2008 at 23:35.
نميگويم فراموشش بكن
گاهي بياد آور
اسيري(یا رفیقی را) را كه ميداني نخواهي رفت از يادش
شعرم از ناله ی عشاق غم انگیزتر است
داد از آن زخمه که دیگر ره بیداد گرفت
سایه! مکشته ی عشقیم، که این شیرین کار
مصلحت را، مدد از تیشه ی فرهاد گرفت
ترسم كه صرفه اي نبرد روز باز خواست
نان حلال شيخ ز آب حرام ما
از بر صید افکنی آهوی سرمستی رمید
اجتناب رغبت افزای توام آمد بیاد
پای سروی جویباری زاری از حد برده بود
های های گریه در پای توام آمد بیاد
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)