بین بی صله ها گم شدم
بگرد!
دلم هزار ترک و
بغض در گلو
ببین!
قطار رسید
و من تو را
گم میکنم میان مسافرها
اما
یادت باشد،
دیدمت.
با آنکه بغض کرده بودم
و
قلبم شکسته بود...
بین بی صله ها گم شدم
بگرد!
دلم هزار ترک و
بغض در گلو
ببین!
قطار رسید
و من تو را
گم میکنم میان مسافرها
اما
یادت باشد،
دیدمت.
با آنکه بغض کرده بودم
و
قلبم شکسته بود...
از نردبان ِ موهایت که پایین می آیم ،
در حیاط خلوت ِ شانه هات ...
مهمانم کن به نوشیدن ِ یک فنجان
لبریز از شراب ِ سرخ ِ لبت !
و راهی م کن ...
راه ِ زیادی نمانده ؛
مقصد بعدی :
- : " ایستگاه ِ اول ِ قلب ِ تو " ...
چقدر گریه مانده تا دوستم داشته باشی
- آقای لعنتی - !؟
این چه کاری ست که دارید با دل ِ من ...
" دل ِ من " گفتم ؟
معذرت ... ن م ی خ و ا ه م !
تو را می خواهم
دل که دیگر دل نمی شود برای مان ...
دلِتان راضی باشد جناب ؛
دل مان برای شما ...
چشم م را می بندم و دل م را باز می گذارم
لااقل بیا ...
زنگ بزن و ... فرار کن
تا دلم خوش باشد
چشم هام که بسته ست ،
فکر می کنم پسر بچه ی همسایه بود که توپ ش را ...
توپ !
راستی ...
دل ِ ما که حیاط ندارد
دل ِ ما که باغچه ندارد ...
دل ِ ما ...
غصه نخورید برایمان ...
دل مان شما را که دارد ؛
" شکر "
" دوستت دارم " هام ... آخر
زیر ِ دیوار ِ انتظار لِه می شوند ...
می دانم !
...
می روم از دست و
" پا پس می کشی از راهی که آغاز کردی "
چقدر سکوت می کنی ؟
اینجا که دل به دل راه ندارد ...
چشمت را نبند به روی هرچه هستم
و هرچه نیستم
... چقدر نیست م !
هیچ آسمان بوده ای ؟ ... ستاره که نداری
- ( طوفانی نباش )
می روی ... می لرزم ...
دست و دل م را بگیر
می ترسم از
دست ِ غریب - ه یی که ... دلت را نوازش کند
از دست می روم آخر ... !
پاهای من به رفتن عادت نداشت
وقتی " دوست داشتن " های تو ؛
روزه ی سکوتِ ثانیه ها را می شکست ...
آن زمان که
افطاری م
یک استکان نگاهِ گرم بود
و شیرینیِ بوسه های پی در پی !
حالا ...
بعد از اذان دلتنگی هام
از سردیِ لبخند های اجباری ،
یخ می زنم ؛
و در جاده ی " نداشتن " ت
آهسته - آهسته
کافر می شوم !...
دفترم را که باز می کنی ،
" متکلم وحده " ها می پاشند بیرون !
باور کن تقصیرِ من نیست ...
تو باعثِ یکنواختیِ دفترِ منی !
آخر محضِ رضای دلِ من نه ؛
محضِ خاطرِ دلِ قلمِ خواب آلودت ،
یک بار هم تو برای من بنویس ....
باید خریدارم شوی تا من خریدارت شومبا جان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوممن نیستم چون دیگران بازیگر بازیگراناول به دام آرم تو را وانگه گرفتارت شوم
تو در من آن تب گرمی که آبم می کند کم کمنگاهت نیز چون مستی خرابم می کند کم کممنم آن کهنه دیواری به جا از قلعه های سنگکه باد و آفتاب آخر خرابم می کند کم کم
در بیکران دور ..در روزگار نور..در شهری بی عبور..زیر درخت مهر..بر روی سنگ گور..با جوهر سرشت..با دست سرنوشت..حرفی نوشته بود:آرامگاه عشق
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)