مشاعره

[دل تنگم]

محتاج یک کرشمه ام ای مایه ی امید
این عشق را ز آفتت حرمان نگاه دار

ما با امید صبح وصال تو زنده ایم
ما را ز هول این شب هجران نگاه دار

[magmagf]

ابتدای شعر من انتهای درد شد
شعر های سبز من مثل برگ زرد شد

روزگار را ببین پشت می کند به من
فصل گرم زندگی، سرد سرد سرد شد

ازدحام کوچه ها گول من نمی زند
چشم های منتظر، تا ز کوچه طرد شد

[دل تنگم]

دلا در یالِ آن گلگون گردن تاز چنگ انداز
مبادا کز نشیب این شب سنگین فرومانیم

شقایق خوش رهی در پرده ی خون می زند، سایه
چه بی راهیم اگر همخوانی این نغمه نتوانیم

[Mahdi Hero]

ما چشمه نوريم، بتابيم و بخنديم
ما زنده عشقيم، نمرديم و نميريم
هم صحبت ما باش، كه چون اشك سحرگاه
روشندل و صاحب اثر و پاك ضميريم
از شوق تو، بي تاب از باد صبائيم
بي روي تو، خاموش تر از مرغ اسيريم
آن كيست كه مدهوش غزل هاي رهي نيست؟
جز حاسد مسكين كه بر او خرده نگيريم

[magmagf]

ما را نابوده خواستيد
رُستنمان را باور نداشتيد
و آنگاه که سرانجام قد راست کرديم
جز به نفرت پذيرايمان نشديد.
ما، اما، پاگرفتيم
و برآمديم
رخ در رخ ماه
چهره به چهره خورشيد ...

[دل تنگم]

دیدی آن یار که بستیم صد امید در او
چون به خون دل ما دست گشود ای ساقی

تیره شد آتش یزدانی ما از دم دیو
گرچه در چشم خود انداخته دود ای ساقی

[magmagf]

یادته گفتم بهت من از نگاه تو می خونم؟
دلت اومد خاطراتم رو بدیگری بدی و من ندونم؟!
دلت اومد که به احساسم تو نامه هام بخندی؟!
یادته که نامه هام رو روزی صد دفعه می خوندی؟

[Mahdi Hero]

يار دستمبو به دستم داد و دستم بو گرفت
ني ز دستمبو كه دستم بو ز دست او گرفت

[magmagf]

تو تنها اتفاقی تازه بودی
که در پای دلم افتاده بودی

مد غربی پرستيژی کلاسيک
جلوی راه من ايستاده بودی

وکافی شاپ و هر شب ساعت ۹
سر ميز ششم اماده بودی

وبعد از ان قرار يک ملاقات
برای پچ پچستان داده بودی

وفردا دست مردی توی د ستت
مسافر در غروب جاده بودی

پری قصه های خوب اين مرد
به مرد ديگری دل داده بودی

[دل تنگم]

یک عمر غمت خوردم تا در برت آوردم
گر جان بدهند ای غم از من نستانندت

گر دست بیفشانند بر سایه ، نمی دانند
جان تو که ارزانی گر جان بفشانندت