رقص پریان نور را نظاره می کنی
که چه سان شادمانه گام در راه نهاده
و مشتاق رفتن چه زخمها که نمی خورند
و این همه از چشمان عقاب گونت پنهان نمانده
به لطافت باران عشق فرود آمده
بر گیسوان دختران نور بوسه می زنی
مرهمی بر زخمهایشان
و ایشان به پاس هم دلیت
بی ترس از افتادن، فقط رفتن را زندگی می کنند.