تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 221 از 397 اولاول ... 121171211217218219220221222223224225231271321 ... آخرآخر
نمايش نتايج 2,201 به 2,210 از 3966

نام تاپيک: مشکلات نصب و اجرا - Assassin's Creed II

  1. #2201
    آخر فروم باز farzan311's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2009
    محل سكونت
    mostly Tehran and sometimes Isfahan
    پست ها
    2,091

    پيش فرض Assassin creed II

    loaded_nigga جان اگه ادامه داستانو نمینویسی یا مشکل داری اونجایی که داری ازش ترجمه میکنی بده تا خودمون ترجمه کنیم البته مثل نثر روان شما نمیشه ولی خوب بدک نیست
    راستی اسمتون هم بگید دیگه بچه ها خیلی کارتون دارن loaded_nigga صدا کردن زیاد جالب نیست

  2. این کاربر از farzan311 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #2202
    آخر فروم باز titanium_zarin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    خوزستان / شوش دانيال
    پست ها
    2,285

    پيش فرض

    سلام...
    من تازه تفنگ رو گرفتم رو گرفتم ...اما نميتونم به هدف بزنم...كنترلش چه جوريه؟؟؟
    وقتي نشونه گرفت ديگه تكون نميخوره...چرا؟؟؟
    اينجوري كه نميشه...

  4. #2203
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Hapoofesgeli's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2010
    پست ها
    335

    پيش فرض

    سلام
    من چند تا سلاح گرفتم و یه سوال داشتم
    چجوری میشه سلاحی که دستت هست رو از بین اینا انتخاب کنی؟
    تو لباس ها وقتی میری اون خیاطه میشه عوض کرد اما اینو پیدا نکردم :(

  5. #2204
    داره خودمونی میشه Loaded_nigga's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    i.n.t.e.r.n.e.t
    پست ها
    122

    پيش فرض

    loaded_nigga جان اگه ادامه داستانو نمینویسی یا مشکل داری اونجایی که داری ازش ترجمه میکنی بده تا خودمون ترجمه کنیم البته مثل نثر روان شما نمیشه ولی خوب بدک نیست
    راستی اسمتون هم بگید دیگه بچه ها خیلی کارتون دارن loaded_nigga صدا کردن زیاد جالب نیست
    نه دوست عزیز هیچ مشکلی نیست فقط به علت حساسیت بیش از اندازه ی که برای ترجمه ی داستان بازی به خرج می دم یکمی طول می کشه تا آپدیت کنم ( ببخشید دیگه اینم یه عادت بد منه !!! )

    تا 5 دقیقه دیگه ادامه ی داستان بازی . . .

    قربون همه ی اونایی برم که دگمه ی تشکر رو زدند و می زنند و خواهند زد
    داشت یادم میرفت ، می تونین " الیاس " صدام کنین . . .



    ---------- Post added at 11:40 PM ---------- Previous post was at 11:37 PM ----------

    سلام...
    من تازه تفنگ رو گرفتم رو گرفتم ...اما نميتونم به هدف بزنم...كنترلش چه جوريه؟؟؟
    وقتي نشونه گرفت ديگه تكون نميخوره...چرا؟؟؟
    اينجوري كه نميشه...
    برای اینکه درست به هدف بخوره دیگه بعد از نشونه گرفتن از جاش تکون نمی خوره !

    تفنگ رو برای هدفهایی که ساکن هستند استفاده کن و سعی کن قبل از نشانه گرفتن یه جای خوب وایسی

    اگه امکان داره ، یکی یه پست بذاره تا من بتونم در ادامه داستان رو جداگانه بذارم ممنون !

    ---------- Post added at 11:44 PM ---------- Previous post was at 11:40 PM ----------

    Last edited by Loaded_nigga; 20-04-2010 at 22:57.

  6. 7 کاربر از Loaded_nigga بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #2205
    آخر فروم باز farzan311's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2009
    محل سكونت
    mostly Tehran and sometimes Isfahan
    پست ها
    2,091

    پيش فرض Assassin creed II

    الیاس جان زود تر داریم میمیریم از بیخوابی من فردا امتحانم دارم ولی مگه میشه داستانو نخونده ول کرد؟

  8. این کاربر از farzan311 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #2206
    داره خودمونی میشه Loaded_nigga's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    i.n.t.e.r.n.e.t
    پست ها
    122

    پيش فرض

    ادامه ی داستان اساسینز کرید 2 :

    قسمت یازدهم : {{ پشت پرده ی اعدام }}

    آن شب را بخاطر دارید که " اتزیو " بعد از دیدار با پدرش در پنجره ی زندان ، به دستور پدر ، نامه ای را که در صندوقچه ای در اتاق مخفی دفتر کار پدر وجود داشت ، همراه با لباسهای " اساسین " پدر ، برداشت و نامه را طبق دستور پدرش ، به " اوبرتو آلبرتی " ( قاضی بلند پایه ی شهر فلورانس در زمان رنسانس ) رساند . . .، صحنه ای که " اتزیو " بعد از رسیدن به خانه ی " اوبرتو " و درگیر شدن با دو سرباز ، در خانه ی " اوبرتو " را می کوبد و " اوبرتو " در نهایت حیله گری در را باز می کند و می گوید : " اتزیو ! این وقت شب اینجا چیکار میکنی؟! "... در حالی که " اوبرتو " خود دستور بازداشت پدر و برادر های اتزیو و حتی خود " اتزیو " را صادر کرده بود ، چون ماموران نتوانسته بودند " اتزیو " را پیدا کنند و " اوبرتو " می دانست که " اتزیو " برای طلب کمک پیش کسی جز او نخواهد آمد ، به سربازانش دستور داده بود تا جلوی خانه ی " اتزیو " و همچنین خانه ی " اوبرتو " منتظر آمدن " اتزیو " باشند و به محض رسیدن " اتزیو " او را با شمشیر بکشند و نامه ای را که حاوی مدرکی غیر قابل انکار برای اثبات بی گناهی خانواده ی " اتزیو " بود ، از او بدزدند و نابود کنند !

    قسمت دوازدهم : {{ نامه ای که نابود شد ! }}

    همانطور که دیدید ، هنگامی که " اتزیو " پس از پوشیدن لباسهای " اساسین " و مواجه شدن با سربازانی که در حیاط خانه با شمشیرهای کشیده به سمت او می آمدند، با تعجب می گوید : " مگر شما برای بازداشت کردن من نیامده اید ؟ پس این شمشیرها برای چیست ؟! " و سربازان جواب میدهند : " نامه ای که همراهت داری بیشتر از جون تو ارزش داره، اما ما هر دوتا رو ازت میگیریم !"

    " اوبرتو " بعد از اینکه در را به روی " اتزیو " باز کرد با گرفتن اون نامه ، به دروغهاش ادامه میده و میگه : " نگران نباش اتزیو ! یک سوء تفاهم پیش اومده و این نامه سوء تفاهم رو کاملا برطرف میکنه ! حالا بیا کمی داخل بشین تا خستگی از تنت بره ! " ولی اتزیو که حالا امیدوار شده بود فردا پدر و برادراش آزاد خواهند شد از " اوبرتو " تشکر می کنه و قرار میذاره که فردا در میدان شهر همدیگرو ببینن !

    اما اگر با دقت به این صحنه نگاه کنید ، هنگامی که "اوبرتو" نامه رو از اتزیو میگره ، شخص دیگری داخل خانه قدم میزنه که اتزیو متوجه اون شخص نمیشه ! این شخص همون کسی هست که دستور تمام این کارها رو صادر کرده بود و " اوبرتو " هم از او دستور گرفته بود تا پدر و برادرای " اتزیو " رو بازداشت و اعدام کنه !

    قسمت سیزدهم : {{ رودریگو بورجیا ، تشنه ی قدرت }}

    این شخص که اسمش " رودریگو بورجیا " هست ، یکی از با نفوذ ترین شخصیتهای " رم " و حتی " ایتالیا " در زمان رنسانس بود که حتی چند سال بعد هم به عنوان " پاپ " انتخاب شد ! چیزی که باعث شده تا " رودریگو " دستور اعدام کردن پدر و برادر های " اتزیو " و خود " اتزیو " رو صادر کنه این هست که " رودریگو " از خونی که در رگ آنها جریان دارد می ترسد ، چون به خوبی از خاندان و اجداد بزرگ خانواده ی " اتزیو " آگاه است و میداند که آنها از بازماندگان " اساسینز " هستند و به هیچ وجه تحت سلطه ی " سیب بهشتی " قرار نخواهند گرفت ، حتی اگر تمام ایتالیا " رودریگو " را قبول کنند و از او اطاعت کنند و او را بپرستند ، این " اساسین " ها خواهند بود که مردم را دوباره بیدار خواهند کرد و " سیب " را خواهند دزدید !!!
    " اتزیو " که برای اولین بار چهره ی " رودریگو بورجیا " را روی سکوی اعدام و در کنار " اوبرتو آلبرتی" دیده بود هنوز متوجه موضوع نشده بود و مسئول اصلی اعدام پدر و برادرهای بیگناهش رو " اوبرتو آلبرتی " می دونست !!! حالا که اتزیو موفق شده بود از اعدام شدن فرار کنه ، با راهنمایی خدمتکار خانه به سراغ مادر و خواهرش میره که به خانه ی دیگه ای برده شدند تا در امنیت کامل باشند ... " اتزیو " در این خانه با " پائولا " آشنا میشه که درهای خانه رو به روی مادر و خواهر " اتزیو " بدون ترس از ماموران ، باز کرده و از اونها مواظبت می کنه !

    قسمت چهاردهم : {{ پائولا }}

    اتزیو بعد از تشکر از " پائولا " به او میگه که عجله داره و باید بره تا بتونه از " اوبرتو آلبرتی " انتقام خون پدر و برادرهاشو بگیره ! اما " پائولا " جلوی " اتزیو " رو میگیره و میگه که : " این کار خیلی سخته چون " اوبرتو " محافظ های بیشتری دور خودش جمع کرده و تو هنوز نمیدونی که چطور باید از مهارتهای ذاتی خودت استفاده کنی !!! " و بعد اتزیو می پرسه که " یعنی تو می خوای به من یاد بدی که چطور " اوبرتو " رو بکشم ؟ " و پائولا جواب میده : " نه ! من به تو یاد میدم که چطور از جون خودت محافظت کنی ، چون تو خودت بهتر از هر کسی می دونی که چطور باید " اوبرتو " رو به سزای اعمالش برسونی ! "
    " پائولا " طریقه ی مخفی شدن در بین مردم و دزدی کردن حرفه ای را به اتزیو آموزش میده و به او میگه: " حالا تنها چیزی که لازم داری یک اسلحه ی مناسب برای این کار هست ! " اتزیو میپرسه : " بله ! به نظر تو یک شمشیر یا یک چاقو چطوره ؟ می تونم تهیه کنم ." ولی پائولا میگه :" لازم نیست تهیه کنی چون خودت بهتر از اینها رو داری و باید بری پیش " لئوناردو دا وینچی " تا بتونی اسلحه ی خودتو بسازی !

    قسمت پانزدهم : {{ لئوناردو داوینچی }}

    " لئوناردو " که برای " اتزیو " احترام خاصی قائله ، با دیدن دست بند و چاقویی که " اتزیو " از صندوقچه ی مخفی پدرش برداشته بود کمی متعجب میشه و با احترام میگه که : " این خیلی پیشرفته هست و من نمی تونم اینو بازسازی کنم ! " اما لئوناردو با دیدن صفحه ی " کودکس " که راهنمای بستن قطعات به هم دیگه بود موفق میشه که " چاقوی مخفی " رو بازسازی کنه و در آخر به اتزیو میگه که : " باید انگشت کوچک دست چپ رو قطع کنیم تا بتونی از " چاقوی مخفی استفاده کنی ! این به خاطر این هست که کسی که از این چاقو استفاده خواهد کرد ، باید دل و جراتش رو داشته باشه ! " اتزیو هم قبول می کنه ولی لئوناردو با ترسوندن او میگه که فقط شوخی بود چون با اینکه قبلا برای استفاده از این " چاقوی مخفی " قطع کردن انگشت کوچک لازم بود ( " الطاهر " در اساسینز کرید 1 انگشت کوچک دست چپ رو قطع کرده بود! ) اما حالا دیگه لازم نیست...

    قسمت شانزدهم : {{ آخرین نفسهای اوبرتو }}

    اتزیو بعد از پوشیدن " چاقوی مخفی " و امتحان کردن اون ، خیلی ازش خوشش میاد و از " لئوناردو " تشکر میکنه و برمیگرده پیش " پائولا " ... دوستان و دختران اطراف " پائولا " خبر میدن که امروز قراره " اوبرتو " در یک مراسمی شرکت کنه و این می تونه بهترین موقعیت برای غافلگیر کردن او باشه ! اتزیو قبل از رفتن به سوی اون مراسم از " پائولا " می پرسه که چرا به اتزیو و خانوادش اینهمه کمک میکنه ؟ پائولا هم جواب میده که چون دوست قدیمیه مادر " اتزیو " هست و می دونه که خیانت و بازی با احساسات دیگران چه طعمی داره !!!

    اتزیو بی درنگ خودشو به مراسم می رسونه و " اوبرتو " رو میبینه که داره با " لورنزو ده میدیچی " ( شاهزاده ی فلورانس ) جر و بحث میکنه و او رو به خاطر طرفداری از پدر " اتزیو " تحقیر و سرزنش میکنه ! حالا که مراسم شروع شده و " اوبرتو " محافظ ها شو جلوی در رها کرده و وارد محوطه شده ، " اتزیو " از بالای دیوار منتظر بهترین موقعیته تا حمله کنه ! " اوبرتو " که داره برای مهمان ها از قهرمانی های خودش می گه و اینکه چطور پدر " اتزیو " و برادراشو به سزای اعمالشون رسونده... یکدفعه متوجه حضور " اتزیو " می شه و " اتزیو " بدون معطلی با ضربات " چاقوی مخفی " به سینه اش میکوبه و " اوبرتو " رو از پا در میاره !

    وقتی صحنه سفید میشه ، " اوبرتو " قبل از اینکه بمیره به اتزیو میگه : " اگر تو جای من بودی ، برای نجات جان نزدیکانت همین کاری رو که من کردم تو هم میکردی ! " و اتزیو هم بلند جواب می ده : " راست میگی جناب قاضی ! اتفاقا من هم همین کار رو کردم !!! " ... سپس " اتزیو " بلند میشه و به مردم حاضر در مراسم که همگی از افراد سرشناس شهر فلورانس هستند ، با فریاد میگه : " خانواده ی آئودیتوره " هنوز نمرده ، من اتزیو هستم ، " اتزیو آئودیتوره " ! این مرد بخاطر گرفتن جان افراد بی گناه ، بدون اینکه به آنها فرصت دفاع از خود بدهد ، گناهکار بود ! من هم امروز جان او رو گرفتم ، ولی این پدر و برادرانم رو برنمیگردونه... اما درسی میشه برای همه تا فریب اینجور افراد بی احساس و پول پرست رو نخورند و در مورد هر چیزی زود قضاوت نکنند ! "

    قسمت هفدهم {{ فرار }}

    بعد از اینکه اتزیو از صحنه فرار می کنه و پیش مادر و خواهرش برمی گرده ، " پائولا " اون ها رو راهنمایی می کنه تا از شهر خارج بشن و به سمت ویلای عموی " اتزیو " برن ... وقتی اتزیو موفق میشه با مادر و خواهرش از شهر خارج بشه ، تو راه " ویری " و همدستانش جلوی " اتزیو " رو می گیرند و به او و مادر و خواهرش حمله می کنند که عموی " اتزیو " از راه می رسه و با کمک دوستاش ، سربازای " ویری " رو می کشه اما باز " ویری " موفق میشه که فرار کنه ! عموی " اتزیو " اونا رو به سمت ویلا راهنمایی می کنه تا استراحت کنند و توی راه برای اتزیو توضیح میده چقدر از اعدام شدن پدر و برادرای " اتزیو " ناراحت شده ...

    قسمت هجدهم : {{ ویلای عدالت }}

    اتزیو درباره ی ویلا سوال می کنه و عمو میگه : "این ویلا حدود 200 سال قبل توسط جد بزرگ " اتزیو " بنا شده تا سرپناهی باشه برای کسانی که از شهر و دیار خود با بی عدالتی رانده شده اند و دنبال مکانی امن و آرام برای خود و خانوادشون میگردند تا بتوانند از نو شروع کنند ... ! اتزیو از عمو " ماریو " تشکر می کنه و به او میگه که بعد از کمی استراحت باید از اینجا مهاجرت کنند چون الان سربازها همه جای ایتالیا دنبال اونها می گردند . . . عمو اصرار می کنه که کمی بیشتر بمونند تا به " اتزیو " آموزش های لازم برای دفاع از خود و خانوادش بده. اونها هم قبول می کنند و چند روزی توی ویلا می مونن ...

    قسمت نوزدهم : {{ تولد دوباره ی اساسین }}

    آموزش های" اتزیو " شروع میشه و عموش حرکات و تکنیکهای مختلف رو بهش آموزش میده . . . در حین این آموزش ها " اتزیو " راجع به پدرش از عموش سوال میکنه و او میگه : " پدر تو تنها یک مامور بانک نبود ! او در عین حال یکی از خردمندترین اعضای گروه " اساسینز " و دشمن قسم خورده ی " تمپلارها " بود . . . لباسی که تو حالا به تن پوشیدی و این چاقوی مخفی که به دست داری ، زمانی بهترین دوستان پدرت و کابوس وحشتناک " تمپلارها " بودند ." در اینجا اتزیو میگه : " این دو گروه اساسین ها و تمپلار ها و جنگ بین شان بیشتر شبیه یک افسانه هست تا واقعیت ! " و عمو جواب میده : "من تعجب میکنم که پدرت تا حالا چیزی راجع به این موضوع به تو نگفته ولی شاید دلیل خاصی داشته ! "

    قسمت بیستم : {{ تمپلارهای شیطان صفت }}

    در ادامه عمو " ماریو " توضیح میده که : " تمپلارها گروهی هستند که در حدود سال 1307 میلادی در فرانسه ، به جرم توهین به مقدسات مسیحیت و همجنس بازی و جادوگری ، توسط پادشاه آن زمان دستگیر شده بودند اما توانستند تا مصر و حتی بابل فرار کنند و به فعالیتهای شیطانی خود در زیر زمین و بطور پنهانی ادامه دهند . . . تمامی کسانی که با پدر تو و خانواده ی تو دشمنی دارند ، عضو گروه تمپلارها هستند و یا از آنها دستور می گیرند. " اتزیو که با شنیدن این سخنان شوکه شده ، همچنان اصرار می کند که مادر و خواهرش را با کشتی به اسپانیا برساند ! عموی او ناراحت می شود و او را سرزنش می کند که : " می خواهی آن هدفی رو که پدرت براش جنگید و در راهش جان خودش رو از دست داد ، نادیده بگیری و فرار کنی ؟ پس بهتره بری و دیگه برنگردی ! "

    اتزیو از حرفهای خودش پشیمان می شود و تصمیم می گیرد تمامی افرادی رو که در مرگ پدر و برادرانش دست داشتند یکی پس از دیگری نابود کند تا پس از این برای هیچ بی گناهی چنین اتفاقی نیفتد ! بنابراین همراه عمویش به جنگ نزدیکترین و گستاخترین دشمن خانواده اش یعنی " ویری ده پازی " میرود .

    ادامه در این پست : http://forum.p30world.com/showpost.php?p=4869831&postcount=2079

    ممنون از توجه و همراهی همه ی شما

    Last edited by Loaded_nigga; 21-04-2010 at 18:54.


  10. #2207
    Banned
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    330

    پيش فرض

    سلام به همگی من این بازی یه دو روزی بدون مشکل بازی میکردم
    نمی دونم چرا الان که می رم تو بازی بعد از 20 ثانیه از بازی میاد بیرون
    به نظر شما مشکل از چیه

  11. #2208
    آخر فروم باز farzan311's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2009
    محل سكونت
    mostly Tehran and sometimes Isfahan
    پست ها
    2,091

    پيش فرض Assassin creed II

    با این که برقمون رفت و الان با موبایل هستم ولی اولین تشکر کننده ات خودم بودم منتظر بقیه اش هستم

  12. این کاربر از farzan311 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #2209
    پروفشنال hadi h's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    محل سكونت
    فک کنم بهش می گفتن طهران
    پست ها
    757

    پيش فرض

    سلام...
    من تازه تفنگ رو گرفتم رو گرفتم ...اما نميتونم به هدف بزنم...كنترلش چه جوريه؟؟؟
    وقتي نشونه گرفت ديگه تكون نميخوره...چرا؟؟؟
    اينجوري كه نميشه...
    سلام دوست عزیز .
    برای اینکه رو هدفت قفل کنی و با حرکت اون تپانچه هم تکونو بخوره باید وقتی هدفت رو انتخاب می کنی دکمه ی f رو بزنیتا روش قفل کنه بعد شلیک کنی .اینجوری دست ایزو با هدف تکون می خوره

  14. این کاربر از hadi h بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #2210
    آخر فروم باز siamak_mu's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    2,228

    پيش فرض

    براي شما هم توي ويندوز 7 بد اجرا ميشه ولي توي xp روون اجرا ميشه؟ توي 7 براي من همه تنظيمات هم كم ميكنم باز گير ميكنه ولي توي xp همه رو زياد ميكنم خيلي خوب اجرا ميشه.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •