تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 221 از 640 اولاول ... 121171211217218219220221222223224225231271321 ... آخرآخر
نمايش نتايج 2,201 به 2,210 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #2201
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    تو که نیستی غم غربت با منه
    همیشه یه دنیا حسرت با منه

    تو که نیستی روزا با شب یکی اَن
    هر دوشون تاریکن و تاریکی اَن

    با تو ماهو همه جا می بینم
    حتی خورشیدو شبا می بینم

    بی تو این دنیا که تو چنگ منه
    دیگه چنگی به دلم نمی زنه

    می دونستی پیش تو گیره دلم

    دلی که بی تو بتونه دل باشه
    به خدا بهتره زیر گِل باشه

  2. 2 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2202
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    لبریزم از تگرگ
    برف
    باران
    زمستان
    تو
    چون ماهی به ماهم آویخته ای
    بغض بارش بی بهار
    بی آشیانه
    بی سکوت
    خسته ام...
    گل از گلم پژمرد
    و تا شمارش امروز
    میشود چقدر انتظار تو...

  4. 2 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #2203
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    هستی نفسهایم را ، و غروب قلبم را ، قسمت می کنم :
    یک : مال تو
    نود و نه : مال من
    سهم تو کم بود ...
    قهر کردی ...
    و من در کوچه های دلتنگی خیس دلدادگی ام ،
    ناله های طفل دو ساله ای را می مانم ، که شیر مادر را حرامش میکنند

  6. 2 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #2204
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    معشوق من است

    زن كه حافظه اى سپيد دارد

    و گردن بلندش را

    با غرور بالا مى گيرد

    زير برف ها به قوى زيبائى مى ماند

    كه روى درياچهء يخ زده اى مى رقصد

    در آغوشش مى كشم

    آب مى شود

    كم كم

    كم كم آب مى شود

    و مى ريزد

    انگار هيچوقت نبوده

    زن مهاجرى كه قرار بود گرمم كند


  8. #2205
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    دستی تکان بده حالا که می روی
    دلتنگ می شوم تنها که میروی


    پیشانیت اگر خط خوردگی نداشت
    می خواندمش که تو... تو با که میروی

    نفرین نمی کنم شاید ببینمت
    دنیا به کام تو هر جا که میروی

    یک لحظه صبر کن شاید ندیدمت
    دستی تکان بده حالا که میروی

  9. 3 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #2206
    پروفشنال seied-taher's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    Vainglory
    پست ها
    778

    پيش فرض

    امشب از حسرت رویت، دگر آرامم نیست
    دلم آرام نگیــــــرد كــــــــــــه دلاَّرامم نیست
    گــــــردش بــاغ نخواهم، نروم طَرْف چمن
    روى گلــــــــزار نجویـــــم كه گلندامم نیست
    مـــــــــن از آغاز كــــه روى تو بدیدم گفتم:
    در پـــــى طلعت این حور وش، انجامم نیست
    من به یك دانـــه، به دام تو به خود افتادم
    چه گمان بود كه در ملك جهان دامم نیست؟
    خـــــــاك كویش شوم و كامْ طلبكار شوم
    گــرچه دانم كه از آن كامْ طلب، كامم نیست
    همـــــه ایّام چو "هندى" سر راهش گیرم
    گــــــر چــــه توفیقِ نظر در همه ایامم نیست

  11. 2 کاربر از seied-taher بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #2207
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    پيش فرض

    خسته ام,,,
    خسته ز فردایی دگر
    از غزل از این غروب بی سحر
    خسته ام از این به ظاهر مردمان
    خسته از کابوس تکرار زمان

    خسته ام از واژه ها از این غروب جمعه ها
    خسته ام از روزگار از این سرای تنگ و تار

    خسته ام از این همه فریاد اما بی جواب
    تا سحر بیداری و نالیدن از بخت خراب

    خسته ام از تیرگی از این سراپا کهنگی
    خسته ام از بودنم از بی کسی سرودنم

    خسته ام از غصه ها از این سقوط بی صدا
    خسته ام از شکوه ها از خاکیان بی وفا
    خسته ام از این خزان ازغربت تلخ زمان
    خسته ام
    از خلقتم از این عروسک بودنم
    خسته ام از بند ها در دست این نا مردها
    خسته ام گنگم پریشانم دگر
    در غروب تیرگی مردم دگر
    اه من مردم دگر

  13. 2 کاربر از eshghe eskate بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #2208
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    پيش فرض

    بس شنیدم داستان بی کسی
    بس شنیدم قصه دلواپسی
    قصه عشق از زبان هر کسی
    گفته اند از نی حکایتها بسی
    حال بشنو از من این افسانه را
    داستان این دل دیوانه را
    چشم هایش بویی از نیرنگ داشت
    دل دریغا!!!!!!!!!!!!!!
    سینه ای از سنگ داشت
    با دلم انگار قصد جنگ داشت
    گویی از با من نشستن ننگ داشت
    عاشقم من
    عاشقم من
    قصد هیچ انکار نیست
    لیک با عاشق نشستن عار نیست
    کار او آتش زدن
    من سوختن
    بر دل شب چشم بر در دوختن
    من خریدن ناز
    او نفروختن
    باز آتش در دلم افروختن
    سوختن در عشق را از بر شدیم
    آتشی بودیم و خاکستر شدیم
    از غم این عشق مردن
    باک نیست
    خون دل هر لحظه خوردن
    باک نیست
    آه می ترسم شبی رسوا شوم
    بدتر از رسواییم تنها شوم

  15. این کاربر از eshghe eskate بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  16. #2209
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    پيش فرض

    کسي اشکي براي ما نريخت ... هر که با ما بود از ما مي گريخت
    چند روزي ست حالم ديدني ست ... حال من از اين و آن پرسيدني ست
    گاه بر روي زمين زل مي زنم ... گاه برحافظ تفأل مي زنم
    حافظ ديوانه فالم را گرفت ... يک غزل آمد که حالم را گرفت:
    ما زياران چشم ياري داشتيم ... خود غلط بود آنچه مي پنداشتيم

  17. 5 کاربر از eshghe eskate بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  18. #2210
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    پيش فرض

    چی بگم از كجا بگم
    دردمو با كیا بگم
    بهتره كه دم نزنم
    حرفی از عشقم نزنم
    از عشقی كه گم شد ورفت
    عاشق مردم شدو رفت
    عشقی كه بی فروغ نبود
    برای من دروغ نبود
    بغض نشسته تو گلوم
    وقتی نشستی روبه روم
    من از خودم چرا بگم
    باید از اون چشا بگم
    خیره تو چشم مست تو
    دست میدم به دست تو
    دل از زمونه میكنم
    حرف دلم رو میزنم
    چه حالتی داره چشات
    نرگس بیماره چشات
    چشم تو خوابم میكنه
    مست و خرابم میكنه
    وقتی نشستی رو به من
    ازعاشقی بگو به من
    بزار چشات دل ببره
    اینجوری باشه بهتره
    چشات اگه پس نزنن
    چشای سرسپردمو
    میشه فراموش كنم
    خاطره های مردمو

  19. این کاربر از eshghe eskate بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •