تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 221 از 233 اولاول ... 121171211217218219220221222223224225231 ... آخرآخر
نمايش نتايج 2,201 به 2,210 از 2330

نام تاپيک: بخشي زيبا از كتابي كه خوانده ام

  1. #2201
    کاربر فعال انجمن ادبیات m_kh111's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    297

    پيش فرض

    شادمانی شخص بیش از هر چیز دیگری سراپای او را افشا می کند. گاهی نمی توان تا مدتی شخصیت یک نفر را خواند. اما آن شخص اگر شروع به خندیدن کند، ناگهان تمامی شخصیتش در برابر آدمی باز می شود. فقط بالاترین و خوشبخت ترین طبایع شادمانی شان مسری است، یعنی از سر خوش قلبی، و در نتیجه مقاومت ناپذیر است. من نه از رشد فکری، بلکه از شخصیت آدمی سخن می گویم. اگر بخواهید درون یک شخص را ببینید و روحش را درک کنید، فکر خود را نباید روی طرز صحبت یا سکوت او، اشک های او، یا هیجانی که در مورد اندیشه های عالی ابراز می کند، متمرکز کنید. وقتی می خندد بهتر او را می شناسید.

    "جوان خام - تئودور داستایوفسکی"

  2. 7 کاربر از m_kh111 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2202
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    پيش فرض

    -می‌خوام بگم از خیلی از مدرسه‌ها و جاهای دیگه رفته‌ام بدونِ اینکه بدونم دارم برای همیشه ‌میرم. از این خیلی متنفرم که خداحافظی‌اش غم‌انگیز یا بده ولی وقتی دارم جایی می‌رم دوست دارم بدونم دارم می‌رم. اگه ندونی داری برای همیشه از جایی می‌ری احساسش از خداحافظی هم بدتره.

    ص۱۸

    -چیزی که راجع به کتاب خیلی بهم حال می‌ده اینه که وقتی آدم کتابه رو می‌خونه و تموم می‌کنه دوست داشته باشه نویسنده‌اش دوستِ صمیمی‌اش باشه و بتونه هر وقت دوست داشت یه زنگی بهش بزنه گرچه تو واقعیت خیلی هم شدنی نیست.

    ص۳۴


    -همشون دقیقا دقیقا همون احمق‌هایی هستند که تو سینما مثل کفتار به چیزهایی که اصلا خنده‌دار نیست می‌خندند. به خدا قسم، اگه نوازنده‌ی پیانو بودم یا بازیگرِ سینما و این مشنگا فکر می‌کردن من خیلی محشرم حالم به هم می‌خورد. حتی دلم نمی‌خواست برام دست بزنن. مردم همیشه برای چیزهای اشتباه دست می‌زنن. اگه من نوازنده‌ی پیانو بودم، تو کُمُد پیانو می‌زدم.


    -خیلی ریاکارانه بود، منظورم اینه که آدمِ خیلی افاده‌ای هست ولی یه جورایی هم عجیب بود وقتی پیانو زدنش تموم شد، دلم براش سوخت. فکر کنم حتی بعد از اینکه پیانو زدنش تموم میشه نمی‌دونه کِی کارش خوب بوده کِی بد. همش تقصیر اون نبود. من احمق‌هایی رو هم که با دست زدن، خودشون رو می‌کشتن مقصر میدونم، اگه بهشون فرصت بدی همه رو خراب می‌کنن.


    ص۱۱۰


    ناطور دشت / جی.دی‌ سلینجر

    ادامه دارد...

  4. 8 کاربر از Йeda بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #2203
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    پيش فرض

    -من از هنرپیشه‌ها متنفرم. اصلا مثلِ آدم رفتار نمی‌کنن. فقط فکر می‌کنن که این کار رو می‌کنند بعضی از خوب‌هاشون یه کم مثلِ آدم رفتار می‌کنن ولی نه اونقدر که تماشاش لذت‌بخش باشه و اگر یه بازیگری واقعا خوب باشه، می‌شه گفت که خودش می‌دونه که خوبه و همین خرابش می‌کنه.


    ص۱۴۰

    -مشخصه‌ یه مردِ نابالغ اینه که دوست داره به دلیلی شرافتمندانه بمیره در حالی که مشخصه‌ی یک مردِ بالغ اینه که دوست داره به دلیلی متواضعانه زندگی کنه.


    ص۲۱۴

    -همیشه به یکی می‌گم از ملاقاتت خوشوقت شدم در صورتی که اصلا هم نشدم. هرچند که اگه بخوای زنده بمونی باید از این جور چیزها بگی.



    -هیچ وقت هیچی به هیچ کس نگو. اگه این کارو بکنی دلت برای همه تنگ میشه.

    ص۲۴۰

    ناطور دشت / جی.دی‌ سلینجر

  6. 12 کاربر از Йeda بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #2204
    کاربر فعال انجمن ادبیات m_kh111's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    297

    پيش فرض

    در یکی از روزهای بهاری 1998 بلوما لنون نسخه ی دست دومی از کتاب شعرهای امیلی دیکنسون را از یک کتابفروشی شهر سوهو خرید و درست زمانی که سر نبش اولین خیابان به دومین شعر کتاب رسید، اتومبیلی او را زیر کرد.
    کتاب ها سرنوشت مردم را تغییر می دهند. عده ای کتاب ببر مالزی را خوانده و در دانشگاه های دور دست استاد رشته ی ادبیات شده اند. ده ها هزار نفر با خواندن دمیان به فلسفه ی شرق روی آوردند؛ در حالی که همینگوی از آن ها مردانی جوانمرد و با ظرفیت ساخت؛ در همین حال الکساندر دوما زندگی زن های بی شماری را پیچیده کرد؛ که تنها عده کمی از آنها با کتاب آشپزی از خودکشی نجات یافتند. در این بین بلوما قربانی کتاب ها شد.

    "خانه کاغذی - کارلوس ماریا دومینگوئز"

  8. 5 کاربر از m_kh111 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #2205
    داره خودمونی میشه نگار بانو's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2014
    محل سكونت
    تهرانـــ
    پست ها
    88

    پيش فرض

    مطلب زیر رو از یه نوشته ی جبران خلیل جبران تحت عنوان « روحم مرا پند داد » از کتاب الهه ی خیال ترجمه ی مرجان غیاثوند گلچین کردم که تقدیم حضورتون می شه امیدوارم توجه تون رو جلب کنه:

    روحم مرا پند داد و به من آموخت هر آنچه را که مردم از آن متنفرند، دوست داشته باشم و با کسی که دیگران او را دشنام می دهند، مهربان باشم.
    روحم به من پند می دهد که عشق ، نه در وجود عاشق بلکه در وجود یک معشوق نیز به خود مباهات می ورزد.
    پیش از این که روحم مرا پندی دهد، عشق در قلب من بود؛ چون نخ ظریفی که بین دو بست گره خورده است.
    اما اینک عشق هاله ای گشته است که آغازش انتهای آن و انتهایش آغاز آن است و هر مخلوقی را در بر گرفته و به آهستگی پیش می رود تا همه مخلوقات را در آغوش بگیرد.
    .
    .
    .
    روحم با من صحبت کرد و گفت: دیروز، دیروز بود و فردا، فرداست.
    و پیش از این که روحم با من سخن گوید، من تصور می کردم که گذشته آغاز فصل جدیدی است که هرگز باز نمی گردد و آینده آغاز فصل نوی دیگری است که هرگز نمی توان به آن رسید. و اینک ، نیک دانستم که حال ( لحظات حاضر ) همه ی زمان ها را در بر می گیرد؛ و هر آنچه را که می توان شناخت،آرزوی آن را داشت و انجام داد.
    روحم مرا تشویق کنان پند داد که زمان را با گفتن اینجا، آنجا و آن سو محدود نکنم.
    پیش از این که روحم مرا پند دهد من پی بردم که هر کجا که من در آن گام می نهم به دور از دیگر مکان هاست.
    حال فهمیدم که هر کجا من هستم در بردارنده ی تمام مکان هاست و مسافتی که من طی می کنم همه ی مسافت ها را در آغوش گرفته است.

  10. 3 کاربر از نگار بانو بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #2206
    داره خودمونی میشه نگار بانو's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2014
    محل سكونت
    تهرانـــ
    پست ها
    88

    پيش فرض

    سلام
    بخشی از کتاب « شما هم می توانید موفق شوید » نوشته ی « شیو خیرا » ترجمه ی دکتر سید داوود حسینی نسب و همکاران:

    آیا مجادله ارزش دارد؟

    هر چه در جدل ها بیشتر برنده شوید، دوستان کمتری خواهید داشت حتی اگر حق با شما باشد، آیا جدل کردن با ارزش است؟ جواب کاملاً بدیهی است: نه.
    آیا به این معنی است که شخص هیچ وقت نباید نکته ای را مطرح سازد؟
    شخص باید با حضور ذهن و با ملایمت بگوید : « بر اساس اطلاعات من ». در صورتی که طرف مقابل مجادله گر باشد، حتی اگر شما اشتباهاتش را ثابت کنید، آیا ارزش دارد؟ جواب این است که: باز هم ارزش ندارد. آیا شما در بار دوم نکته ای را مطرح می کنید؟ به نظر من نه. زیرا مجادله از ذهن بسته حاصل می شود و می کوشد تا ثابت کند چه کسی حق است به جای این که چه چیزی درست است...

  12. 5 کاربر از نگار بانو بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #2207
    داره خودمونی میشه نگار بانو's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2014
    محل سكونت
    تهرانـــ
    پست ها
    88

    پيش فرض

    سلام

    بخشی از کتاب « حسین وارث آدم » نوشته ی دکتر شریعتی:

    " در زندگی توده ی مردم ما ـ که زندگیش توده ای انباشته از عقده ها و رنج ها و جراحت هاست و آرزوهای مرده و امیدهای به باد رفته و خواستن های سر کوفته و عشق های بی سرانجام و خشم های فرو خورده، و همه نبایستن و نخواستن و نتوانستن و نگذاشتن و نشدن و نگفتن و نرفتن نه، و نه، و نه! عاشورا زانوی مهربان سر نهادن و دامن گریستن نیز هست و در این فاجعه ی هولناک بشری، هر کسی فاجعه ی خویش را نیز می نالد و دل هایی که، در این روزگار، نه حق انتخاب ، که حق احساس، و چشم هایی که نه نگاه، که حق اشک، و حلقوم هایی که نه فریاد، که حق ناله نیز ندارند، از عاشورا است که حق های از دست رفته خویش را، هر ساله، می ستانند و نیز، غرورهای مجروحی که به نالیدن محتاج اند، اما شرم دارند، و تحمیل لبخند بر لبهایی که در پس آن، ضجه ها پنهان است، و تحمیل آرامش بر چهره هایی که طغیان ها را در خویش کتمان می کنند، آنان را « شهیدی ساخته است که بر روی زمین گام بر می دارد » و به هر جا که می گریزد کربلا است ، و هر ماهی که بر او می رسد محرم، و هر روزی که بر او می گذرد عاشورا..."

  14. #2208
    کاربر فعال انجمن ادبیات m_kh111's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    297

    پيش فرض

    خیلی وقت ها رهایی از دست کتاب ها به مراتب سخت تر از خرید و تهیه ی کتاب هاست. کتاب ها در عهد و پیمانی که ما بر اثر نیاز و سردرگمی با آن ها می بندیم، به ما وصل می شوند؛ در حالی که شاهد لحظه هایی از زندگیمان هستند که دیگر هیچ وقت نخواهیم داشت. مادامی که کتاب ها سرِجایشان هستند، آن لحظه ها همچنان بخشی از وجودمان است.

    "خانه کاغذی - کارلوس ماریا دومینگوئز"

  15. 7 کاربر از m_kh111 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #2209
    داره خودمونی میشه نگار بانو's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2014
    محل سكونت
    تهرانـــ
    پست ها
    88

    پيش فرض

    دوروتی روی زمین زانو زد، دستهایش را دور زانوهایش قلاب کرد و سرش را پایین انداخت و فرز و چابک پشت سر پدرش به خواندن دعا و طلب بخشش مشغول شد، اما رشته افکارش از هم گسیخته شده بود. ناگهان متوجه شد که تلاشش برای دعا کردن کاملا بی فایده است، لبهاش حرکت می کردمد، اما نه قلبش آنجا بود و نه دعاهایش معنی دار بودند.
    او می توانست نوار قرمز فرش فرسوده ی زیر پایش را ببیند، بوی خاک ادوکلن و نفتالین را بشنود، اما وجود مسیح را احساس نمی کرد، یعنی همان چیزی که به خاطرش به اینجا آمده بود. حال عجیبی داشت، گویی قدرت فکر کردنش را از دست داده بود. نوعی بهت زدگی مرگ آور روی ذهنش سایه افکنده بود. اینگونه به نظر می رسید که دیگر قادر به دعا کردن نیست. تقلا کرد، افکارش را جمع و متمرکز ساخت و به شکل خودکار عبارات آغازین یک دعا را تکرار کرد، اما آنها به معنی و بی فایده بودند، چیزی جز پوسته مرده کلمات نبودند.

    دختر کشیش - جورج ارول

  17. 5 کاربر از نگار بانو بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  18. #2210
    حـــــرفـه ای malkemid's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    پست ها
    4,602

    پيش فرض

    مایا به مرده می نگریست. ناگهان اندیشید که یک روز خودش هم نظیر او خواهد شد، با تنی بی حس و نگاهی خیره، یعنی زباله ای که باید در صندوق افکند و زیر خاک کرد تا بگندد. یک روز. شاید فردا. شاید چند ماه دیگر. شاید بیست سال دیگر. اما چنین روزی مسلما خواهد رسید. هیچ چیز زندگی را نمی شود پیش بینی کرد، مگر همین. مرگ تنها حادثه ایست که می توان انتظارش را کشید و مطمئن بود که خواهد رسید.

    شنبه و یکشنبه در کنار دریا -- روبر مرل

  19. 6 کاربر از malkemid بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •