وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات
بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات
بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن
جز یک نفـ ـ ـــس به سوی مرگـ ـ ــم نمانده است
دیگر میان من و آن چشمهای تو
بگذار تا نفسم را فرو برم
با چشمهای توام ای جان فدای تو ...
من امتحان کرده ام...
آدم پیر می شود...
وقتی مادرش را صدا می زند و...
جوابی نمی شنود!
![]()
آن چه سعيست، من اندر طلبت بنمايم
اين قدر هست كه تغييرِ قضــا نتوان كرد
...
پریشانت نمی خواهم
اگر رسوای عالم شم
هراسانت نمی خواهم
اگر از قصه من مردم
من آسانت نمی خواهم
هواي عشق داری و
دلم دلتنگ باران است
هواي گريه دارم من
چرا باران نمی بارد
چرا باران نمی بارد ...
این منم خســته در این کلـبه ی تنــگــ
جســم درمانـــده ام از روح جداســت !
مـــن ، اگر سـایـه ی خویــشم ، یا ربــ
روح آواره ی مــن کیـست ؛ کجـاسـت؟
در شهر مدینه هم چشمی به تو دل بسته
عجل به تو دلتنگ است آن مادر دلخسته
در علقمه جانها دستان حق افتاده
بردار ز خاک غم آن بیرق افتاده
بی تو
نه بوی خاک نجاتم داد
نه شمارش ستارهها تسکینم!
چرا صدایم کردی؟!
چرا ؟؟؟...
!
زنده یاد حسین پناهی...
روحش شاد...
غربت را نبايد در شهری غريب . . .
يا در گمشدن لحظه های آشنا جستجو کرد . . .
هر وقت عزيزت نگاهش را به ديگری تعارف کرد تو غريبی . . .
بازم مي خوام بگم ... از ته دلم !! ... بگم كه تو رفتي دلم اسير مونده !
اي كاش بودي پيشم ... توي آغوشم ... تو رفتي بي من و شدم من ديوونه !
بذار همه بگن كه عشقم تويي ... چشم حسود كور شه ... تويي همه ي جونم !
هنوز موندم به يادت ... شريكت موندم ... اشكام شده جاري و هيچكي نميدونه !
پ.ن: عشق مرده كه حسودي نداره !
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)