حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت...اری به اتفاق جهان میتوان گرفت
افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع...شکر ایزد که سر دلش در زبان گرفت
زین اتش نهفته که در سینه ی من است...خورشید شعله ای ست که در اسمان گرفت
می خواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوست...از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت
اسوده بر کنار چو پرگار می شدم...دوران چو نقطه عاقبتم در میان گرفت
ان روز شوق ساغر می خرمنم بسوخت...کاتش ز عکس عارض ساقی در ان گرفت
خواهم شدن به کوی مغان استین فشان...زین فتنه ها که دامن اخر زمان گرفت
می خور که هر که اخر کار جهان بدید...از غم سبک برامد و رطل گران گرفت
بر برگ گل به خون شقایق نوشته اند...کان کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت
فرصت نگر که فتنه چو در عالم اوفتاد...صوفی به جام می زد و از غم کران گرفت
حافظ چو اب لطف ز نظم تو می چکد...حاسد چگونه نکته تواند بران گرفت.
صدای سخن عشق(گزیده ی غزلیات حافظ)
انتخاب و توضیح:دکتر حسن انوری