تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 22 از 26 اولاول ... 12181920212223242526 آخرآخر
نمايش نتايج 211 به 220 از 256

نام تاپيک: حافظ

  1. #211
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۷۳

    در نمازم خم ابروی تو با ياد آمد
    حالتی رفت که محراب به فرياد آمد

    از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار
    کان تحمل که تو ديدی همه بر باد آمد

    باده صافی شد و مرغان چمن مست شدند
    موسم عاشقی و کار به بنياد آمد

    بوی بهبود ز اوضاع جهان می‌شنوم
    شادی آورد گل و باد صبا شاد آمد

    ای عروس هنر از بخت شکايت منما
    حجله حسن بيارای که داماد آمد

    دلفريبان نباتی همه زيور بستند
    دلبر ماست که با حسن خداداد آمد

    زير بارند درختان که تعلق دارند
    ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد

    مطرب از گفته حافظ غزلی نغز بخوان
    تا بگويم که ز عهد طربم ياد آمد


  2. #212
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۷۴

    مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد
    هدهد خوش خبر از طرف سبا بازآمد

    برکش ای مرغ سحر نغمه داوودی باز
    که سليمان گل از باد هوا بازآمد

    عارفی کو که کند فهم زبان سوسن
    تا بپرسد که چرا رفت و چرا بازآمد

    مردمی کرد و کرم لطف خداداد به من
    کان بت ماه رخ از راه وفا بازآمد

    لاله بوی می نوشين بشنيد از دم صبح
    داغ دل بود به اميد دوا بازآمد

    چشم من در ره اين قافله راه بماند
    تا به گوش دلم آواز درا بازآمد

    گر چه حافظ در رنجش زد و پيمان بشکست
    لطف او بين که به لطف از در ما بازآمد


  3. #213
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۷۵

    صبا به تهنيت پير می فروش آمد
    که موسم طرب و عيش و ناز و نوش آمد

    هوا مسيح نفس گشت و باد نافه گشای
    درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد

    تنور لاله چنان برفروخت باد بهار
    که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد

    به گوش هوش نيوش از من و به عشرت کوش
    که اين سخن سحر از هاتفم به گوش آمد

    ز فکر تفرقه بازآی تا شوی مجموع
    به حکم آن که چو شد اهرمن سروش آمد

    ز مرغ صبح ندانم که سوسن آزاد
    چه گوش کرد که با ده زبان خموش آمد

    چه جای صحبت نامحرم است مجلس انس
    سر پياله بپوشان که خرقه پوش آمد

    ز خانقاه به ميخانه می‌رود حافظ
    مگر ز مستی زهد ريا به هوش آمد

  4. #214
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۷۶

    سحرم دولت بيدار به بالين آمد
    گفت برخيز که آن خسرو شيرين آمد

    قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
    تا ببينی که نگارت به چه آيين آمد

    مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای
    که ز صحرای ختن آهوی مشکين آمد

    گريه آبی به رخ سوختگان بازآورد
    ناله فريادرس عاشق مسکين آمد

    مرغ دل باز هوادار کمان ابرويست
    ای کبوتر نگران باش که شاهين آمد

    ساقيا می بده و غم مخور از دشمن و دوست
    که به کام دل ما آن بشد و اين آمد

    رسم بدعهدی ايام چو ديد ابر بهار
    گريه‌اش بر سمن و سنبل و نسرين آمد

    چون صبا گفته حافظ بشنيد از بلبل
    عنبرافشان به تماشای رياحين آمد


  5. #215
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۷۷

    نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
    نه هر که آينه سازد سکندری داند

    نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
    کلاه داری و آيين سروری داند

    تو بندگی چو گدايان به شرط مزد مکن
    که دوست خود روش بنده پروری داند

    غلام همت آن رند عافيت سوزم
    که در گداصفتی کيمياگری داند

    وفا و عهد نکو باشد ار بياموزی
    وگرنه هر که تو بينی ستمگری داند

    بباختم دل ديوانه و ندانستم
    که آدمی بچه‌ای شيوه پری داند

    هزار نکته باريکتر ز مو اين جاست
    نه هر که سر بتراشد قلندری داند

    مدار نقطه بينش ز خال توست مرا
    که قدر گوهر يک دانه جوهری داند

    به قد و چهره هر آن کس که شاه خوبان شد
    جهان بگيرد اگر دادگستری داند

    ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه
    که لطف طبع و سخن گفتن دری داند

  6. #216
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۷۸

    هر که شد محرم دل در حرم يار بماند
    وان که اين کار ندانست در انکار بماند

    اگر از پرده برون شد دل من عيب مکن
    شکر ايزد که نه در پرده پندار بماند

    صوفيان واستدند از گرو می همه رخت
    دلق ما بود که در خانه خمار بماند

    محتسب شيخ شد و فسق خود از ياد ببرد
    قصه ماست که در هر سر بازار بماند

    هر می لعل کز آن دست بلورين ستديم
    آب حسرت شد و در چشم گهربار بماند

    جز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفت
    جاودان کس نشنيديم که در کار بماند

    گشت بيمار که چون چشم تو گردد نرگس
    شيوه تو نشدش حاصل و بيمار بماند

    از صدای سخن عشق نديدم خوشتر
    يادگاری که در اين گنبد دوار بماند

    داشتم دلقی و صد عيب مرا می‌پوشيد
    خرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماند

    بر جمال تو چنان صورت چين حيران شد
    که حديثش همه جا در در و ديوار بماند

    به تماشاگه زلفش دل حافظ روزی
    شد که بازآيد و جاويد گرفتار بماند


  7. #217
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۷۹

    رسيد مژده که ايام غم نخواهد ماند
    چنان نماند چنين نيز هم نخواهد ماند

    من ار چه در نظر يار خاکسار شدم
    رقيب نيز چنين محترم نخواهد ماند

    چو پرده دار به شمشير می‌زند همه را
    کسی مقيم حريم حرم نخواهد ماند

    چه جای شکر و شکايت ز نقش نيک و بد است
    چو بر صحيفه هستی رقم نخواهد ماند

    سرود مجلس جمشيد گفته‌اند اين بود
    که جام باده بياور که جم نخواهد ماند

    غنيمتی شمر ای شمع وصل پروانه
    که اين معامله تا صبحدم نخواهد ماند

    توانگرا دل درويش خود به دست آور
    که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند

    بدين رواق زبرجد نوشته‌اند به زر
    که جز نکويی اهل کرم نخواهد ماند

    ز مهربانی جانان طمع مبر حافظ
    که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند

  8. #218
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۸۰

    ای پسته تو خنده زده بر حديث قند
    مشتاقم از برای خدا يک شکر بخند

    طوبی ز قامت تو نيارد که دم زند
    زين قصه بگذرم که سخن می‌شود بلند

    خواهی که برنخيزدت از ديده رود خون
    دل در وفای صحبت رود کسان مبند

    گر جلوه می‌نمايی و گر طعنه می‌زنی
    ما نيستيم معتقد شيخ خودپسند

    ز آشفتگی حال من آگاه کی شود
    آن را که دل نگشت گرفتار اين کمند

    بازار شوق گرم شد آن سروقد کجاست
    تا جان خود بر آتش رويش کنم سپند

    جايی که يار ما به شکرخنده دم زند
    ای پسته کيستی تو خدا را به خود مخند

    حافظ چو ترک غمزه ترکان نمی‌کنی
    دانی کجاست جای تو خوارزم يا خجند

  9. #219
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۸۱

    بعد از اين دست من و دامن آن سرو بلند
    که به بالای چمان از بن و بيخم برکند

    حاجت مطرب و می نيست تو برقع بگشا
    که به رقص آوردم آتش رويت چو سپند

    هيچ رويی نشود آينه حجله بخت
    مگر آن روی که مالند در آن سم سمند

    گفتم اسرار غمت هر چه بود گو می‌باش
    صبر از اين بيش ندارم چه کنم تا کی و چند

    مکش آن آهوی مشکين مرا ای صياد
    شرم از آن چشم سيه دار و مبندش به کمند

    من خاکی که از اين در نتوانم برخاست
    از کجا بوسه زنم بر لب آن قصر بلند

    باز مستان دل از آن گيسوی مشکين حافظ
    زان که ديوانه همان به که بود اندر بند

  10. #220
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۱۸۲

    حسب حالی ننوشتی و شد ايامی چند
    محرمی کو که فرستم به تو پيغامی چند

    ما بدان مقصد عالی نتوانيم رسيد
    هم مگر پيش نهد لطف شما گامی چند

    چون می از خم به سبو رفت و گل افکند نقاب
    فرصت عيش نگه دار و بزن جامی چند

    قند آميخته با گل نه علاج دل ماست
    بوسه‌ای چند برآميز به دشنامی چند

    زاهد از کوچه رندان به سلامت بگذر
    تا خرابت نکند صحبت بدنامی چند

    عيب می جمله چو گفتی هنرش نيز بگو
    نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند

    ای گدايان خرابات خدا يار شماست
    چشم انعام مداريد ز انعامی چند

    پير ميخانه چه خوش گفت به دردی کش خويش
    که مگو حال دل سوخته با خامی چند

    حافظ از شوق رخ مهر فروغ تو بسوخت
    کامگارا نظری کن سوی ناکامی چند

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •