می گویــند عشق آن است کــه به او نرســـی
و مــــن می دانـ ــــم چـــــرا ؛
زیـــرا در روزگــار مــن
کسی نیســـت کــه زنـــانه عــاشق شــود
و مـــردانــه بایســـ ــتد !
می گویــند عشق آن است کــه به او نرســـی
و مــــن می دانـ ــــم چـــــرا ؛
زیـــرا در روزگــار مــن
کسی نیســـت کــه زنـــانه عــاشق شــود
و مـــردانــه بایســـ ــتد !
عذر خواهی ات کاری را دوا نمیکند
پشیمانی دیگر سودی ندارد
دلی که روزی فقط برای تو میتپید له شد
گوش میکنم به حرف های همیشگی...عوض نخواهد شد...کم نخواهد شد از سفره ی غمگینی ما........خانواده ی من.......چه قدر.....چه قدر.....وقت نمیدانم...!!!چند بار یکدیگر را خواهیم دید...؟؟؟!!!خواهیم خندید به شادی هی کوچکمان.....!!بحث خواهیم کرد...فریاد خواهیم کشید ولی اندکی آن طرف تر....دیگر یکدیگر را نخواهیم دید....
این روز ها همه چیز را با استامینوفن هضم میکنم...اقتصاد...سیاست....خانو اده و اعضای ان....برای همین است که هیچ چیزی رو هیچ کس حس نمیکند...و هیچ کس باور نمی کنند دردم را...سرم درد میکند...چشمانم اشکی ندارند تا مدرک التیام نیافتن زخمم باشند....
جنونی کو ؟ ( دفتر شیر سرخ )
چه مجنون ها
جنون هایی که دیگر نیست
دریغ از آن همه شب های سرمستی
و این شب ها
که دیگر هیچ کس را شور در سر نیست
کجا آن سوز ها
آن سازها
آن دلنواز آوازها رفتند؟
کجا رفتند آن فریادها
فریاد
و آن فرهادها،از یادها
آیا فراموشند؟
و مجنون های صحرا گرد
خاموشند؟
فریاد
و ما در حسرت فریاد از این بیدادها
ای داد
ای فریاد …
حمید مصدق
Last edited by F l o w e r; 18-07-2012 at 12:28. دليل: اضافه کردن نام شعر و شاعر
دلم که برایت تنگ میشود... رو میکنم به کاکتوس کنار تاقچه....
کاکتوس به نظرم شکل توست...
- بامزه و وحشتناک-
با همان تیغ ها کمی احساساتم را
می خراشد...
ولی من میخندم...
آخر مادرم میگوید
شاید این ماه کاکتوست گل بدهد...
sarina1111
Last edited by F l o w e r; 18-07-2012 at 14:40. دليل: اضافه کردن نام کاربری شاعر
ایــن رختــخــواب را وارونـــــــــه خــواهــم خوابیــد
"خیــــــــــانـــت" است به تـــو سر بر کنـــــــار "خیـــــــــالـــت" گــــــــــذاشتــــن
براي خیــــــــــانـــت هــــزار راه هــســــت
اما هـيــچ کــــدام به انـــدازه تــــظـــاهـــر به دوست داشتن
کــــثــــيــــف نـيـســـت
خیانت مثل سایه میماند
خنک که شدی راهش را برایت می بندد
تو آن گم شده سایه های خیانتی
عــاشق هم شــدی
مثـل زلیــــــخــا سمج بـــــــــاش ؛
آنقــــــــدر رســوا بازی در بیــــــــــاور
تــا خــدا خودش پــا در میــانی کنـــــــــد
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)