تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 22 از 64 اولاول ... 1218192021222324252632 ... آخرآخر
نمايش نتايج 211 به 220 از 640

نام تاپيک: دکتر علي شريعتي

  1. #211
    آخر فروم باز ghazal_ak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,260

    پيش فرض علی(ع) شخصیتی که نمی شناسیم

    دکتر علی شریعتی : چه رنجی بزرگ تر از اینکه ملتی عاشق علی باشد و عاقبت یزید را داشته باشد؟و چه رنجی بالاتر از اینکه کسانی که می بینیم در چه سطحی از معنویت، از آگاهی، از منطق و از انصاف هستند باید از علی و از مکتب علی سخن بگویند و مردم را با مکتب علی آشنا کنند؟ و چه رنجی بالاتر از اینکه در این دنیا یک ملتی، یک گروهی هست که مارک علی بر پیشانی سرنوشتش خورده و از فقر، از خواب، از تخدیر، از تفرقه و از کوتاه اندیشی، و از بدبینی، ضعف و ذلت رنج ببرد؟ و چه رنجی بالاتر از اینکه الان می بینیم نسل قدیم ما که به علی و به مذهب علی وفادار مانده، قدرت زایندگی خودش و حرکت خودش را از دست داده، به جمود و توقف دچار شده و نسل آینده را نمی تواند به تاریخ و فرهنگ و مذهب علی پیوند دهد و آنچه را که شهدای بزرگ شیعه و علمای بزرگ شیعه و بزرگان و فداکاران و مردم عاشق شیعه به این نسل سپرده اند نمی توانند به نسل بعد از خود انتقال دهند. این نسل کهنه میشود، فرسوده می شود و شده است، و دارد رو به زوال می رود و دارد میمیرد. و جانشین اش پوچی و جانشین اش فقر معنوی و جانشینش جهل و بریدگی و گسستگی با گذشته است. و با علی، الان در شرایط خاصی هستیم. هیچ شبی، هیچ لحظه ای بهتر از این شب و این لحظه نیست که چنین مساله ای مطرح شود. البته نه در چنین فرصتی و نه توسط کسی چون من. ولی چه باید کرد؟ به هر حال چنین پیش آمده. من فرصت این را ندارم و حال این را ندارم که خیلی با احساس حرف بزنم و خیلی با منطق و شمرده حرف بزنم. فقط شما از هر کلمه من مجموعه دردی را که در پشتش انباشته است، بفهمید.
    فرصتی است که از دست می رود. یک نسل وسط بین نسل آینده و گذشته وجود دارد. همه امید ما و سرمایه ما همین است. همین گروهی که هنوز در جست وجوی مذهب خودشان هستند و هنوز دغدغه شناختن مذهب خودشان را دارند. و هنوز دوست دارند که علی را چهره راستین علی را بشناسند و مذهب علی را بشناسند و راهش را و مکتبش را بشناسند. اما آنچه که بر آنها عرضه می شود، برایشان قابل قبول نیست. فردا این نسل متوسط واسطه میان نسل گذشته و آینده فرهنگ مذهبی ما و فرهنگ استعماری آینده نسلی که به هر حال پیوسته به یک روح مذهبی بوده و نسل گسسته ای که پوک و پوچ پرورده خواهد شد، این نسل واسطه وجود دارد. این نسل همیشه نیست. این گروه همیشه نخواهند بود. این را به شما عرض کنم که 10 سال دیگر، 15 سال دیگر، 20 سال دیگر اگر حسینیه های ارشادی وجود داشته باشد در این مملکت و بگذارند که وجود داشته باشد و بهترین برنامه ها را هم برای جوانان و تحصیلکرده ها و دانشجویان و نسل دانشگاهی داشته باشد براساس مذهب دیگر مثل امروز این چنین ازدحام نخواهد شد. این چنین استقبال نخواهد شد. این چنین نخواهد بود که برای یک مجمع دینی هزاران دانشجو هفت ساعت و هشت ساعت در بدترین شرایط بیاید و به حرف مذهب گوش بدهد. دیگر دغدغه مذهبی در درونش نخواهد بود. اگر نجنبیم و اگر کاری نکنیم.
    چنین وقت هایی است که حالتی هست و شرایطی هست و عده ای که هیچوقت نمی آیند به اینجور محیط ها و اینجور مجالس و اساساً مستمع عادی این مسائل نیستند، سرشان به زندگی فردی خودشان گرم است یا در مسائل شغلی یا علمی یا هر صنفی و گاه به گاه و سال به سال چنین شب هایی می آیند. اینها هستند که باید این پیام را بیشتر از همیشه بشنوند. این پیام را از طرف یک روحانی، یک عالم، یک استاد، یک مرجع... نه، نشنوید. از قول یک معلم بشنوید که مسیر را حس می کند با تمام وجودش و می بیند که دارد از دست می رود و می بیند که دیگر بیشتر از یک نسل فرصت نیست برای اینکه کاری بکند. علی این روح پرشگفتی که در همه ابعاد گوناگون و حتی ناهمانند بشری قهرمان است، امروز در میان شیعیان خویش چنین سرنوشتی دارد. (افسوس که چقدر زیبایی ها و عظمت ها در دست ملت هایی که لیاقت داشتنش را ندارند پامال میشود.)
    و این امام راستین، شیر پیروز روزهای مدینه و روح تنها و دردمند شبهای نخلستان که رسالت خاصی در تاریخ دارد اکنون از همه وقت ناشناخته تر است و کاش ناشناخته می بود، که بدشناخته تر است.
    ای کاش علی را اصلاً نمی شناختیم و محققان نخستین بار او را به ما می شناساندند.
    درباره علی از جهات مختلف و ابعاد گوناگون می شود تحقیق کرد و بررسی هر بعد شخصیت وی مسائل خاص همان بعد را داراست. مثلاً به عنوان یک شیعه یا از نظر یک مورخ یا از دیدگاه فلسفی یا عرفانی و... غیره.
    البته وقتی می گویم «علی» تنها به عنوان یک فرد و یک شخص نیست. گاه علی را به عنوان یک نفر یک ایمان و یک مذهب به کار می برم و مسلماً از کیفیت تعبیرم متوجه خواهید شد.
    یکی از بزرگ ترین مسائلی که در تاریخ و جامعه ما مطرح است اسلام و تشیع است که بسیاری از ما بدان معتقدیم امٌا آن را به درستی نمی شناسیم. به مذهبی ایمان داریم که آشنایی درست و منطقی از آن نداریم. مثلاً به علی به عنوان یک امام، یک مرد بزرگ یک ابرمرد حقیقی و به عنوان کسی که همه احساس ها و تقدیس ها و تجلیل های ما را به خود اختصاص داده اعتقاد داریم و همیشه در طول تاریخ بعد از اسلام ملت ما افتخار ستایش او را داشته اما متاسفانه آن چنان که باید و شاید او را نشناخته است. زیرا بیشتر به ستایش او پرداخته است، نه شناختن او. از این روست که امروز باید بیشتر به سخنی گوش دهیم که علی را به عنوان یک انسان بزرگ، یک رهبر، یک امام و یک سرمشق می شناسد.
    در تاریخ اسلام ستایش و تجلیل از علی شاید به اندازه لازم شده باشد. به طوری که ما بتوانیم کتابخانه های بزرگی از اشعار و مقالاتی را که در کرامات و مناقب علی سروده یا نوشته شده و در تجلیل از مقام و عظمت او در پیشگاه خداست ترتیب دهیم. اما متاسفانه وقتی دانشجوی من در این زمان و در این مملکت که کشور علی است از من میپرسد که برای شناختن علی چه کتابی بخوانم؟ و برای اینکه سخنان و نظریات و افکار و اعمال او را خوب بفهمم به چه متونی مراجعه کنم؟ من جواب درستی ندارم که به او بدهم.
    بارها گفته ام و باز تکرار میکنم که انسان امروز به «شناخت» علی نیازمند است. نه به «محبت» و «عشق» به او زیرا «عشق و محبت» بدون «شناخت» نه تنها هیچ ارزشی ندارد بلکه سرگرم کننده و تخدیر کننده و معطل کننده نیز خواهد بود. کسانی که مردم را به نام محبت علی و عشق به مولی بدون شناختن مولی و فهم دقیق و درست سخن و راه و هدف او معطل و سرگردان می کنند نه تنها انسانیت و آزادی و عدالت را نابود می کنند بلکه خود این چهره های عزیز را نیز تباه می سازند و شخصیت خود علی را در زیر این تجلیل های بی ثمر مجهول نگه می دارند و باعث می شوند کسانی که تا آخر عمر در محبت مولی وفادار می مانند هرگز از سخن و راهنمایی های او بهره ای نگیرند و متوقف و منحط بمانند و آنهایی هم که کمی آگاه می شوند و با جهان امروز آشنا، اصولاً این گونه علی بی ثمر را و این محبت بی نتیجه را رها میکنند و به دنبال شخصیت های دیگر، الگوهای دیگر و رهبران دیگر می روند.


    *این متن برگرفته از یک سخنرانی و دو کتاب دکترعلی شریعتی با عنوان های «علی حقیقتی بر گون اساطیر»، «پیروان علی و رنج هایشان» و «علی (مکتب، وحدت، عدالت)» است.

  2. 2 کاربر از ghazal_ak بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #212
    آخر فروم باز ghazal_ak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,260

    پيش فرض

    پوپکم

    پوپکم



    پوپک شیرین سخنم


    اینچنین فارغ از این شاخه به آن شاخه مپر


    اینهمه قصه شوم از کس و ناکس مشنو


    غافل از دام هوس


    در بر هر کس و ناکس منشین


    پوپکم


    پوپک شیرین سخنم


    تویی آن شبنم لغزنده گلبرگ امید


    من از آن دارم بیم


    کاین لجنزار تو را پوپکم آلوده کند


    اندرین دشت مخوف


    که تو آزادیش ای پوپک من


    می خوانی


    زیر هر بوته گل


    لب هر جویه آب


    پشت هر کهنه فسونگر دیوار


    که کمین کرده تو را زیر درختان کهن


    پوپکم دامی هست


    گرگ خونخواره بدکاره بد نامی هست


    سالها پیش


    دل من


    که به عشق دل تو ایمان داشت


    اندرین مزرع آفت زده شوم حیات


    شاخ امیدی کاشت


    چشم به راه تو بودم


    که تو کی می آیی


    بر سر شاخه سر سبز امید دل من


    که تو کی می خوانی


    پوپکم


    یادت هست


    در دل آن شب افسانه ای مهتابی


    که بر آن شاخه پریدی


    لحظه ای چند نشستی


    نغمه ای چند سرودی


    گفتم این دشت سیه


    خوابگه غولان است


    همه رنگ است و ریا


    همه فسون است و فریب


    صید هم چون تویی


    ای پوپک خوش پروازم


    مرغ خوش الحان خوش آوازم


    بخدا آسان است


    اینهمه برق که روشنگر این صحراست


    پرتو مهری نیست


    نور امیدی نیست


    آتشین برق نگاهی ز کمینگاهیست


    همه گرگ و همه دیو


    در کمین تو زیبایی تو


    پاکی و سادگی و رعنایی تو


    مرو ای مرغک زیبا


    که به هر رهگذری


    همه دیوند کمین کرده نبینند تو را


    دور از دست وفا


    پنهان از دیده عشق نفریبند تو را

  4. 3 کاربر از ghazal_ak بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #213
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    خدایا کفر نمی گویم..پریشانم چه می خواهی تو از جانم
    مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی
    خداوندا تو مسئولی..خداوندا تو می دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است..
    چه رنجی می کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است.
    Last edited by Ghorbat22; 03-10-2008 at 12:35.

  6. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #214
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    پيش فرض

    خداوندا اگر روزي بشر گردي ...
    زحال ما خبر گردي ...
    پشيمان مي شوي از قصه خلقت ...
    از اين بودن، از اين بدعت ...
    خداوندا تو مي داني که انسان بودن و ماندن
    در اين دنيا چه دشوار است ...
    چه زجري مي کشد آن کس که انسان است و از
    احساس سرشار است .
    دکتر شریعتی

  8. 2 کاربر از eshghe eskate بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #215
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    «کلاس پنجم که بودم پسر درشت هيکلي در ته کلاس ما مي نشست که براي من مظهر تمام چيزهاي چندش آور بود ،آن هم به سه دليل ؛اول آنکه کچل بود، دوم اينکه سيگار مي کشيد و سوم - که از همه تهوع آور بود- اينکه در آن سن و سال، زن داشت !... چند سالي گذشت يک روز که با همسرم از خيابان مي گذشتيم، آن پسر قوي هيکل ته کلاس را ديدم در حالي که زن داشتم، سيگار مي کشيدم و کچل شده بودم و تازه فهميدم که خيلي اوقات آدم از آن دسته چيزهاي بد ديگران ابراز انزجار مي کند که در خودش وجود دارد.»

    دکتر شريعتي

  10. 3 کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #216
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    روزگار غریبی است!
    من تو را دوست دارم؛
    تو دیگری را
    و دیگری مرا...
    و در این میان...
    همه تنهاییم...

    دکتر علی شریعتی

  12. 2 کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #217
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض


    چه قدر روح محتاج فرصت هایی است که در آن هیچ کس نباشد
    ......................
    کاش در دنیا سه چیز وجود نداشت:
    غرور و دروغ و عشق
    انسان با غرور می تازد
    با دروغ می بازد
    با عشق می میرد

    ...................
    حسین بیشتر از آب تشنه ی لبیک بود
    اما افسوس که به جای افکارش
    زخم های تنش را نشانمان دادند
    و بزرگترین داد او را بی آبی معرفی کردند .


  14. #218
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    تا كنون اندیشیده اید كه عشق برتر است یا دوستی ؟

    عشق ریسمان طبیعت است و سركشان را به بند خویش می آورد تا آنچه را آنان بخود از طبیعت گرفته اند بدو باز پس دهند و آنچه را مرگ می ستاند ، به حیله عشق ، بر جای نهند ، كه عشق تاوان ده مرگ است .

    عشق لذت جستن است و دوست داشتن پناه جستن .

    عشق غذا خوردن یك حریص گرسنه است و دوست داشتن " همزبانی در سزمین بیگانه یافتن است " .

    عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا كردن .

    عشق بینایی را می گیرید و دوست داشتن می دهد .

    عشق خشن است و شدید و در عین حال نا پایدار و نامطمن و دوست داشتن لطیف است و نرم و در عین حال سرشار اطمینان .

    عشق یك فریب بزرگ و قوی است و دوست داشتن یك صداقت راستین و صمیمی ، بی انتها و مطلق .

    عشق جوششی یك جانبه است . به معشوق نمی اندیشد كه كیست؟ یك خود جوشی ذاتی است و از این رو همیشه اشتباه می كند و در انتخاب به سختی می لغزد و یا همیشه یكجا می ماند

    و گاه ، میان دو بیگانه نا همانند ، عشقی جرقه می زند و چون در تاریكی است و یكدیگر را نمی بینند ، پس از انفجار این صاعقه است كه در پرتو روشنایی آن ، چهره یكدیگر را می توانند دید و در این جاست كه گاه ، پس از جرقه زدن عشق ، عاشق و معشوق كه در چهره هم می نگرند احساس می كنند كه هم را نمی شناسند و بیگانگی و نا آشنایی پس از عشق - كه درد كوچكی هم نیست - فراوان است .

    اما دوست داشتن در روشنایی ریشه می بندد و در زیر نور سبز می شود و رشد می كند و از این رو است كه پس از آشنایی پدید می آید و در حقیقت دو روح خطوط آشنایی را در سیما و نگاه یكدیگر می خوانند و پس از آشنا شدن است كه خودمانی می شوند .

  15. #219
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    دکتر علی شریعتی انسانها را به چهار دسته تقسیم کرده است
    آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم نیستند
    عمده آدمها. حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.
    آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هم نیستند
    مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی فانی واگذاشتهاند. بی شخصیتاند و بی اعتبار. هرگز به چشم نمیآیند. مرده و زندهاشان یکی است.
    آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم هستند
    آدمهای معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می گذارند. کسانی که هماره به خاطر ما میمانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.
    آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هستند
    شگفت انگیز ترین آدمها. در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه اند که ما نمیتوانیم حضورشان را دریابیم. اما وقتی که از پیش ما میروند نرم نرم آهسته آهسته درک میکنیم. باز میشناسیم. می فهمیم که آنان چه بودند. چه می گفتند و چه می خواستند. ما همیشه عاشق این آدمها هستیم . هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار میگیریم قفل بر زبانمان میزنند. اختیار از ما سلب میشود. سکوت میکنیم و غرقه در حضور آنان مست میشویم و درست در زمانی که میروند یادمان می آید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم

  16. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #220
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    ای جاودانه ترین . . .

    آن گاه كه عشق زمینی را تجربه می كردم ،

    دلم چیزی فراتر می خواست

    بر تمام آن ها خط بطلان كشیدم و دل در گرو عشق

    تو سپردم

    نوری از عشق تو مرا در گرفت . چه حلاوتی چه عشقی و چه نعمتی

    خداوندا ! عشقت را از من دریغ نكن .


  18. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •