Hiنوشته شده توسط john_mcdollar
![]()
حس تنهایی که همیشه با منه .یکی دو سال هم می شه که غم دست از سرم بر نمی داره!![]()
شادی و تنفر هم که گاهی می یاد و گاهی می ره ولی من همیشه معتقدم که خیلی قشنگه که آدم بدونه یه نفر دوسش داره در واقع حس عشق حس قشنگیه!یه نفر تاره گی ها اومده تو زندگیم که دوسش دارم
![]()
ولی با این حس کلی نگرانی و غم و کلی چیزای دیگه هم اومدهولی فکر نمی کنم از قشنگیش کم کنه!!!
یه زمانی خیلی به این موضوعات فکر می کردم خدا چیه کیه از کجا اومده ما از کجا اومدیم به کجا می ریم و کلا این چیزا
ولی به جاییی نرسیدم آخرش مغزم سوت کشیدو واقعا معتقد شدم که در ظرف ادراک ما نمی گنجد
![]()
به نظر من اگر خدا انسان رو نمی آفرید در آفرینش نقصی بود که این از نظر حکمت الهی جور نیست ! این جهان با اتسان هدفش والاتره!
ولی راجع به خودم نمی دونم!اصلا واسه چی به دنیا اومدم!ای کاش هیچ وقت به دنیا نمی اومدم!
آخه وقتی آدم به دردی نخوره پس واسه چی باشه؟
سر نماز واسه دعا.گاهی که مشکلی دارم.
وقتی از چیزی بترسم.
![]()
وقتی مبهوت قدرت خدا می شم شکرش می کنم ! مگه می شه به خدا فکر نکرد؟!!!
فکر می کنم خیلی کم ! می دونی من یه معلم ادبیات داشتم که می گفت: هر کسی در شرایط سنی مختلف
یه جور برداشت از شعر داره و هر کسی یه جوری معنیش می کنه ! حالا شاید معنی که من از شعر سهراب دارم با نظر دیگران کلی فرق داشته باشه. اینم بگم که درک مفهوم شعر سهراب خیلی سخته از نظر من!
راجع به این شعرم فکر نمی کنم مفهومش با چیزی که در ظاهر داره یکسان باشه ! شاید می خواد بگه نباید سخت گرفت نباید ناب ترین دقایق رو از دست داد.
آهنگ غمگین خیلی گوش کردم هر کدومم یه جور آدمو حالی به حالی می کنه !![]()