نگه كن كجا آفريدون گرد
كه از پير ضحاك شاهى ببرد
قبله
نگه كن كجا آفريدون گرد
كه از پير ضحاك شاهى ببرد
قبله
روي تو كه قبله جهانست
از ديده من چرا نهانست
سهند
کاش روحی به درون من دمند
کاش من را به کام دد دهند
ولی اما شایدم نتوانند
که سهند را در درون بند نهند
هفت
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم ...
بیداری
دگر صبح است و پایان شب تار است
دگر صبح است و بیداری سزاوار است
دگر خورشید از پشت بلندی ها نمودار است
دگر صبح است
شب
شب شد و وقت سحر و باده شد
ساقی من آمد و آماده شد
ساز سحر دست نوازش گرفت
یاد تو با من سر سازش گرفت
خواب
خواب دیدم هر کی ستاره ای داره
واسه ی تنهائی چاره ای داره
خواب دیدم عاشقه بیست داره میاد
اونکه مثل هیشکی نیست داره میاد
خواب دیدم اونی رو که باید باشه
موقیه خوشبختیمون شاید باشه
زندگی
بی تو نه زندگی خوشم بیتو نه مردگی خوشم
سر ز غم تو چون کشم بیتو به سر نمیشود
هر چه بگویم ای سند نیست جدا ز نیک و بد
هم تو بگو به لطف خود بیتو به سر نمیشود
شب
در هوایت بیقرارم روز و شب
سر ز پایت برندارم روز و شب
رضایت
گذشته را به آفتاب سپردم
به عشق مرده
رضایت دادم
یعنی
همین که تو در دوردست زنده ای
به سرنوشت رضایت دادم
جمال
Last edited by 4MaRyAm; 29-09-2010 at 15:59.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)