تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 22 از 32 اولاول ... 12181920212223242526 ... آخرآخر
نمايش نتايج 211 به 220 از 320

نام تاپيک: زندگینامه‌ی گروه‌ها و خوانندگان، از دیرباز تا امروز

  1. #211
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض زندگينامه: حسين پرنيا (۱۳۵۰- )




    حسين پرنيا، نوازنده سنتور ‌و آهنگساز، سال ۱۳۵۰ در خرم آباد متولد شد و تا سن ۱۴ سالگي در انديمشك نزد مرحوم استاد ندايي نواختن سنتور را آموخت.

    پس از آن وي به تهران مي‌آيد و از سال ۱۳۷۳ گروه همايون را شكل مي‌دهد. علاقه‌مندي به آهنگسازي موسيقي ايراني از ديگر تجربه‌هايي بود كه پرنيا خود با كنجكاوي و علاقه‌مندي آموخت.
    پرنيا به اتقاق گروه همايون كنسرت‌هايي در ايران و خارج از ايران از جمله در آلمان، فرانسه، اتريش، چك، اسلوواكي، تركيه، هند، پاكستان، قطر، امارات و .... اجرا كرد.
    پرنيا از سال‌هاي ابتدايي آشنايي با زنده ياد ايرج بسطامي چند كار مشترك با وي انجام داد كه در قالب آلبوم‌هاي تحرير خيال، رقص آشفته، حال آشفته عرضه عمومي شد.

    «رسواي عشق» (بزرگداشت استاد جليل شهناز) و آلبوم «ياد»براي خرابه هاي تخت جمشيد و كاست «اهورايي» با صداي حسن حسني و همخواني هوروش خليلي و «نگار مهر» با صداي لطيف كاظمي و «نقش ماندگار» براي استاد فرامرز پايور از ديگر آثاري است كه با آهنگسازي پرنيا منتشر شد.

    پرنيا همچنين آلبوم «ساكن جان» و «ذوق جنون» را در كارنامه كاري خود دارد كه قرار است با صداي علي جهاندار عرضه عمومي شود.
    آلبوم بي كلام «يك جرعه نگاه»، آلبوم «زخم جدايي» با صداي رضا رضايي پايور و همخواني هوروش خليلي از ديگر آثاري است كه پرنيا ضبط آْنها را به پايان رسانده و به زودي به بازار موسيقي عرضه خواهد شد.

    از اين آهنگساز همچنين كتاب «دستور سنتور» همراه با سي دي آموزشي، «۲۰ تمرين براي سنتور»به بازار كتاب‌هاي موسيقي عرضه شده و سه كتاب«ياد»، «رقص آشفته» و «نگارين» نت نوشته مجموعه قطعات ساخته شده بي كلام وي اند كه به زودي منتشر مي‌‌شوند.

  2. این کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #212
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض زندگينامه: نادر مشايخي (۱۳۳۷-)



    نادر مشايخي، فرزند جمشيد مشايخي، بازيگر نامدار تئاتر و سينما در سال ۱۳۳۷ در تهران متولد شد و تحصيلات ابتدايي را در تهران به پايان رساند.

    وي سپس به هنرستان عالي موسيقي رفت و بعد از آن به دانشگاه موسيقي وين در اتريش رفت و در رشته آهنگسازي، رهبري و موسيقي الكترونيك با درجه ممتاز فارغ التحصيلي شد.

    مشايخي در سال ۲۰۰۱ اركستر وين را تشكيل داد و از همان سال‌ها رهبري اركسترهايي چون وين ۲۰۰۱ و كاپلا كوندورتا و همكاري با هنرمنداني چون هانا شيگولا را در فعاليت‌هاي خود گنجاند.

    شركت در فستيوال هاي معتبر اروپا، آمريكا و آسيا،رهبري اركستر سمفونيك تهران و اجراي كنسرت با اين اركستر در اتريش(دو بار) و آلمان،تدريس در دانشگاه تهران ، دانشكده صدا و سيما و كنسرواتوار تهران. از ديگر فعاليت‌هاي اين آهنگساز و موزيسين به شمار مي‌رود.
    وي بعد از آنكه علي رهبري اركستر سمفونيك تهران را رها كرد (تابستان ۸۴)، رهبري دائمي اين اركستر را براي مدتي عهده دارشد.

    مشايخي در زمينه آهنگسازي نيز تجربه‌هاي فراواني دارد كه از ميان آنها مي‌ توان به ساخت نود و شش قطعه براي سلو ، موسيقي مجلسي ، موسيقي اركستري و اپرا،ساخت سمفوني فيه ما فيه (سه اثر) ،اپراي ملكوت ، قطعه اركستري پشيماني كنتيمنتو ، مجموعه تولدي ديگر ( روي ترجمه آلماني اشعار فروغ فرخزاد )،اجراي پروژه هاي موسيقي تلفيقي اصيل ايراني در همكاري با هنرمنداني چون حسين عليزاده و هوشنگ ظريف (فستيوال سالزبورگ )،ساخت سمفوني مولانا براي صدا و سيما اشاره كرد.

    وي بعد از كنار گذاشته شدن از رهبري اركستر سمفونيك تهران [منوچهر صهبايي رهبر اركستر سمفونيك تهران شد] به شكل دهي اركستر مجلسي و فيلارمونيك تهران پرداخت.

  4. این کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #213
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض زندگينامه: سعيد فرجپوري (1339-)




    سعيد فرجپوري، آهنگساز و نوازنده كمانچه سال 1339 در سنندج به دنيا آمد
    از جمله فعاليت‌هاي فرجپوري مي‌توان به تدريس در كانون چاووش، مركز حفظ و اشاعه موسيقي، هنرستان هاي دختران و پسران، دانشگاه هنر ، دانشگاه علمي كاربردي ، نوازندگي در گروه هاي شيدا، عارف، آوا، دستان و شركت در ضبط آثار بيشماري از آهنگسازان معاصر و اجراي كنسرت در مراكز فرهنگي و فستيوالي در اروپا، آمريكا، كانادا، آسيا به همراه گروه هاي مختلف و صاحب نام موسيقي ايراني، اشاره كرد.

    فرج پوري آثاري را هم به صورت سي دي ‌آلبوم موسيقي انتشار داد كه از جمله‌آنها مي‌توان در بخش تكنوازي به آثاري چون تكنوازي كمانچه 1 در دستگاه سه گاه، تكنوازي كمانچه 2 در دستگاه همايون، كمانچه نوازي بر اساس نغمه هاي كردي،اشاره كرد.

    بخشي از فعاليت‌هاي فرجپوري در حوزه آهنگسازي نمود پيدا كرده است كه شاخص‌ترين آن آلبوم شوريده با صداي بانو پريسا و گروه دستان است كه جايزه بهترين موسيقي سال 2003 از وزارت فرهنگ فرانسه را دريافت كرد.

    علاوه بر اين كار وي آهنگسازي آلبوم‌هاي درياي بي پايان( همكاري با گروه دستان با صداي سالار عقيلي[نقد‌ آلبوم درياي بي‌پايان در ششمين نشست نقد نغمه] و غوغاي عشقبازان(آهنگسازي براي گروه‌ آوا با آواز محمد رضا شجريان) را نيز انجام داده است.

    فرجپوري پيش از اين براي گروه سازهاي ملي: نقش پندار - آوات - زمانه - يادواره سيدعلي اصغر كردستاني- ژوان - كارهايي را تصنيف كرده بود.

    كتاب ۲۰ قطعه براي كمانچه هم از جمله كارهاي نوشتاري فرجپوري است كه به بازار موسيقي عرضه شده است.

  6. این کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #214
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض زندگينامه: حسين دهلوي (1306-)



    حسين دهلوي آهنگساز و رهبر اركستر مضرابي و ازچهره‌هاي پيش كسوت مديريت موسيقي در ايران هفتم مهر سال 1306 در تهران متولد شد

    آموزش موسيقي را در پنج سالگي نزد پدرش معزالدين دهلوي که از شاگردان مرحوم علي اكبرخان شهنازي(نوازنده و رديف دان نامدار تار و فرزند ميرزا حسينقلي) آغاز کرد ، اگر چه چندان دوامي نياورد و دهلوي كودك بعد از رها كردن اين ساز در 9 سالگي و به تشويق مادرش به سمت ساز ويلن و آموزش آن نزد پدرش رفت.

    دهلوي دوره اول ويلن را نزد پدر فراگرفت و سپس دوره دوم (رديف راست کوک) را نزد ابوالحسن صبا گذرانيد و وارد هنرستان موسيقي شد و از آن پس به فراگيري علمي موسيقي گرايش پيدا کرد.

    مدتي بعد روبيک گريگوريان رئيس وقت هنرستان، وي را به حسين ناصحي معرفي مي‌كند تا هارموني، کنترپوان و اصول آهنگسازي را از او فرا بگيرد.

    مدتي بعد كه پروفسور توماس کريستين داويد (استاد اتريشي) به دعوت دانشگاه تهران، به ايران مي آيد، حسين دهلوي آموزش آهنگسازي را نزد او ادامه مي‌دهد.

    دهلوي فارغ التحصيل آهنگسازي از هنرستان عالي موسيقي است (1339). او در دوره هنرستان با همکاري ابوالحسن صبا ارکستر شماره يک هنرهاي زيبا را راه اندازي و در همين دوره چند اثر از آثار صبا را براي ارکستر تنظيم کرد. پس از درگذشت صبا (1336) رهبري اين ارکستر که بعداً ارکستر صبا ناميده شد به دهلوي واگذار و در همين دوره شاخه هاي 2 ، 3 و 4 نيز به آن افزوده شد. اين ارکسترها از زمان افتتاح تلويزيون ايران (1337) به صورت هفتگي در تلويزيون به اجراي برنامه پرداختند.

    در سال 1341حسين دهلوي به رياست هنرستان موسيقي ملي برگزيده شدو تا فروردين 1350 در اين مقام باقي بود.

    دراين سال وي براي سفر دوساله مطالعاتي به آلمان و اتريش رفت. دهلوي در مدت ده سال تصدي هنرستان به خوبي اين سازمان آموزشي را اداره کرد و نظم، تحول و جهشي در هنرستان پديد آورد. او خود در دوره دوم هنرستان رشته هاي تئوري موسيقي ايران، تلفيق شعر و موسيقي، فرم موسيقي ايران، هارموني و ارکستر را شخصاً تدريس مي كرد.
    دهلوي از سال 1376 تصنيف اپراي مانا و ماني را به مناسبت سال جهاني کودک (1379) آغاز کرد. ساخت اين اثر سه سال به طول انجاميد که به خاطر محدوديت هاي استفاده از صداي خواننده زن تا به حال به اجرا درنيامده و فقط موسيقي سازي آن در خرداد 1379 با همت و رهبري علي رهبري با ارکستر فيلارمونيک اسلواکي در شهر براتيسلاو اجرا و ضبط شده است.

    دهلوي همواره به نوآوري در زمينه هاي مختلف انديشيده است. تدوين متد تنبک به وسيله او و جمعي ديگر شامل حسين تهراني، مصطفي پورتراب، فرهاد فخرالديني و هوشنگ ظريف (به عنوان شاگرد حسين تهراني) براي ارتقاي جايگاه تنبک در موسيقي ايراني و تسهيل آموزش اين ساز، توجه به ساخت سنتور کروماتيک براي جبران نقيصه کوک اين ساز براي استفاده در ارکستر از جمله اين مواردند.

    نخستين اثر دهلوي در زمينه ارکستر موسيقي ملي «سبک بال» در سال 1332 براساس موتيف کوتاهي ملهم از قطعه قاسم آبادي ساخته ابوالحسن صبا در شور تصنيف شده است. اين اثر در آلبوم مذکور با کيفيت ضبط زنده همان زمان ارائه شده است. «کنسرتينو براي سنتور و ارکستر» ديگر اثر اين آلبوم حاصل همکاري مشترک دهلوي با فرامرز پايور است. اين اثر که در سال 1337 تصنيف شده شامل آواز بيات اصفهان، دستگاه همايون (گوشه ليلي و مجنون)، چهارمضراب چهارگاه و دستگاه ماهور است.

    دهلوي تجربيات بسياري در تلفيق شعر و موسيقي ايراني دارد و آثار «گفت وگوي دل» در شور (1336) و «فروغ عشق» در بيات اصفهان حاصل تجربيات آهنگساز در اين زمينه است.
    دهلوي قطعاتي از ابوالحسن صبا را نيز براي ارکستر تنظيم کرده است. «به ياد صبا» (برگرفته از قطعه «به ياد گذشته» در دشتي - 1337)، «شوشتري» (چهارمضراب براي ويولن و ارکستر - 1338) و نغمه ترک (براساس قطعه دوضربي بيات ترک) از آن جمله‌‌اند.

    اجراي 15 قسمت از اپراي 26 قسمتي «بيژن و منيژه» (تصنيف در سال‌هاي 54 و 55)
    و انتشار پارتيتور آهنگ‌هاي خود به نام‌هاي «دوئو سنتور در سه گاه»، «شورآفرين در شور براي ارکستر»، «چهارنوازي مضرابي در اصفهان»، «سوئيت بيژن و منيژه براي ارکستر زهي»، «بيژن و منيژه براي ارکستر سمفونيک» (8 قسمت)، «سرباز براي آواز گروهي و ارکستر» و... تنها بخشي از آثار چاپ شده اوست.

    دهلوي در سال 1371 ارکستر مضرابي را تشکيل داد که صرفاً شامل سازهاي مضرابي سنتور، تار، قانون، عود و بم تار (تارباس) بود.در کنسرت هاي مهرماه 1371 قطعات ديگري از جمله تصنيف قديمي باغ تفرج (در همايون)، نغمه ترک، پيش درآمد سه گاه، پيش درآمد همايون، سرود گل، نوا و چهارمضراب دشتي (براي گروه سنتور) گفت وگوي دل و... اجرا شد.

    يكي از مهمترين آثار حسين دهلوي كتاب «پيوند شعر وموسيقي آوازي» است كه جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي در بخش هنر را به خود اختصاص داد.اين كتاب حاصل بيش از 40 سال تجربه دهلوي در تلفيق موسيقي با شعر ايراني است كه به شيوه اي علمي و متديك فرايند كار را توضيح مي‌دهد.

    دهلوي در سال 1382 به عنوان چهره‌ماندگار مورد تقدير قرار گرفت.

    وي به حق از معدود موزيسين‌هايي است كه تجربه‌هاي قويمي در مديريت موسيقي و سازماندهي به كارهاي گروهي بزرگ داشته و دارد.

  8. این کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #215
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض زندگينامه: شهرام ناظري (۱۳۲۸- )



    شهرام ناظري در سال ۱۳۲۸ (۱۹۵۰ ميلادي) در خانواده اي هنردوست، در كرمانشاه به دنيا آمد. از كودكي و زير نظر پدرش، آموزش هاي اوليه موسيقي و آواز را فرا گرفت.

    پس از آن تحت تعليم نورعلي خان برومند آثار گذشتگان موسيقي را فرا گرفت و همزمان براي تكميل رديف آوازي از محضر استاد زنده‌ياد عبدالله خان دوامي نكته‌ها آموخت.

    وي همچنين از محضر استادانی چون محمود كريمي، محمدرضا شجريان، عبدالعلي وزيري و حسين قوامي نيز نكته‌ها و ظرايف آوازي را فرا گرفت.

    در همين دوران بود كه وي با استاد داريوش صفوت آشنا شد و به گفته خود آقاي صفوت آن توصيه معروف را به وي كرد كه « صداي تو اساطيري است و مبادا كه اين صدا را با چيزي ديگر بياميزي» ناظري همزمان با آموختن آواز به آموختن ساز سه تار هم پرداخت و از جمله كساني بودكه بيشترين حشر ونشر را با استاد نامدار سه تار، استاد احمد عبادي داشت و نيز در اين مسير از دانش و توانايي‌هاي استاداني چون محمود تاجبخش، جلال ذوالفنون و محمود هاشمي (سازنده معروف سه تار) نيز نكته‌ها آموخت، ‌ضمن آنكه در دوره‌اي كه رضا قاسمي در آلبوم گل صدبرگ با ناظري همكاري مي‌كرد، از وي هم نكات قابل اعتنايي فرا گرفت.[نشست نقد و بررسي كتاب گل صدبرگ]

    نقطه عطف اول كاري شهرام ناظري را بايد در ضربي شوشتري و تصنيف معروف كاروان شهيد جستجو كرد. اين اثر را استاد محمد رضا لطفي ساخته و ناظري در مايه شوشتري خوانده است.

    كار فضايي حماسي دارد و استفاده از مثنوي معروف هوشنگ ابتهاج سايه در اين كار، وجهي تراژيك به آن بخشيده است. صداي ناظري در اين اثر پر انرژي و جوان و جسور است و در بخش‌هاي اوج كار، حماسي و تاثيرگذار. اين اثر بعدها تحت عنوان چاووش ۷ منتشر شد.

    ناظري همراه استاد لطفي مثنوي معروف سايه را در دستگاه ماهور هم خواند كه تنها نسخه‌اي از آن گاه به گاه از تلويزيون پخش مي‌شود. اورتور(درآمد) اين كار و ضربي‌اي كه آواز ناظري روي آن خوانده مي‌شود، در آلبوم چاووش ۶ با صداي آقاي شجريان هم خوانده شده است. آلبومي كه تصنيف معروف ايران هم در ادامه اين آواز و ضربي آمده است.

    در همين دوران وي آواز شور را با كمانچه مرحوم بهاري و نيز همراهي سنتور پرويز مشكاتيان مي‌خواند. آواز اين كار يكي از درخشان‌ترين آوازهاي ناظري است، كه در كمتر اثر ديگري تكرار شده است.

    صدايي در اوج و حماسي كه همنوازي پر و پيمان استاد زنده ياد بهاري به ‌آن وجه و صبغه ديگري داده است؛ آوازي با مطلع شعري «چندين شب و خاموشي ، وقت است كه برخيزيم/ وين آتش پنهان را با صبح در آميزيم»

    اين اثر به همراه تصنيف معروف «مرا عاشق» با آهنگسازي آقاي مشكاتيان بعدها در آلبومي كه به نام لاله بهار (به ياد ملك‌الشعراي بهار) كار شده بود، انتشار مي‌يابد.

    پس از آن وي گل صد برگ را در اوايل دهه شصت به بازار موسيقي عرضه مي كند. كاري مشترك با جلال ذوالفنون و البته رضا قاسمي كه بر روي طرح اين كار زحمات فراواني صرف كرد و حتي بخش عمده ايده اين كار را بايد از آن وي دانست تا ذوالفنون.

    اين اثر دو ويژگي داشت، اول معرفي و عمومي كردن ساز سه تار و دف و ديگري وجه حماسي كار.

    بعدها وي آلبوم آتش در نيستان را با جلال ذوالفنون اجرا مي‌كند كه استفاده از اشعار مولانا در اين اثر هم از جمله ويژگي‌هاي كار به شمار مي‌رود. كاري كه مي‌توان آن را تداوم منطقي گل صدبرگ به شمار آورد و نشان داد كه ناظري علاوه بر آواز دستي چيره در تصنيف‌سازي و ذهني بكر براي پروردن برخي ملودي‌هاي جذاب و دلنشين دارد.

    پيش از اين كار البته ناظري با كيخسرو پورناظري آلبوم«صداي سخن عشق» را كار كرده بود كه اين اثر خود سنگ بنايي شد براي كارهايي كه بعدها با گروه‌نوازي ساز تنبور انتشار يافت كه نقطه عطف آن را بايد در«آلبوم مهتاب رو» دانست كه تصنيفي خيره‌كننده را در آن شاهديم.
    اين تصنيف نمونه شاخص و تكامل يافته تصانيفي است كه بعدها به جريان موسيقي عرفاني يا سماع شهره شدند. تصنيفي كه اوج و فرودهاي منحصر به فردي دارد و به خوبي روي شعر مولانا نشسته و ناظري آن را به نيكوترين وجه اجراكرده است.

    نقطه عطف بعدي كار ناظري با آلبوم شورانگيز حسين عليزاده شكل گرفت. اثري كه خود به لحاظ استفاده از فرمها و ابداعات تازه در موسيقي ايراني كاري نو و متفاوت است و از ذهن پيچيده و مبدع عليزاده دراين كار خبر مي‌دهد.

    اين اثر ابتدا در تالار وحدت اجرا شد و عوايد آن هم به زلزله‌زدگان استان گيلان اختصاص يافت و علاوه بر ناظري، صديق تعريف هم آن را خواند. اما وقتي آلبوم شور انگيز منتشر شد، تنها صداي ناظري زينت بخش آن بود.

    ناظري در اين اثر هم يكي از زيباترين آوازهاي خود را خواند. آوازي در مايه بيات ترك با شعري معروف از مولانا: «دگر باره بشوريدم، بدان سانم به جان تو / كه هر بندي كه بر بندي، بدرانم، به جان تود»

    پس از اين دوران ناظري با گروه دستان همكاري مي‌كند كه نقطه عطف آن را بايد در آلبوم « سفر به ديگر سو» جست و جو كرد. اين آلبوم نمونه‌اي شاخص از تحول در ريتم و سرعت در موسيقي سنتي‌است، شاخصي كه گروه دستان و به خصوص حميد متبسم پايه‌گذار آن بود و اكنون به ژانري غالب در گروه‌نوازي موسيقي سنتي تبديل شده‌است.

    خود ناظري هم در گفتگويي گفته است كه سفر به ديگر سو مهم‌ترين كار وي در عرصه موسيقي و به نوعي مانيفست كاري وي به شمار مي‌رود. اثري كه ناظري سعي كرد در آن فرم‌هاي آوازي تازه اي را با الهام از ساختار موسيقي رديفي و موسيقي نواحي ايران به كار گيرد.

    در اين دوران ناظري همكاري‌هايي هم باگروه كامكارها داشته است كه حاصل آن در آلبومي منتشر شده است.

    پس از اين دوران هم ناظري همكاري‌هايي با لوريس چكناوريان انجام داده است كه كارهاي چكناوريان اصولا ژانري متفاوت دارد. همچنانكه كاري كه وي با كامبيز روشن روان انجام داده است نيز فضايي متفاوت با آثاري دارد كه ناظري با ديگر هنرمندان انجام داده‌است.

    اين كارها فضايي اركسترال دارد. كارهايي كه با زمستان اخوان (باآهنگسازي محمد رضا درويشي) شروع و سپس با «در گلستانه» سهراب سپهري (با آهنگسازي هوشنگ كامكار) ادامه يافت و در نهايت با ساقي‌نامه كامبيز روشن روان و همكاري‌اي كه با چكناوريان و اركستر سمفونيك داشته به پايان رسيد.

    اگر چه در گلستانه و زمستان آثاري هستند كه وي براي نخستين بار آواز را در شعر نو تجربه مي‌كند.

    از چند سال قبل نيز ناظري همكاري‌هايي را با فرزندش حافظ انجام داده است كه از جمله آنها كنسرتي بود كه با وي در كاخ سعد آباد تهران داشت.

    حافظ البته بعدها هم با پدرش كنسرت‌هايي در آمريكا داشت كه به دليل نشنيدن اين كارها نمي‌توان درباره آنها قضاوت كرد، اما حافظ هم در همان كنسرت تهران نشان داد كه خطي جدي در موسيقي را دنبال مي‌كند؛ خطي كه اميدواريم با آموخته‌هايي كه وي از غرب به ارمغان مي‌آورد، حداقل تفاوت و تنوعي را به پيكره موسيقي ما تزريق كند.

    از اواسط دهه هقتاد ناظري به همكاري با گروه كامكارها پرداخت كه حاصل آن انتشار آلبوم كنسرت مشترك وي با اين گروه بود.

    ناظري در زمينه آوازهاي قديمي ايران هم تجربه‌هايي دارد كه در آلبوم آواز اساطير آن را عرضه عمومي كرد.

    ناظري در چند سال گذشته كنسرت‌هاي بسياري را در ايران و خارج از ايران اجرا كرده‌است.

    هم اكنون با مطرح كردن شكلي از آواز در پي اشاعه و گسترش اين نوع از آواز است، و در اين راه كنسرت‌هاي بسياري اجرا كرده كه كنسرت با گروه كامكارها را مي‌توان نام برد.

    ناظري سال گذشته توانست نشان صاحب منصبي موسيقي يا همان لژيون دنور را از دولت فرانسه دريافت كند و از اواخر سال گذشته هم كنسرت‌هايي را در آمريكا اجرا كرد.

    اجراي وي در سال ۸۵ در قونيه از ديگر تلاش‌هاي وي بود كه در نهايت به برگزيده شدن وي و گروهش انجاميد.[شهرام ناظري و دريافت نشان لژيون دنور]

    آخرين كار ناظري مولوي نام دارد كه نيمي از كنسرت سال ۱۳۸۰ با فرزندش حافظ ناظري را شامل مي‌شود.

  10. این کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #216
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض زندگینامه ی داريوش صفوت (1307)

    داريوش صفوت در سال 1307 در خانواده‌اي هنرمند در تهران به دنيا آمد.





    او از كودكي زير نظر پدر با ساز و موسيقي آشنا شد و از نوجواني نوازندگي سنتور و سه‌تار را نزد استاد حبيب سماعي و ابوالحسن صبا آغاز كرد. در سال 1332 موفق به اخذ ليسانس در رشته حقوق از دانشگاه تهران شد و درسال 1344 از دانشگاه پاريس مدرك دكتراي رشته حقوق را گرفت. تدريس در مراكز مهم هنري داخل و خارج كشور از جمله هنرستان عالي تهران، مركز مطالعات شرقي وابسته به مؤسسه موزيكولوژي دانشگاه سوربن، مركز حفظ و اشاعه موسيقي، دانشگاه تهران و... از فعاليت‌هاي اين موسيقيدان در زمنيه تدريس است.
    اين رديف‌دان در سال 1347 مركز حفظ و اشاعه موسيقي را با حمايت راديو تلويزيون وقت، تاسيس كرد كه روزگاري محل تجمع هنردوستان بود و اغلب هنرمندان نامي امروز نيز در آن آموزش ديده‌اند.

    صفوت علاوه بر مديريت اين مركز به‌مدت 10سال، براي تاسيس رشته موسيقي در دانشگاه تهران تلاش‌هاي بسياري داشت و مديريت گروه موسيقي اين دانشگاه تا سال 1375 به‌عهده او بود.

    نشان شواليه هنر و ادبيات فرانسه نخستين بار سال 1957 اعطا شد و در 1963 به‌عنوان بخشي از نشان ملي اين كشور به تاييد شارل دوگل رئيس‌جمهور وقت رسيد.





    اين نشان هر سال به هنرمندي ‌اهدا مي‌شود كه سهمي جدي در شناساندن هنر به جهان داشته باشد. در حقيقت هر سال با مطرح شدن نام چند هنرمند در جهان، مشاوران فرهنگي و هنري وزارت فرهنگ فرانسه، سير فعاليت اين افراد را در سالهاي قبل بررسي كرده و اين نشان را به يك نفر از آنها اهدا مي‌كنند.

    البته هر هنرمند اين نشان را با روشي خاص دريافت مي‌كند؛ يكي با اجراي تئاتر و موسيقي در كشورهاي مختلف، ديگري با پخش فيلم هايش و يكي هم با انتشار پژوهش‌ها و تحقيقات خود. اما از آنجا كه هميشه برخي فعاليت‌ها به چشم مردم عادي ديده نمي‌شوند، معمولا اهداي اينگونه نشان‌ها و كسب افتخارات به بازيگران، خوانندگان و گاه كارگردانان است كه ديده شده و مهم تلقي مي‌شود.

    از ايران هم اگرچه تاكنون چندين هنرمند اين نشان را دريافت كرده اند، اما تاكنون تنها نام چند نفر مطرح شده است. حتي مي‌توان گفت كه شايد تا همين يك سال پيش بسياري از مردم ايران اين نشان و ارزش آن را نمي‌دانستند. نام نشان شواليه هنر و ادبيات فرانسه تقريبا با نام شهرام ناظري به گوش ايرانيان رسيد.

    اين درحالي است كه داريوش صفوت اولين ايراني بود كه اين نشان را از آن خود كرد. او اين نشان را به‌دليل فعاليت‌هايي كه در زمينه تحقيق و پژوهش در زمينه موسيقي ايراني داشت، گرفت و بي‌سر و صدا به ايران برگشت و دوباره همان تحقيقات را در خلوت خود ادامه داد تا اينكه امسال تصميم گرفت در كنار ژان دورينگ فرانسوي كه بيشتر از ايرانيان از موسيقي ايران شناخت دارد، يك كنسرت پژوهشي برگزار كند كه به‌دليل موانع اداري لغو شد و بار ديگر اين تأسف براي علاقه‌مندان جدي موسيقي ايران ماند كه هنرنمايي استادي كه زماني استاد استادان امروز بوده است را ببينند.


    وي از معدود موسيقيدانان ايراني است كه علاوه بر نوازندگي و آشنايي با رديف موسيقي ايراني، با انتوموزيكو لوژي (موسيقي‌شناسي تطبيقي) نيز آشنايي دارد.


    چندي پيش قرار بود صفوت همراه با ژان دورينگ رديف‌دان فرانسوي الاصل، در ايران يك كنسرت پژوهشي برگزار كنند كه به‌ دليل مشكلات فني و عدم‌هماهنگي لغو شد. اما برگزار نشدن كنسرت موسيقي‌شناسي چون صفوت آنقدر مهم هست كه بهانه گفت‌وگويي با او درباره وضعيت كلي موسيقي ايران باشد.
    • شما از معدود موسيقيداناني هستيد كه با رشته موزيكولوژي آشناييد.وضعيت اين رشته را در ايران چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
    موزيكولوژي‌ در ايران يكي از درس‌هاي دانشكده موسيقي در دانشگاه هنر و دانشكده هنرهاي زيبا در دانشگاه تهران است؛ اما در حد يك درس براي دوره كارشناسي.در حقيقت در دانشگاه‌هاي ايران تاكنون رشته موزيكولوژي، يعني دوره دكتراي رشته موزيكولوژي تاسيس نشده و فقط گاه به‌عنوان يك درس 2 واحدي يا كمي بيشتر در رشته ليسانس يا كارشناسي تدريس مي‌شود. اصولا رشته موزيكولوژي رشته جديدي است.


    وقتي مي‌گوييم موزيكولوژي يعني موسيقي‌شناسي كه در آن مبحث شناخت مطرح مي‌شود؛ يعني شناخت شناسي و اپيستمولوژي. بنابراين موزيكولوژي رشته‌اي است كه در واقع جزو فلسفه موسيقي محسوب مي‌شود و بسيار مفصل است و تا به حال در ايران وجود نداشته است.
    • بنابراين چرا تا به حال براي تاسيس و راه‌اندازي چنين رشته‌اي در دانشگاه‌ها اقدام نشده است؟
    براي اينكه ضرورتي نداشته است. همانطور كه عرض كردم درس موزيكولوژي دردوره كارشناسي موسيقي، كنار ساير دروس به دانشجويان تدريس مي‌شود. ولي دوره دكتراي موسيقي در هيچ‌يك از دانشگاه‌هاي ايران تا حالا تاسيس نشده البته دير يا زود بالاخره اين دوره دكترا هم با گرايش‌هاي مختلف موزيكولوژي، ادنو موزيكولوژي و غيره تاسيس خواهد شد.
    • پس ضرورت تاسيس اين رشته احساس شده؟
    براي اينكه اجتماع ايران رو به پيشرفت است و هر اجتماعي كه پيشرفت كند موسيقي هم در آن پيشرفت خواهد كرد. از طرفي همزمان با پيشرفت موسيقي در دانشگاه، نياز به راه‌اندازي دوره دكترا نيز احساس مي‌شود. البته تاكيد مي‌كنم به شرطي كه ضرورتش احساس شود. چون مدت‌هاست از كار دانشگاهي كنارم، دقيق نمي‌توانم عرض كنم ولي فكر مي‌كنم مثلا الان رشته زبان‌شناسي هم در دانشگاه تهران دوره دكترا نداشته باشد.

    شايد چون ضرورت نداشته. يادم هست آن موقع كه در 1360 كه به پاريس رفتم، دانشجويان ايراني براي دوره دكتراي زبانشناسي به پاريس فرستاده مي‌شدند چون در ايران دوره دكتراي زبانشناسي نبود الان نمي‌دانم هست يا نه. ولي مي‌دانم كه دكتراي موزيكولوژي نيست.

    بد نيست گفتاري از ابن خلدون به اطلاع‌تان برسانم. خب ابن خلدون، مورخ قرن هشتم هجري بوده و كتاب معروفي دارد كه به نام مقدمه ابن‌خلدون شناخته شده. در جلد دوم صفحه 856 ايشان مي‌نويسند كه «و موسيقي از آخرين صنايعي است كه در اجتماع و عمران پديد مي‌آيد و نيز اين هنر از نخستين صنايعي است كه در هنگام ويراني و سير قهقرايي يك اجتماع از آن رخت بر مي‌بندد و زايل مي‌شود و خدا آفريننده است.»


    اين جمله ابن خلدون است. بنابراين به اعتقاد ابن خلدون اگر كشوري در حال رشد باشد، موسيقي آن هم رشد مي‌كند البته بعد از رشد رشته‌هاي ديگر. بر عكس اگر يك جامعه سير قهقرايي كند اولين رشته‌اي كه از بين مي‌رود و بسيار ضعيف مي‌شود؛ موسيقي است.البته چون اجتماع ما در حال پيشرفت است، موسيقي هم پيشرفت مي‌كند و دوره دكترايش هم انشا‌الله تاسيس خواهد شد.
    • اگر قرار شود تدريس رشته موزيكولوژي در دانشگاه‌هاي ايران آغاز شود، آيا نيروي متخصص براي تدريس آن وجود دارد؟
    بله وجود دارد. الان موسيقيدانان زيادي در ايران هستند كه در خارج از ايران موزيكولوژي خوانده‌اند و به ايران برگشته‌اند و مي‌توانند تدريس كنند. من چند سال است كه ديگر فعاليت دانشگاهي ندارم و تدريس نمي‌كنم اما يك ليست مختصري تهيه كرده‌ام از آن عده‌اي كه مي‌شناسم و موزيكولوگ هستند و مي‌توانند تدريس كنند.
    • برگرديم به سال‌هايي كه شما سرپرستي مركز حفظ و اشاعه موسيقي ملي را به‌عهده داشتيد و شاگردان آن دوره را به مرحله‌اي رسانديد كه امروز نوازندگان حرفه‌اي و استادان موسيقي ايران هستند. چه موانعي باعث از بين رفتن اين مركز معتبر شد؟
    هر مركز يا هر چي كه اسم بگذاريد به هر حال دوره‌اي دارد، عمري دارد و تمام مي‌شود. براي ادامه فعاليت مركز حفظ و اشاعه هم موانعي ايجاد شد كه بايد از آن گذشت.
    • با توجه به شرايط فعلي اگر چنين مركزي دوباره تاسيس شود، آيا مديريت آن را به‌عهده مي‌گيريد؟
    بله، اگر شرايط مهيا شود هميشه آماده خدمتگزاري به اين نظام هستم. گرچه سنم بالا رفته و نيرو و توانم كم شده ولي آمادگي بيشتري براي خدمت دارم. اما بايد توجه داشت كه هر كاري بايد ابتدا نيت درست داشته باشد و بعد انجام شود.
    • به‌نظر شما با توجه به اختلاف نظرهايي كه بين موسيقيدانان پيش آمده آيا تاسيس چنين مركزي امكان پذير است؟
    اين موضوع بستگي به اختلاف نظر بين موسيقيدانان ندارد. اين اختلافات هميشه بوده و خواهد بود. ممكن است بپرسيد چرا اختلاف هست؟ براي اينكه در موسيقي مسئله ذوق و سليقه خيلي مؤثر است. موسيقي مثل علم فيزيك يا شيمي نيست كه كشفياتي بشود و همه دنبالش را بگيرند و اختلافي نباشد.


    بنابراين در موسيقي اختلاف وجود دارد ولي تاسيس چنين مركزي به اين اختلاف يعني به وجود عدم‌چنين اختلافاتي اصلا ارتباطي ندارد بلكه به خواست بزرگان مملكت و دولتمردان مربوط مي‌شود. اگر دولتمردان بخواهند تاسيس چنين مركزي امكانپذير خواهد بود ولي اگر نخواهند ولو تمام موسيقيدانان ايران كه سهل است، تمام موسيقيدانان جهان جمع شوند و همه اختلافاتشان را هم حل كنند باز امكانپذير نخواهد بود.به‌طور كلي به‌نظر من هر چيزي هرچه فرهيخته‌تر و پرورش يافته‌تر باشد مراقبت، هزينه و نگاهدارنده و مربي حاذق تري لازم دارد.
    • چه شد كه بعد از سال‌ها تصميم گرفتيد در يك كنسرت پژوهشي با موسيقيدانان و مردم ديدار دوباره داشته باشيد؟
    بنده با موسيقيدانان و مردم هميشه ديدار داشته‌ام ولي نه روي سن. در دانشكده‌ها و در كنفرانس‌ها. مثلا چند كنفرانس داشتم در تالار انديشه حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي و جاهاي ديگر كه تعداد بسيار زيادي در آن شركت كردند. همين طور در دانشگاه‌هاي شيراز، در دانشگاه‌هاي مختلف و در دانشگاه‌هاي آمريكا.

    بنابراين رابطه‌ام با مردم و ديدارم با مردم قطع نشده گرچه با صحنه قطع شده است. چون احساس كردم تمام آن چيزي كه در جلوي صحنه هست، هماني نيست كه در پشت صحنه وجود دارد. تا اينكه دوست و همكار قديمي‌ام، پروفسور ژان دورينگ به ايران آمدند. ايشان رئيس انستيتوي ايران فرانسه شده بودند و وقتي كارشان تمام شد، به فرانسه رفتند.ايشان در سفر بازگشت پيشنهاد دادند كه كنسرتي بدهيم و درباره موسيقي صحبت كنيم.

    به خاطر ايشان قبول كردم دو نفر موسيقي شناس در دنيا هستند كه بي‌نظيرند؛ يكي آقاي آلن دانيلو است كه نمي‌دانم زنده هستند يا نه؟ چون چهل سال پيش در پاريس با ايشان آشنا بودم و خدمتشان مي‌رسيدم و استفاده مي‌كردم و كتاب‌هاي بسيار زيادي نوشته‌اند و سي سال از عمرشان را در هند گذراندند، زبان هندي و سانسكريت و ‌موسيقي هندي را خوب ياد گرفتند. آثار بسيار جالبي درباره موسيقي هند و معنويت و موسيقي هند نوشته‌اند از جمله كتابي به نام «موزيكولوژي كمپاره» يعني موسيقي شناسي تطبيقي كه اگر ترجمه شود كمك بسيار زيادي به بالابردن سطح فرهنگ موسيقايي ما نوازندگان ايراني مي‌كند و ديگري آقاي ژان دورينگ است كه دكتراي فلسفه دارند. ايشان آدم حيرت انگيزي است كه سابقه نداشته.

    استاد كنسرواتوارهاي فرانسه بوده، استاد دانشگاه استراسبورگ است و عضو مركز ملي پژوهش‌هاي علمي فرانسه (س ان ا رس) است. چند هزار صفحه كتاب درباره موسيقي ايراني نوشته و حدود چهل و خرده‌اي سال از عمرش را در ايران، افغانستان، هندوستان، تونس و جاهاي مختلف گذرانده.

    او زبان‌هاي مختلفي را مي‌داند، فارسي را بسيار خوب صحبت مي‌كند و عربي و پشتو را هم به خوبي ياد گرفته است. او تكنيك‌هاي تمام سازهاي ايراني را هم مي‌داند و سازهاي كشورهاي آسيايي ديگر را هم مي‌نوازد. از همه مهم‌تر دورينگ، رديف موسيقي ايران را به خط نت در آورده كه يكي از خدمات عجيب و غريب او به موسيقي ايران است.همچنين در موسيقي معنوي و مدرنيته يعني تجدد طلبي، خيلي مطالعه كرده تا ببيند راه آينده موسيقي ايران چيست و نظرياتي هم دارد. به هر حال ايشان به ايران كه آمدند رئيس انستيتو بودند و با بنده صحبت كردند. از صحبت‌هايشان مثل هميشه خيلي چيز آموختم.

    آن موقع پيشنهاد كردند يك كنسرتي بدهيم در فرهنگستان نياوران كه به‌علت بيماري قلبي‌ام قبول نكردم.اما دوباره در اين سفر كه به ايران آمده بودند توضيحاتي دادند و من ديدم حيف است كه اين توضيحات در اختيار موسيقيدانان جوان ايراني قرار نگيرد. به همين جهت از ايشان خواهش كردم يك كنفرانس با هم داشته باشيم. موضوعي كه انتخاب كرديم اين بود كه بنده راجع به زيبايي شناسي موسيقي ايراني صحبت كنم. چون سال‌هاست عمر در اين راه گذاشته‌ام و معتقدم زيبايي شناسي موسيقي، احتياج به آموزش و پرورش ذوق و پرورش فرهنگ دارد.


    آقاي دورينگ هم درباره نوآوري و راه‌هايي كه فعلا پيدا شده و در واقع ممكن است نوعي مزاحمت براي موسيقي قديم ايران به وجود آورد صحبت كنند.همچنين قرار بود آقاي ايمان وزيري كه بسيار خوب تار مي‌زنند و آقاي محسن شهرنازدار كه هم سه تار خوب مي‌زند و هم سال‌هاي سال است درباره به موسيقي ايران تحقيق مي‌كند نيز به بررسي ذهن و زبان موسيقي ايراني و موسيقيدانان ايراني بپردازند اما گويا به‌علت مشكلات فني پيش آمده، كنسرت فعلا برگزار نمي‌شود.
    • برپايي چنين كنسرت‌هايي چقدر در علمي شدن موسيقي ايران تاثير دارد؟
    اين سؤال را بايد كمي تغيير داد. چون به قول منطقي‌ها مفهوم مخالف اين سؤال اين است كه با توجه به اينكه موسيقي ايران اصلا علمي نيست و دشمن و مخالف علم است، چنين كنسرت‌هايي چگونه ممكن است در علمي شدن موسيقي تاثير بگذارد ؟
    • منظور تاثير كنسرت‌هاي پژوهشي است.
    هيچ موسيقي غيرعلمي وجود ندارد؛ در هيچ كجاي دنيا. هر موسيقي‌اي بر پايه علمي است كه احتمالا تدوين نشده و فقط موسيقيدان‌ها از راه الهاماتي كه گرفته‌اند آثاري عرضه كرده‌اند كه به هر حال علمي است. موسيقي ايران هم علمي است و اين كنسرت‌ها در علمي كردن انديشه شنوندگان تاثير دارد نه درعلمي كردن خود موسيقي. هر كس مي‌گويد موسيقي ايران علمي نيست، كتاب الموسيقي كبير فارابي را كه به فارسي ترجمه شده، بخواند.بنابراين موسيقي، علم است منتهي ما شنونده‌ها بايد علمي يا علمي‌تر بشويم كه براي اين كار برپايي كنسرت‌هاي پژوهشي بسيار لازم است چون در علمي شدن طرز فكر شنوندگان موسيقي ايراني تاثيرگذار است.
    • به‌طور كلي وضعيت موسيقي ايران را چطور مي‌بينيد؟
    موسيقي آن چيزي است كه در ذهن و قلب موسيقيدان مي‌گذرد، يك چيز خارجي نيست. موسيقي امواج هواست. قديمي‌ها مي‌گفتند موسيقي عبارت است از گره زدن به امواج هوا كه واقعا تعبير زيبايي بود؛ يعني موسيقي چيزي جز آنچه از ذهن و قلب موسيقيدان تراوش مي‌كند نيست. بنابراين وضعيت موسيقي ايران بستگي دارد به وضعيت موسيقيدانان ايران.

    هر چه موسيقيدانان ايران ارج و ارزش بيشتري داشته باشند، تشويق شوند و به مسير درست هدايت شوند، موسيقي‌اي كه از آنها تراوش مي‌كند موسيقي بهتر، ارزنده‌تر و انساني تري است. ولي اگر خداي نكرده تابع هوي و هوس نفساني شوند، موسيقي‌اي كه عرضه مي‌كنند براي جامعه و اخلاق جامعه و روح شنوندگان زيانبار خواهد بود. بنابراين من معتقدم موسيقيدان حتما بايد هدايت شود.


    حافظ مي‌گويد عشق كاري است كه موقوف هدايت باشد؛ يعني بدون هدايت، عشق به موسيقي به جايي نمي‌رسد. به‌نظر من چون جامعه ايران رو به‌پيشرفت است، بنابراين موسيقي ايران هم رو به پيشرفت خواهد بود. به اين معني كه موسيقدانانش پيشرفت روحي بيشتري مي‌كنند و خدمتگزار بهتري براي ملت عزيز ايران خواهند بود.
    • با توجه به اينكه شما سال‌ها به آموزش موسيقي اشتغال داشتيد، وضعيت آموزش موسيقي را چگونه ارزيابي مي‌كنيد‌؟
    خب آموزش موسيقي دوجور است؛ يكي در دانشگاه‌هاست كه طبق يك اصول علمي انجام مي‌شود و خود شما بهتر مي‌دانيد كه الان چندين دانشگاه و مؤسسه آموزش عالي موسيقي تعليم مي‌دهند وديگري هم آموزشگاه‌هاي خصوصي هستند كه من به كارشان وارد نيستم و فقط هميشه ديده‌ام كه چه در دوره قبل از انقلاب چه اكنون يك نارضايتي‌هايي از طرف انديشمندان رشته موسيقي، درباره آموزشگاه‌ها وجود داشته است.
    • شما از معدود موسيقيداناني هستيد كه به نوشتن و مكتوب كردن اين علم توجه داشته‌ايد با توجه به اينكه كتاب يكي از موارد لازم براي آموزش است، به‌نظر شما چرا موسيقيدانان ما به جمع آوري منابع مكتوب بي‌توجه هستند؟
    البته در موسيقي، به‌خصوص در سال‌هاي اخير كتاب زياد نوشته شده است و نوشته‌اند، ولي بايد توجه داشت كه براي نوشتن كتاب 2 شرط لازم است: بضاعت و صلاحيت علمي و يكي هم حوصله بسيار زياد. يعني بايد از سرمايه عمر، مايه گذاشت. در اين صورت كتاب واجد ارزش خواهد شد. ان‌شاءالله همه نويسندگان واجد اين 2 شرط خواهند شد و تجربيات موسيقايي خود را در اختيار هنرجويان و هنرآموزان قرار خواهند داد. همانگونه كه استاد بي‌نظير مرحوم دهخدا چنين كردند و چنان اثري از خود به يادگار گذاشتند. خداوند روح پرفتوح ايشان را قرين رحمت فرمايد.

  12. این کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #217
    آخر فروم باز Hazy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    پست ها
    1,737

    پيش فرض

    يه كسي يه همتي كنه يه ليست واسش اين تاژيك بسازه

  14. #218
    آخر فروم باز sina285's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2008
    محل سكونت
    اينجا
    پست ها
    2,144

    12 بيوگرافي بهرام

    متولد : نیمه ی دوم بهار 67 در میدان رسالت تهران البته میگن به قیافمم بیشتر میخوره

    در یک خانواده نه چندان مذهبی به دنیا اومدم

    پدر یه وانت داشت و باهاش کار میکرد تا بتونه خرج زندگیشو در بیاره
    یه خونه ی کوچیک نبش کوچه ای که نصفش خاکی بود بچگیام میرفتم میدون رسالت دعواهای میدون رو میدیدم !
    بزرگتر که شدم یکم وضعمون بهتر شد و توی یکی از محله های نارمک خونه اجاره کردم پدرم!(خونش یکم بهتر بود) (با یه میدون بزرگ هم همجوار بود)
    دبستان راهنمای اونجا بودم .ادمای جالبی اونجا نبودن کم کم منم همرنگ اونا شدم !وقتی همبازی اونا شدم !

    یادمه دستمال کاغذی رو لوله می کردیم.دورش به مقوا می پیچیدیم.بعد لای دستمال کاغذی هم یه لوله کاغذ میذاشتیم و سرش و روشن می کردیم.وقتی می کشیدم خیلی می سوخت ولی دوستام از دودش تحسینم می کردن
    بگذریم...
    درسم خوب بود جزء بهترینهای مدرسه همه دوسم داشتن مخصوصا معلما ( به خاطر اینکه اوراق بچه ها رو میدادن تا من تصحیح کنم) در حقیقت اینجوری نبود زیر اب کاه نه ولی با سیاست بودم !!!!
    شیطتنتهای دوره ی راهنمایم جوری بود که هیچکس ازم انتظار نداشت بچه زرنگ مدرسه ؟این کارو بکنه ؟البته غیر از درس نه قیافشو داشتم که همچین کاری رو کرده باشم نه سابقه ای داشتم !
    به ظاهر اروم بودم توی کلاس هم میز دوم میشستم !
    اوخر دوره ی راهنمای علاقه ی هنریم به سمت رپ تغییر مسیر داد !
    البته اون روز فکر نمی کردم یه روز خودم رپ بخونم گوش میدادم و حالشو میبردم !
    دوران دبیرستان محله باز عوض شد!!!(سمت مجدیه خونه خریدم با بهتر شدن اوضاع پدر)
    از دوران دبیرستان همه چیز تغییر کرد !
    اول دبیرستان با دو نفر اشنا شدم که گروهی به اسم گپ داشتن(سال 1380)
    کارشون واسم خلی جالب بود اخه تا حالا رپ فارسی نشنیده بودم !
    خلاصه :
    گروه گپ اهنگاشونو به من دادن تا تمرین کنم بلکه یه روز بتونم باهاشون کار کنم !
    علاقه ی عجیب و غریبی داشتم !اینقدر تمرین کردم که بعد از یک ما تونستم اهنگ بخونم !
    در اوخر ابان 1380 یه البوم جمع کردم البته جای منتشر نشد !
    اسم البوم(واسه الان بخون) بود . از نظر فنی خوب بود ولی از نظر شعر ضعیف بود !(محتوای شعریش شبیه گپ بود)
    واسه همینم شروع به ترجمه ی اثار غربی کردم تا بفهمم موضوع رپ چیه . این چیزی نبود که بشه بهم درس داد !
    از همون موقع درسم به شدت افت پیدا کرد .و دیگه شیطنت هام هم جوری نبود که بشه با سیاست قایمش کرد.کم کم شد م صدر نشین لیست سیاه مدرسه !
    و ته کلاس نشین ها !!!!
    ته کلاس دوستای بغل دستیم مسخرم میکردن دلیلش این بود که سر کلاس هم دس از سر شعر گفتن بر نمیداشتم !!!!!!!هر چند ضعیف ولی تمرین باعث شد که .. .البته از قبل اهل نوشتن بودم !!
    داستان مینوشتم ! ادبیات قوی داشتم !ولی خب شعر رپ یه چیز دیگس!
    کم کم سبک لباس پوشیدن هم تغیر کرد ! شلوارهایی که خشتکش زمین و جارو می کرد و تی شرت هایی که زانوهامو رو می پوشوند!
    گروه 5 نفره با این سبک لباس تو مدرسه تشکل دادم !انگشت نما بود ..
    دعواهای مدرسه رو خیلی دوس داشتم ! اگه روزی اتفاقی نمی افتاد با اون 4 نفر هم دیگه رو میزدیم !!
    روز به روز تو ضمینه ی موسیقی فعالتر میشدم !یه نرم افزار نسبتا حرفه از یکی از دوستم یاد گرفتم
    شعرامم بهتر میشد هر روز!! البته که گفتن این حرفا اسونه !
    1381 با تمرین وتلاش زیاد شروع به تمرین خوندن کردم !
    بدون اهنگ شعر مینوشتم !و تو راه مدرسه یکی از دوستام با دهن اهنگ مید منم شعرامو میخوندم !
    تو همین زمان بود که به کلم خورد کار کنم و پولامو جمع کنم !تو یه شرکت طراحی(مال بابای یکی از دوستام بود )-( میدون انقلاب -برج مهستان) شروع به کار شدم هر کاری: ابدارچی منشی گارگری و.. بسته های مقوا رو از پایین برج میبردم و بر عکس(اسانسور خراب بود)(شانس من)
    داشتم پولامو جمع میکردم که یکی از رفقا ازم قرص خواست منم با کمال میل بهش دادم که هیچ وقت ازش پس نگرفتم !نارو خوردن از رفیق خیلی سخته ولی نا امیدی بد تره !
    با همون یه ذره پولی که واسم مونده بود باز شروع به کار کردم !
    طی چهار سال تک اهنگای تو خونه با میکرفن معمولی ظبط کردم بلاخره سال 85 تونستم اولین البوم رسمی به اسم بهرام رو به صورت زیر زمینی منتشر کنم !
    بهترین اهنگای این البوم از نظر خودم وبقیه !:
    برقص با من" و "تشکر از مادرم"
    همچنین در اون زمان در مسابقه فری استایل سایت ایران میکروفون شرکت کردم و تونستم مقام اول رو کسب کنم! با آهنگ "فقر
    اکثر شعرامو چه الان چه قبل تو خیابون میگم !
    وقتی پیاده میرم ! وقتی دارم قدم میزنم !
    تو تاکسی تو اتوبوس ! و خیلی جاهای دیگه!
    جاده با من حرف میزنه
    بعد البوم اول هم بیکار نشستم !
    اواسط 85 البوم دوم کار کردم !
    عکس العمل مخاطبا باعث شد تا مستحکم تر کار کنم !
    با یه استعداد رو به رو شدم و تصمیم گرفتم اونو با سبک خودم همرا کنم !من و ولفگان با هم همکار شدیم !!!!تا هم بتونم کمکی به اون کرده باشم هم البوم دوم رو متنوع تر کار کنم !
    البوم دوم منتشر شد ! با نام (فرصت )
    آلبوم فرصت با موفقیت آهنگهای "فرصت" ، "اذان" و "من با تو" مواجه شد!
    انتقادهای خوبی هم از طرف مخاطبان مطرح شد که در پیشرفت امروزی من بی تاثیر نبودند.
    برخورد مخاطبان باعث شد تا تلاشم رو چند برابر کنم ! تا جای که اواخر 85 تونستم سومین البوم خودم رو منتشر کردم اسم البوم هم درد دل بود
    آلبوم درد دل با موفقیت عجیب و غریب آهنگهای "درد دل" ، "بن بست" ،"ایران پاک" و "سلطان رپ" روبرو شد !
    بعد از اون هم که کاراهای دیگه ای .....

  15. 3 کاربر از sina285 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #219
    اگه نباشه جاش خالی می مونه کاوه رسولی's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    استان سر سبز گیلان
    پست ها
    345

    پيش فرض

    لورا برنیگان -------- اگه بیوگرافیشو داری بزار

  17. این کاربر از کاوه رسولی بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  18. #220
    آخر فروم باز sina285's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2008
    محل سكونت
    اينجا
    پست ها
    2,144

    پيش فرض

    پایه گذار و مشهور ترین گروه متال در جهان Metallica . هفتمین گروه پر فروش موسیقی در تاریخ آمریکا !!

    آغاز کار از جایی است که Lars گروهی برای خود نداشت اما بعد از پیوستن James به او تشگیل شد . آنها در ابتدای کار دو آهنگ ساده و با ضبطی ارزان ساختند . وظیفه جیمز خواندن ، ریتم گیتار و حتی نواختن گیتار باس بود . لارس نیز کم وظیفه نبود و کارسخت زدن درام را با او بود . پس از مدتی Ron Mc Goveny ‌وظیفه زدن باس را بر عهده گرفت و Dave Mustain وظیفه ریتم و لید گیتار را به عهده گرفت . متالیکا دو شو در سانفرانسیسکو اجرا کرد و توانست هواداران زیادی به دست آورد . بعد از مدتی Cliff Burton ‌به متالیکا پیوست . بعد از آن با دو تلفن و یک پواز در سال 1983 Kirk Hammet نیز به گروه پیوست . اولین آلبوم متالیکا Kill Em All د ر اواخر سال 83 ارائه شد و خیلی ها از اینکه این گروه توانسته بود شهرت و اعتبار زیادی کسب کند و در اروپا و آمریکا رواج پیدا کند بسیار عصبی بودند .
    در سال 1981 و به طور دقیق 28 اکتبر نوازنده درام یعنی Larse Ulrich از طریق آگهی روزنامه پیشنهاد تشکیل یک گروه هوی متال را میدهد که از طرف James Alan Hetfield نوازنده گیتار و خوانده پاسخ مثبت می گیرد .لارس در 26 دسامبر 1963 در کپنهاگ دانمارک و جیمز در 3 آگوست 1963 در لس آنجلس به دنیا آمده بودند . آنها برای گروه کاملا شکل نگرفته خود نام Metallica را انتخاب کردند

    آنها برای انتخاب اعضای مناسب گروهشان دست به ساختن چند قطعه آزمایشی کردند . اولین کار آزمایشی این گروه (کشتار آهنین) Metal Massacre در ژانویه ???? با نوازندگی درام لارس , بیس و خوانندگی جیمز و تک نوازی گیتار لیودگراند به بازار عرضه شد . ولی در دومین قطعه آزمایشی آنان به نام (روشنایی را فراری دهید) Hit the light تغییراتی در این گروه صورت گرفت و به جای لیود گراند نوازنده دیگری به نام دیو ماستین Dave Mustaine نوازندگی گیتار را بر عهده گرفت و شخصی به نام (ران مک گاونی) نوازندگی گیتار بیس را بر عهده گرفت که با آمدن او جیمز به نوازندگی گیتار و خوانندگی مشغول شد .

    پس از آن آنان برای اجرای این قطعات به سانفرانسیسکو سفر کردند که تمامی اجراهای آنان در کلوپ های زیرزمینی سانفرانسیسکو صورت گرفت . پس از این اجراها بود که گروه تصمیم گرفت تغییراتی در خود به وجود بیاورد و تمام نقاط ضعف خود را تقویت کند . از این رو شخص جدیدی به نام (جف وارنر) J.Warner به جای ران مک گاونی وارد گروه شد ولی این عضو جدید هم نتوانست رضایت لارس و جیمز را جلب کند و پس از مدتی از گروه کنار گذاشته شد . سرانجام در اواخر سال ???? شخصی به نام (کلیفورد لی برتون) Clifford Lee Burton متولد ?? فوریه ???? در کالیفرنیا که پیش از آن در گروه Truma فعالیت می کرد به گروه پیوست و با آمدن او گروه پیکره اصلی خود را پیدا کرد و آنان در ماه مه ???? اولین آلبومشان را با نام (همه آنها را بکشید) Kill em All را به بازار عرضه کردند . پس از به بازار آمدن اولین آلبوم مشکلاتی در گروه به وجود آمد که نتیجه آن اخراج دیو ماستین از گروه بود که دیو ماستین بلافاصله پس از اخراج از گروه دست به ایجاد گروه رقیبی به نام (مگادث) Megadeath زد .
    پس از اخراج ماستین شخصی به نام (کرک همت) Kirk Hammet متولد ?? نوامبر ???? در سانفرانسیسکو که سابقا در گروه Exodus فعالیت داشته وارد گروه شد که یکی از بهترین شاگردان (جوساتریانی) Joe Satriani استاد بنام و پر آوازه گیتار بود . همت اولین اجرایش در ?? آوریل ???? به خوبی درخشید و به سرعت خود را با سایر اعضای گروه هماهنگ نمود . گروه در ?? آگوست ???? اولین اجرای زنده شان را در شیکاگو اجرا نمودند که بیشتر جنبه تبلیغاتی داشت . سپس انها برای اجرای دومین آلبومشان بنام (سوار بر آذرخش) Ride the lighting راهی دانمارک شدند . ولی پیش از آن به انگلستان رفتند تا به همراه گروه دیگری به نام (تیوستد سیستر) Twisted sister دست به یک اجرای زنده بزنند . آنجا بود که آنان با شخصی به نام (پیتر منش) Peter Mensch که پیش از آن گروه Def Leppard را به شهرت جهانی رسانده بود آشنا شدند و برای اجرای دومین اثرشان با وی قرارداد همکاری بستند .

    در اواسط سال ???? دومین آلبوم این گروه به بازار عرضه شد که در مدتی کمتر از جند هفته چیزی در حدود ?????? نسخه از این آلبوم به فروش رفت که رکورد خوبی برای این گروه تازه کار محسوب می شد . این موفقیت باعث شد که کار این گروه مورد توجه کمپانی های تهیه و تکثیر آلبوم های موسیقی قرار گیرد که در میان این شرکتها موسسه موسیقی (الکترا) Elcatra موفق به بستن قرارداد با گروه شد
    گروه پس از آن برای اجرای زنده راهی اروپا شد که از مهمترین اجراهای آنها میتوان به فستیوال (مانستر آف راک) Monster of Rock در انگلستان و (متال همر) Metal Hammer در آلمان اشاره کرد . آنان همچنین در ?? آگوست ???? موفق به دریافت جایزه Gold به خاطر بهترین گروه در آمریکا شدند . پس از این موفقیت ها گروه تصمیم به تهیه سومین آلبومشان به نام (ارباب عروسکهای خیمه شب بازی) Master of Puppets گرفتند و به کپنهاگ دانمارک برگشتند . آنان این آلبوم را در اوایل سال ???? به بازار عرضه کردند که با موفقیت فراوانی مواجه شد . آنان سپس در ?? جولای همان سال به همراه Phil Collins و Eric Clapton تصمیم به اجرای کنسرتی گرفتند که در این میان بر اثر حادثه ای مچ دست جیمز شکست و کار گروه برای مدتی کوتاه متوقف شد . گروه به فعالیت خود ادامه میداد تا اینکه حادثه ای وحشتناک باعث توقف فعالیت گروه شد . در ?? دسامبر ???? هنگامی که گروه قرار بود در کشور سوئد به همراه گروه Anthrax به اجرای برنامه بپردازند اتوبوس حامل اعضای گروه از جاده خارج شد که بر اثر این حادثه فردای آن روز یعنی ?? سپتامبر کلیف برتون بر اثر شدت جراحات وارده در گذشت . گروه به مدت دو ماه دست از کار کشید حتی تا مرز انحلال پیش رفت تا اینکه جوانی به نام (جیسون نیوستد) که پیش از آن در گروه Flotsam & Jetsam فعالیت داشت به جای برتون وارد گروه گردید.



    آگوست 1987 در دهم آگوست صفحه ی Garage Days Re-Revisited (بازدیدی دوباره - دوباره از گاراژ) به بهانه ی معرفی Jason به هواداران گروه عرضه شد. به نظر می رسد که این صفحه دنباله ی صفحه ی Garage Days Revisited (بازدیدی دوباره از روزهای گاراژ) است که در سال 84 منتشر شده بود. این صفحه فقط شامل آهنگ های کاور شده می باشد. نسخه ی اصلی این اثر هم اکنون موجود نمی باشد و تنها تعداد بسیار اندکی از گردآورندگان و کلکسیونرها آن را دارند. در بیستم همین ماه گروه تور فستیوال اروپایی خود را با اجرایی مخفیانه در Club 100 در لندن آغاز کرد. هزاران نفر برای حضور در برنامه آمده بودند و این در حالی بود که هیچ تبلیغاتی برای آن صورت نگرفته بود. با این وجود، بسیاری نیز پشت درها ماندند. زیرا آن باشگاه فقط گنجایش چند صد نفر را داشت.

    دسامبر 1987 در روز چهارم دسامبر اولین Home Video ی MetallicA با نام "Cliff "Em All" عرضه شد. این ویدئو بیعتی بود از جانب MetallicA با نوازنده ی باس قبلی گروه یعنی Cliff Burton. آن ها هیچ فیلمی از اجراهای قدیمی گروه نداشتند، بنابراین تصاویری که به صورت غیرقانونی توسط هواداران گروه ضبط شده بود به این Home Video اضافه شد.

    می 1988 در بیست و چهارم این ماه اولین اجرای فستیوال امریکایی "Monsters Of Rock" به همراه Eddie Van Halen در Country Club در لس آنجلس برگزار شد.

    آگوست 1988 در روز بیست و پنجم این ماه چهارمین آلبوم گروه با نام And Justice For All (و عدالت برای همه) روانه ی بازار شد. کاری به طول "03:"65 از کمپانی Elektra و به تهیه کنندگی Flemming Rasmussen. این آلبوم جایگاه بسیار خوبی در میان کسانی که دستی در موسیقی دارند و همچنین شنوندگان حرفه ای موسیقی دارد. آلبومی با سبک و سیاق سیاسی. در این آلبوم MetallicA با لحنی انقاد آمیز دستگاه قضائی آمریکا را زیر سؤال برد. And Justice For All به سرعت تا رده ی ششم پر فروش ترین های آمریکا بالا آمد. آلبوم جدید به طور گسترده در ماه سپتامبر عرضه گشت. در ابتدای این آلبوم ترانه ی Blackened به چشم می خورد که در مورد پایان جهان به وسیله ی جنگ هسته ای صحبت می کند. آهنگ بعدی، And Justice For All است که نوشتن ترانه ی آن به احتمال زیاد الهام گرفته از فیلمی از Al Pacino در سال 1976به همین نام است. موضوع فیلم در مورد وکیلی است که به دنبال عدالت در دستگاه قضایی ای می گردد که در آن افراد بی گناه کشته می شوند به و قاتلین و مفسدان اجازه داده می شود تا با خونسردی در خیابان ها قدم بزنند. لاییریک آهنگ در مورد عدالت از دست رفته در جامعه ای که در آن پول به چیزی مهمتر از حقیقت تبدیل شده است می باشد

    این گروه پس از اجرای در حدود ??? کنسرت ناگهان در اواخر سال ???? در سکوت غیر منتظره ای فرو رفت . این سکوت تا اواسط سال ???? در سکوت غیر منتظره ای فرو رفت . این سکوت تا اواسط سال ???? ادامه داشت تا اینکه در ?? آگوست آن سال گروه با بیرون دادن آلبوم دیگری به نام (سیاه) Black دوباره قدم به عرصه موسیقی گذاشت . این آلبوم شکوه و زیبایی یک کار گروهی را در موسیقی نشان می دهد . تمامی ترانه های این آلبوم از آهنگ تند و سرعتی (ورود مرد شنی) Enter Sandman تا ترانه های سنگین (هیچ چیز دیگری اهمیت ندارد) Nothing else Matter و (نابخشوده) Unforgiven همه و همه پر از تکنیک و سولوهای زیبا و متفاوت با یکدیگرند . آنان برای تهیه این آلبوم حدود ?? ماه در استودیو مشغول کار بودند و نتیجه این کار شبانه روزی آلبومی شد که چیزی در حدود ? سال جزو پر فروشترین آلبوم های موسیقی جهان محسوب می شد و در حدود????????

    فوریه 1989 در سال 1989 MetallicA کاندیدای دریافت جایزه ی Grammy در قسمت Heavy Metal شد. در بیست و دوم فوریه آن ها آهنگ One را در Show ای به صورت زنده اجرا کردند. اما جایزه نهایتآ به Jethro Tull رسید. به نظر نمی رسید که MetallicA از این مسئله ناراحت شده باشد، اگرچه که آن ها پس از از دست دادن جایزه برچسبی با عبارت "Grammy Award LOOSERS" را بر روی آلبومشان اضافه کردند.

    ژوئن 1989 در بیستم ژوئن Home ویدئوی "Two Of One" عرضه شد.

    فوریه 1990 MetallicA جایزه ی Grammy را برای بهترین اجرا به خاطر اجرای One دریافت کرد. هنگامی که گروه بر روی سکو جایزه را دریافت می کرد، اعضا تشکری ویژه از Jethro Tull به خاطر نگرفتن جایزه ی امسال تشکر کردند. (زیرا آن ها سال پیش جایزه را برده بودند.)

    اکتبر1990 MetallicA به استودیوی"One On One" در هالیوود شمالی رفت تا آلبوم بعدی خود را ضبط کند. زمان می گذشت و گروه تا شانزدهم ژوئن سال بعد نیز کار ضبط را به پایان نرسانده بود. آلبوم توسط Randy Staub با کمک Mike Tacci ضبط شد و Bob Rock به همراه Hetfield و Ulrich تهیه کنندگی آن را بر عهده داشتند.

    نوامبر 1990 در چهارم نوامبر گروه Track ی با نام Stone Cold Crazy را به عنوان نمونه ای برای کمپانی Elektra ضبط کرد.

    یکی از اساتید موسیقی (فکر می کنم Jimi Hendrix) گفته: "هنگامی که آلبومی از یک گروه با استقبال بیش از حد مواجه بشه باید کار آن گروه رو تمام شده دونست چون از آن به بعد توقعات از آنها بالاتر می ره و همه انتظار آلبوم های بهتری رو از گروه دارند و همین ادامه ی کار را بسیار سخت میکنه." و همین اتفاق پس از عرضه ی Master Of Puppets برای MetallicA افتاد! در 27 ام مارس گروه توری را با Ozzy Osbourne آغاز کرد. این تور که در حمایت از Ozzy بود برای MetallicA بسیار مهم بود، زیرا محبوبیت گروه روز به روز افزایش می یافت و آن ها آماده بودند تا دوره ی بزرگی از تاریخ کاریشان را آغاز کنند. همچنین این آخرین تور گروه به عنوان گروهی حمایت کننده بود.

    جولای 1986 در 26 ام جولای، مدتی کوتاه قبل از اجرایی در Evansville, Indiana مچ دست James در حادثه ای در هنگام ورزش اسکیت بورد شکست و اجرا منتفی شد. در تمام مدت تور James در حالی که بلندگو را با بازوی قلاب شده نگه می داشت آهنگ ها را می خواند و John Marshall از گروه Metal Church به عنوان نوازنده ی میهمان گیتار می زد.

    سپتامبر 1986 روز شنبه 27 سپتامبر 1986، حادثه ای تلخ در انتظار گروه بود. دو اتوبوس MetallicA که برای تور در اختیار آن ها بود، در اسکاندیناوی در جاده ی god-forsaken بین شهرهای استکهلم و کپنهاگ در حرکت بودند. جاده متروک بود و جز این دو اتوبوس هیچ وسیله ی دیگری در آن ساعات اولیه ی صبح در آن جاده نبود. ناگهان به دلیلی نا معلوم، دقیقآ قبل از 6:15 صبح راننده ی اتوبوسی که اعضای گروه در آن بودند به شدت به سمت چپ منحرف شد و اتوبوس به سختی در خارج از جاده در حالی که کنترل آن غیر ممکن بود چپ شد. در نتیجه تصادفی تلخ به وقوع پیوست. اتوبوس در نهر آبی در کنار جاده در حوالی شهر کوچک Ljungby در سوئد سقوط کرد. در میان آشفتگی و پریشانی غیر قابل اجتناب که پس از این حادثه به وجود آمد، اکثر مسافران اتوبوس سرنگون شده تلاش می کردند تا خود را از وسیله ی واژگون شده خارج کنند. سه نفر از چهار عضو گروه نیز جزو کسانی بودند که توانستند از اتوبوس خارج شوند. افرادی که از این حادثه جان سالم به در بردند حقیقتآ خوش شانس بودند. همه ی آن ها به طریقی توانستند با کمترین صدمات و شوک وارده از مهلکه فرار کنند. پلیس سوئد به سرعت بر سر صحنه ی حادثه ظاهر شد و راننده را به دلیل مسئولیت داشتن در این حادثه توقیف کرد، اما بعدآ او بدون هیچ جریمه ای آزاد شد. پس از تحقیقات بیشتر معلوم شد که دلیل این حادثه وجود تکه یخی تیره بر سر پیچی تند در جاده بوده است.

    به هر صورت، متأسفانه یک تلفات در این حادثه وجود داشت، و فرد مرده یکی از افراد گروه بود. در مدت زمانی کوتاه از آن ثانیه های وحشتناک در آن جاده ی متروک در سوئد هستی رویا گونه ی MetallicA ناگهان به کابوسی جهنمی تغییر یافت. بیسیست 24 ساله ی گروه Cliff Burton درگذشت. بعدها James Hetfield در سال 1993 در شرح حادثه چنین گفت: " من دیدم اتوبوس مستقیمآ بر روی او سقوط کرد. پاهای او را دیدم که بیرون افتاده بود. احساس غریبی داشتم. به یاد می آورم راننده ی اتوبوس تلاش می کرد تا پتو را به زور از زیر او بیرون بکشد تا برای افراد دیگر استفاه کند. همان لحظه جلو رفتم، " عوضی اون کار رو نکن." می خواستم او را بکشم. نمی دونستم آیا چیزی نوشیده یا با یخ ها برخورد کرده. تمام چیزی که می دانستم این بود که او رانندگی می کرد و Cliff دیگر زنده نبود."

    در 29 ام همین ماه هر یک از اعضای گیج و شوکه شده ی گروه به نحوی سعی می کردند تا تشویش و اضطراب خود را از بین ببرند. آن ها به روشی مشترک که همان نوشیدن مشروب بود روی آوردند. James دو تا از پنجره های هتل را شکست و جیغ می زد و بدین وسیله خشم خود را تخلیه می کرد. Kirk و John Marshall آن چنان می لرزیدند که آن شب تا صبح لامپ اتاقشان را روشن گذاشتند. در همین روز Lars, James و Kirk به ایالات متحده بازگشتند.

    از دست دادن Cliff حادثه ای بسیار تلخ بود. او نه تنها از اصلی ترین اعضای گروه بود بلکه معلم و استادی بسیار خوب برای گروه بود. او ایده های بسیاری را در اختیار گروه قرار می داد. Jason Newsted از او به عنوان استاد خود یاد می کند. MetallicA پس از این حادثه تا دو ماه دست از کار کشید و تا مرز انحلال پیش رفت. اما شناخت صحیح از Cliff خود عاملی بود که موجب شد گروه تصمیم به ادامه بگیرد.

    اکتبر 1986 در28 اکتبر Jason Curtis Newsted در تست گروه شرکت کرد. او امیدوار بود تا به عنوان بیسیست جدید گروه برگزیده شود. او تمام آهنگ های گروه را در دو روز یاد گرفت، بنابراین وقتی سه عضو گروه از او پرسیدند که مایل به نواختن کدام آهنگ است او گفت: "هر کدام که شما بخواهید." در این تست 45 نفر متقاضی عضویت در گروه شرکت کرده بودند. در پایان MetallicA پنج نفر را به عنوان کاندید برای جایگزینی Cliff انتخاب کرد، اما آن ها Jason را به صرف نوشیدنی به Tommy"s Joint دعوت کردند. قبل از ترک محل ملاقات سه عضو گروه به توالت رفتند و وقتی برگشتند به Jason گفتند: "به MetallicA خوش آمدی."علت این انتخاب توانایی های او و داشتن عاداتی مشابه با گروه بود. به این ترتیب بود که Jason Newsted به عنوان بیسیست جدید و همچنین Backup Vocals به گروه پیوست. Jason قبل از MetallicA در Flotsam and Jetsam و Dogz عضویت داشت.

    نوامبر 1986 برای فراموشی غم از دست دادن Cliff و همچنین آشنایی بیسیست جدید با امور گروه اقدام به برپایی تورهایی نمود. در هشتم نوامبر Jason اولین اجرای خود را با گروه پیش از اجرای Metal Church در The Country Club در Reseda انجام داد. دومین اجرای او چند شب بعد در Jezabelle"s در Anaheim بود.

    کپی رسمی از این اثر در سرتاسر جهان به فروش رسید.

    آنان از آگوست ???? تا ژوئیه ???? اقدام به برپایی بیش از ??? کنسرت در سرتاسر جهان نمودند و اولین اجرای آلبوم جدیدشان را در Madison Square Garden برای هزاران تماشاچی مشتاق به صورت رایگان انجام دادند . یکی از بهترین اجراها کنسرت بزرگی به مناسبت در گذشت (فردی مرکوری) خواننده مشهور گروه (کوئین) Queen بود که به همراه گروه های دیگری چون Gun,n Roses و دیگر اعضای گروه کویین اجرا شد که بلیط های این کنسرت به نفع بیماران مبتلا به ایدز فروخته شده بود . پس از آن گروه از فعالیت خود کاست و به استراحت پرداخت . در این زمان شایع شد که گروه قصد دارد به کار پایان دهد تا اینکه در سال ???? گروه با ارائه البوم جدیدشان به نام (بارگیری) Load به شایعات پایان دادند که از لحاظ سبک و محتوای اشعار باز هم کاری متفاوت محسوب می شود . آنان در سال ???? کار دیگری به نام (بارگیری دوباره) Reload را نیز به بازار ارائه کردند که به گفته اعضای گروه مکمل کار قبلی آنها محسوب می شود . در اوایل سال ???? گروه کار دیگری به نام (روزهای همکاری در گاراژ) Garage Days Inc را به بازار عرضه نمود . اشعار این آلبوم که شامل ?? ترانه می باشد متعلق به گروه های دیگر است که توسط گروه متالیکا بازخوانی و اجرا شده است . درست یک سال بعد یعنی در ???? گروه آلبوم جدید و کاملا متفاوتی به نام (سمفونی و متالیکا) S & M را به بازار ارائه کردند . آنان در این آلبوم بیشتر کارهای قدیمیشان را بازنویسی کردند و برای اجرای این البوم از یک ارکستر سمفونیک کامل استفاده نمودند که میتوان گغت این تنها خلاقیتی بود که آنان برای تهیه این آلبوم به آن دست زدند . آنان در این آلبوم تنها دو کار جدید به بازار عرضه نمودند که (انسان منفی) وMinus Human و (شبدر بدون برگ) No Leaf clover نام داشتند . از دیگر کارهای گروه میتوان به تک اهنگ I disappear اشاره کرد در سال ???? جیسون نیوستد از گروه جدا شد و جای او را اکنون Robert Trujillo پر کرده است که در روز ?? نوامبر ???? در کالیفرنیا متولد شده و مدتی در گروه آزبورن فعالیت داشته است و سر انجام آخرین آلبوم متالیکا که تاکنون وارد بازار شده است آلبوم (خشم مقدس) St.Anger است که در سال ???? وارد بازار شده که باز هم دارای سبکی متفاوت با کارهای قبلیشان است.


    اعضا:

    نام: Jamez
    نام خانوادگی:Hetfield
    تاریخ تولد:?? آگوست ????
    محل تولد : لوس آنجلس
    ساز تخصصی : گیتار و پیانو و( خوانندگی در متالیکا)
    رنگ چشم : آبی
    رنگ مو: بلوند
    قد:?متر و ?? سانتی متر
    وزن:?? کیلو
    تعداد فرزندان:? بچه
    تعداد خواهر و برادر:دو خواهر بزرگ
    اشعار و نیز آهنگسازی متالیکا به عهده ی جیمز می باشد.

    نام:Lars
    نام خانوادگی:Ulrich
    تاریخ تولد:26 دسامبر ????
    محل تولد:کپنهاک(دانمارک)
    ساز تخصصی:درامز
    رنگ چشم:قهوه ای
    رنگ مو:قهوه ای روشن
    قد:? متر و ??سانتی متر
    تعداد فرزندان:? بچه
    لارس از اول تو این گروه بوده او به همراه جیمز آهنگسازی متالیکا را بر عهده دارد .

    نام:Kirk Lee
    نام خانوادگی:Hammett
    تاریخ تولد:18 نوامبر ????
    محل تولد:سانفرانسیسکو
    ساز تخصصی:گیتار الکترنیک و لید گیتار
    رنگ چشم:قهوه ای
    رنگ مو:قهوه ای
    قد:? متر و ?? س
    وزن:??کیلو
    تعداد خواهر و برادر:یک خواهر کوچک و یک خواهر و برادر بزرگ

    نام:Robert
    نام خانوادگی:Tujillo
    تاریخ تولد:23 اکتبر 1963
    محل تولد:کالیفرنیا
    ساز تخصصی:باس گیتار
    رنگ چشم:قهوه ای
    رنگ مو:سیاه
    قد:?مترو ??س
    وزن:?2 کیلو
    تعداد فرزندان:ازدواج نکرده.
    به جای جیسون آمده...

    نام:Jason Curtis
    نام خانوادگی:Newsted
    تاریخ تولد:? مارس ????
    محل تولد:بتل کریک(میشیگان)
    ساز تخصصی:باس گیتار
    رنگ چشم:قهوه ای
    رنگ مو:قهوه ای

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •