تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 22 از 35 اولاول ... 1218192021222324252632 ... آخرآخر
نمايش نتايج 211 به 220 از 347

نام تاپيک: گفتگو درباره کتاب هایی که خوانده ایم

  1. #211
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    Isthmus
    پست ها
    688

    پيش فرض

    توی بازار هر دو کتاب ممنوع هستن! البته بوف کور قبل از انقلاب هم ممنوع بود کلا بچه خلافی بوده هدایت!
    اما هر چیزی تو اینترنت پیدا می شه فقط اگه لینکای باقی مونده پاک نشده باشن
    مرسی منظورم همون ( این است بوف کور بود) دیدم کپی پست کردید گفتم شاید pdf اش رو دارید!
    ولی من حدودا 2 ماه پیش انقلاب بودم یه سری از کارای هدایت دوباره چاپ شده بود ولی فکر کنم ناشر عوض شده بود... البته بوف کور تو دولت قبلی فکر کنم یکی دوباری چاپ شد
    به هر حال هیشکی نیس همه رفتن بوف کور بخونن گویا!

  2. #212
    آخر فروم باز ElmO's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    پست ها
    1,975

    پيش فرض

    " در زندگی زخم هایی است که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد. "

    از همون خط اول داستان ، میدونیم قراره با چه داستانی روبرو بشیم ..
    من با اینکه نقدهایی زیادی از این کتاب دارم ، اما هنوز هیچکدومشونو نخوندم ! .. در عوض خود کتاب رو بارها و بارها
    میخونم تا خودم بتونم پیچش ها و نقاط کورش رو بفهمم .. گرچه فک میکنم اونقدی که میخواستم ، موفق نبودم ! ..

    داستان بیسار زیبا و عالی شما رو تا انتها میبره و شما آخرش میفهمید که کل این آمدنها و رفتنها و این توهمات و
    تخیلات از چی بوده ...
    مرد تریاکی ما ! که زنش هیچ علاقه ای به همخوابی باهاش نداره و به خاطر یه سری مسائل باهاش ازدواج کرده رو
    یه شب که به شکل همون مردها میره و باهاش میخوابه ، با یه چاقوی قصابی میکشه ! .. و تو رویاش هم همون
    مادری که تو خیال داره رو ، همونی که پدر و عموش رو عاشق کرده ، میکشه و جسدشون رو قطعه قطعه میکنه و
    میبره پای یه کوه و زیر یه درخت دفن میکنه .. البته قبلش توی یه صندوقچه میذاره ..

    تمام مردهای توی داستان ما ، خود راوی هستن ! .. عموش که به نوعی اولین کسی هست که وارد داستان میشه ،
    مرد خنزر پنزری .. پیرمرد نعش کش .. پیرمردی که پای درخت نشسته و نیلوفر میخواد به اون دختر بده و ..
    که همه شون کاملا شبیه هم هستن .. قوز کرده و شالمه ی هندی بسته و .. و موی سفید سینه شون از یقه شون
    زده بیرون ! .. که آخرای داستان ، نشونه های همه شون رو توی خودش میبینه و حس میکنه ..

    " هر کس دیروز مرا دیده ، جوان شکسته و ناخوشی دیده است ، ولی امروز پیرمرد قوزی میبیند که موهای سفید ،
    چشمهای واسوخته و لب شکری دارد ."


    مهمترین چیز به نظر من ، یه عدد هست که به دقت و مدام ، تکرار میشه .. 2 و 4 .. !

    " در اثر همین اتفاق از نقاشی به کلی دست کشیدم . دو ماه پیش ، نه ، دو ماه و چهار روز میگذرد . "
    " تمام اطراف خانه مان را زیر پا کردم ، نه یک روز ، نه دو روز ؛ بلکه دو ماه و چهار روز ، مانند اشخاص خونی که ... "
    " شوخی نیست ، سه سال ، نه ، دو سال و چهار ماه بود ، ولی روز و ماه چیست ؟ "
    " من دست کردم گوشه ی جیبم دو درهم و چهار پشیز گذاشتم گوشه ی سفره اش .. "


    و

    " دو قران و یک عباسی بیشتر توی جیبم نبود . "

    که همینها چنیدین بار تکرار شدن ..
    من اینو دقیقا متوجه نشدم که چرا اینجوریه و نماد چیه .. شاید توی نقدها باشه .. ولی من هنوز نخوندم ..
    میخوام ببینم کسی از دوستان خودش متوجه علت این تکرارها شده ؟ .. و اینکه اینا نماد چیه .. ؟

    ...

    دوست دارم بیشتر بنویسم ، اما الان دیگه نمیتونم ..
    ایشالا شما هم زودتر نظراتتون بنویسید تا وارد بحث بشیم ..
    یه سری جملات و ترکیباتی که به نظرم خیلی زیبا بودن رو هم توی کتاب زیرشون خط کشیدم و مجرا کردم ، که اونم
    سعی میکنم توی پست بعدی بنویسم ...

    فعلا

    یا حق

    Last edited by ElmO; 24-01-2009 at 03:20.

  3. 10 کاربر از ElmO بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  4. #213
    آخر فروم باز omid.k's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    Basin city
    پست ها
    2,500

    پيش فرض

    من با مشکل کیبورد روبرو هستم ... برای همین نمیتونم راحت تایپ کنم ... با این حال :
    ..........
    بوف کور داستانی فراتر از نظام داستان پردازی است ...

    رازهای سر به مهر و رویدادهای شک بر انگیز آن گیراتر از آن است که مخلوق خالقی انسانی باشد ... کلام به کلامش روزنه ایست که چشم خواننده اش را به منظره ای سیاه رهنمون می سازد .....
    خط به خطش فریادی است که هر چه بلند تر می شود با ضرباتی قوی تر روح خواننده اش را آماج تازیانه های خود قرار می دهد
    او چاره ای جز فاصله گرفتن از داستان ندارد ... کاری که هرگز قادر به انجام آن نخواهد بود .... همین خاصیت است که " بوف کور " را به اثری جاودانه تبدیل می کند ... از آن کوهی می سازد که هر چه بالاتر روی عمیق تر سقوط میکنی .

    سطر آخر هنوز ناتمام است که حسی از خلع وجودت را در آغوش می کشد ... حتی آخرین کلمه هم نجات بخشت نخواهد شد
    خلع سراسیمه ای که در شلوغی آن دست و پا میزنی سبب لذت تو ست
    سر در گمی وحشت آفرین ، بین دانستن و ندانستن آویزانت میکند ... و تو لذت خواهی برد

    با این حال هنوز آن را احساس میکنی " مزه ی تلخ داستان " ... که از سرگذشتی تلخ حکایت کرده است

  5. 9 کاربر از omid.k بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #214
    اگه نباشه جاش خالی می مونه fanoose_shab's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    ایران
    پست ها
    200

    پيش فرض

    بفرما دوست من :

    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    سلام
    اما این کد که اصلا باز نمیشه

  7. #215
    اگه نباشه جاش خالی می مونه desertwolf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    محل سكونت
    Border
    پست ها
    357

    پيش فرض

    سلام
    اما این کد که اصلا باز نمیشه
    من تازه از همین لینک دانلود کردم!!! یکم پیچیده هست ولی سالمه!!

  8. #216
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    سلام
    اما این کد که اصلا باز نمیشه
    من تستش کردم لینکش درسته فقط باید یه ذره صبر کنی باز شه ولی اگه بازم مشکل داشتی اینام هست:
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

  9. 3 کاربر از Ar@m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #217
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    بوف كور كتابيه كه اصلا دوستش نداشتم
    دليل خيلي واضحي داره: گاهي نويسنده كتاب رو داره فقط براي خودش مي نويسه و اين خودخواهي صادق هدايت در اختصاصي كردن كتابش كاملا مشهوده:
    "... اين دردها را نمي شود به كسي اظهار كرد چون عموما عادت دارند كه اين دردهاي باور نكردني را جزو اتفاقات و پيشامدهاي نادر و عجيب بشمارند و اگر كسي بگويد يا بنويسد مردم بر سبيل عقل جاري و عقايد خودشان سعي مي كنند آن را با لبخند شكاك و تمسخرآميز تلقي كنند ... "
    اون كتابشو با اشاره به اين موضوع كه ممكنه براي خيلي ها قابل فهم نباشه شروع كرده و انگار اصلا هم براش مهم نبوده كه غير از خودش كسي به كتابش اهميت بده:
    " ... من فقط براي سايه ي خودم مي نويسم كه جلوي چراغ به ديوار افتاده است. بايد خودم را بهش معرفي كنم."
    داستان عشق و درد!
    داستان مرگي كه بقول خودش براي يك نفر آهسته آهسته از 20 سالگي شروع مي شه و براي يكي ديگه در اوج پيري!
    تخيلي كه با واقعيت آميخته شده و براش عين واقعيته!
    من هيچوقت نمي تونم كتابشو درك كنم. دقيقا جزو همون دسته اي هستم كه نمي فهمن! دقيقا داستان احمقانه اي رو جلوي روم مي بينم كه از حماقت يك مرد سراپا نياز به يك عشق خيانتكار و سنگدل نوشته شده
    يك داستان كاملا تخيلي كه هدايت اصرار مي كنه واقعيه ولي مطمئن هم هست كه كسي باورش نمي كنه
    يك هويت كه از دست رفته. شخصيتي كه سقوط كرده. به مرگ رسيده. مدتهاست كه مرده.
    " ... افكار پوچ! _ باشد ولي از هر حقيقتي بيشتر مرا شكنجه مي كند _ ... "
    چيزي كه راجع به اين كتاب حس مي كنم اينه كه هدايت موقع نوشتنش خيلي افسرده بوده. اون رنج و سرگرداني خودش رو در جمله جمله ي كتابش بروز داده. همه چيز رنگ حقيقي خودش رو از دست داده بوده همه چيز در نظرش موهوم و بي اساس بوده جز عشقي كه حتي اون هم باعث سرشكستگيش بوده عشقي كه هميشه در خيالش اونو در اوج تصور مي كنه و زماني كه صاحبش مي شه از دستش مي ده و دفنش مي كنه!
    داستاني كه نوشته فقط دست آويزيه براي نمود تنهايي و خلا و پوچي و در عين حال اميد خامي كه در درونش احساس مي كنه. پيرمردي كه در تمام كتابش حضور داره و در آخر با خودش يكي مي شه و در قالب خودش مي ره. شراب زهرآگيني كه تمام مدت انتظار نوشيدنش رو مي كشه و عشقي كه آرزوي به واقعيت پيوستنش رو داره.

    حرف ديگه اي راجع به بوف كور ندارم. نظري راجع به خوب بودن يا بد بودنشم ندارم. نمره دادن به كتابي كه اصلا براي فهميدن نوشته نشده ( يا من نمي فهمش! ) خيلي سخته و من عقيده دارم نقد كردن كتابي مثل بوف كور مثل نقد كردن شعر يه كار بيهوده است. يه شعر برخلاف داستان كه افكار رو بيان مي كنه راجع به احساس شاعر در زمان خاص نوشته شده و نقدي كه از يه شعر مي شه نوشت دقيقا به احساس فرد منتقد در لحظه نقد بستگي داره. كتاب بوف كور هدايت هم از نظر من همينه. شعريه كه به نثر نوشته شده و متعلق به هيچكس جز خودش نيست.
    درنتیجه خوشبختانه یا بدبختانه من بهش 5 از 10 می دم

  11. 9 کاربر از Ar@m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #218
    کـاربـر بـاسـابـقـه Wisdom's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    テヘラン
    پست ها
    2,738

    پيش فرض

    بوف کور رو دو سال پیش خوندم
    خیلی جزء به جزء خاطرم نیست

    کتاب خوبی بود ولی خیلی با روحیاتم یکی نبود.
    اونجاش خیلی دردناک بود که ( اگه اشتباه نکنم ) اون دختره که دوستش داشت و بهش نگاه میکرد و نقاشیش رو میکشید یک سب امده بود در خونش و ...
    و فهمید مرده و کنارش خوابید و مصلحش کرد !

    پیشنهاد میکردم به یک روانپزشک میرفت

  13. 3 کاربر از Wisdom بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #219
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    Isthmus
    پست ها
    688

    پيش فرض

    خوب این داستان سورئال و سمبلیک قطعا ابزارهای نقد خودش رو میطلبه و باید در فضای خارج از دیگر کتابها نقد بشه
    که سعی بنده هم همینه:
    همون طور که دوستان هم عرض کردن این داستان بسیار سمبلیک هست و پر از شخصیتهای تیپیک و سمبلیک که میتونه نشانی از آدمایی باشن که دنیا رو ساختن...
    این داستان دو قسمته
    قسمت اول که راوی یه نقاش رو قلمدان و همیشه هم یه تصویر مشابه میکشه و این قسمت داستان بسیار شبیه ادبیات عرفانی ایران هست . زن در این قسمت یه موجود اثیری و خیالی هستش که راوی عاشق اون میشه و در اصل وجود واقعی نداره! در قسمت دوم یه نویسنده یا حالا هنرمنده و داستان در این قسمت بسیار نمادین میشه و زن در اینجا لکاته خطاب میشه و مردها رجاله! ودر این قسمت راوی خودش به تک تک شخصیتها تبدیل میشه . و زن در هر دو قسمت به اصطلاح آنیمای مغر راوی هست که همون قسمت زنانه مغزه! نکته هولناک به نابودی زن در هر دو قسمته که اول عاشقش میشه و بعد نابودش میکنه به همین طریق که هنرمند اثر رو خلق میکنه و بعد نابود میکنه..
    به طور کلی با با دنیای متفاوت روبه رو هستیم یکی نمادین و دیگری اثیری و خیالی و راوی شدیدا به هردو ایمان داره
    هجو اجتماعی که خیلی خیلی زیاد در هر دو قسمت باهاش برخورد میکنیم و فکر نکنم دیگه قابل گقتن باشه از شخصیتهای داستان بگیر تا به سخره گرفتن سنت و آداب و رسوم و ...
    نکته جالبی دیگری که برخوردم همین شخصیت زن بود که در یکی مانند فرشته و دیگری زنی که لکاته خطاب میشه و علت بدبختی خود راوی! این جور پرداختن به زن به نظره بنده بر میگرده به دیده نویسنده که از شرایط اجتماع و فرهنگ حاکم ناشی میشه که در یکی اثیری و خیالی وخیلی غیر قابل دسترس بودن و دیگری لکاته و هرزه و بازهم غیر قابل دسترس!
    این داستانها به دلیل سمبلیک بودن بسیار نقد خورن! و بنده سعیم در این بود که بسیار مختصر عرض کنم !باشد تا رستگار شویم
    Last edited by Rock Magic; 25-01-2009 at 13:32.

  15. 6 کاربر از Rock Magic بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #220
    آخر فروم باز *Necromancer's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    Graveyard
    پست ها
    2,087

    پيش فرض

    بوف كور كتابيه كه اصلا دوستش نداشتم
    دليل خيلي واضحي داره: گاهي نويسنده كتاب رو داره فقط براي خودش مي نويسه و اين خودخواهي صادق هدايت در اختصاصي كردن كتابش كاملا مشهوده:
    "... اين دردها را نمي شود به كسي اظهار كرد چون عموما عادت دارند كه اين دردهاي باور نكردني را جزو اتفاقات و پيشامدهاي نادر و عجيب بشمارند و اگر كسي بگويد يا بنويسد مردم بر سبيل عقل جاري و عقايد خودشان سعي مي كنند آن را با لبخند شكاك و تمسخرآميز تلقي كنند ... "
    اون كتابشو با اشاره به اين موضوع كه ممكنه براي خيلي ها قابل فهم نباشه شروع كرده و انگار اصلا هم براش مهم نبوده كه غير از خودش كسي به كتابش اهميت بده:
    " ... من فقط براي سايه ي خودم مي نويسم كه جلوي چراغ به ديوار افتاده است. بايد خودم را بهش معرفي كنم."
    اشتباه می کنی!
    بوف کور برای مخاطب نسل آینده نوشته شده!
    سایه سمبل آدمهای نسل های آیندس
    اونجایی که می گه شاید سایه ام بهتر بفهمد منظورش ماییم مثلا
    و اونجای که سایه حودش رو مضاعف می بینه منظورش اینه که متوجه شده خیلیا باهاش همفکر هستن!



    داستان عشق و درد!
    داستان مرگي كه بقول خودش براي يك نفر آهسته آهسته از 20 سالگي شروع مي شه و براي يكي ديگه در اوج پيري!
    تخيلي كه با واقعيت آميخته شده و براش عين واقعيته!
    من هيچوقت نمي تونم كتابشو درك كنم. دقيقا جزو همون دسته اي هستم كه نمي فهمن! دقيقا داستان احمقانه اي رو جلوي روم مي بينم كه از حماقت يك مرد سراپا نياز به يك عشق خيانتكار و سنگدل نوشته شده
    يك داستان كاملا تخيلي كه هدايت اصرار مي كنه واقعيه ولي مطمئن هم هست كه كسي باورش نمي كنه
    اینم اشتباهه!
    داستان در مورد عشق نیست!
    اون دختری که اوایل داستان مرد در اصل نماد اعتقادات انسان در مورد ماورا الطبیعه و این چیزاست!
    و پیرمرد خنزر پنزری نماد فلاسفه و اهل خرده که به این اعتقادات می خندن!(اونجاییکه دختره گل کبود به طرف پیرمرد تعارف می کنه و بعد می افته تو آب!)
    داستان کلا رمز نویسی شده چون اگه مستقیما می اومد حرفشو می گفت گیر گزمه ها می افتاد! (زیاد به گزمه ها اشاره می کنه و اوج "خفقان" زمانیه که می گه انگار دیوار ها به هم نزدیک می شدن و سقف روی من فشار می آورد)

    " ... افكار پوچ! _ باشد ولي از هر حقيقتي بيشتر مرا شكنجه مي كند _ ... "
    این افکار هم همون اعتقادات هستن که نمی تونه از دستشون خلاص شه!
    با اینکه به این نتیحه رسیده که حقیقت ندارن

    مرسی منظورم همون ( این است بوف کور بود) دیدم کپی پست کردید گفتم شاید pdf اش رو دارید!
    ولی من حدودا 2 ماه پیش انقلاب بودم یه سری از کارای هدایت دوباره چاپ شده بود ولی فکر کنم ناشر عوض شده بود... البته بوف کور تو دولت قبلی فکر کنم یکی دوباری چاپ شد
    به هر حال هیشکی نیس همه رفتن بوف کور بخونن گویا!
    در پی جستجو هام برای یافتن پی سی اف اش یه وبلاگ پیدا کردم که قسمتهایی از کتاب این است بوف کور رو توش خلاصه نوشته تا قسمت8 هم پیش رفته!
    خوندن مطالب وبلاگ شدیا و قویا توصیه می شه!
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    در مورد اینام توضیح داده:


    مهمترین چیز به نظر من ، یه عدد هست که به دقت و مدام ، تکرار میشه .. 2 و 4 .. !

    " در اثر همین اتفاق از نقاشی به کلی دست کشیدم . دو ماه پیش ، نه ، دو ماه و چهار روز میگذرد . "
    " تمام اطراف خانه مان را زیر پا کردم ، نه یک روز ، نه دو روز ؛ بلکه دو ماه و چهار روز ، مانند اشخاص خونی که ... "
    " شوخی نیست ، سه سال ، نه ، دو سال و چهار ماه بود ، ولی روز و ماه چیست ؟ "
    " من دست کردم گوشه ی جیبم دو درهم و چهار پشیز گذاشتم گوشه ی سفره اش .. "

    و

    " دو قران و یک عباسی بیشتر توی جیبم نبود . "
    Last edited by *Necromancer; 25-01-2009 at 00:35.

  17. 4 کاربر از *Necromancer بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •