تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 22 از 37 اولاول ... 1218192021222324252632 ... آخرآخر
نمايش نتايج 211 به 220 از 362

نام تاپيک: هایکو

  1. #211
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    دوباره زبان درقفا
    آبی آسمانی است در باغچه ی من
    دست کم این یکی دست نخورده است

  2. #212
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض هایکو و امی لاول

    امی لاول که از چهره های شناخته شده ی ایماژیسم در شعر امریکاست در سال 1874 در یکی از خانواده های ثروتمند و سرشناس شهر ماساچوست دیده به جهان گشود. او که پنجمین فرزند خانواده بود مانند فرزندان دختر ثروتمندان دیگر در خانه به تحصیل پرداخت و به دلیل همین تعصب خانوادگی از تحصیل در دانشگاه محروم ماند . این در حالی بود که هر دو برادر او تحصیلات عالی را به سهولت پشت سر گذاشتند و حتا یکی از آن ها یعنی ابوت لارنس لاول توانست به ریاست دانشگاه هاروارد برسد.
    در 1896 امی جوان پیشنهاد ازدواج مردی را پذیرفت اما این مرد به فاصله ی کوتاهی از تصمیم خود منصرف شد. در همین اثنا امی که با خواندن کتاب های کتابخانه ی 7000 جلدی پدرش به نوشتن علاقه مند شده بود به نمایشنامه نویسی روی آورد.اما نوشته هایش خود او را راضی نکرد. با این حال نمایشنامه های لاول توسط هنرپیشه ای به نام النورا دیوز دو بار روی صحنه رفت . لاول در سال 1902و هنگامی که 28 سال داشت پس از تماشای هنرنمایی دیوز در نمایشی دیگر شعری برای او در اوزان آزاد نوشت و این آغاز دیرهنگام فعالیت او به عنوان یک شاعر بود.
    اولین شعر امی لاول در سال 1910 در ماهنامه ی آتلانتیک به چاپ رسید او دو سال بعد در 1912 و همزمان با رابرت فراست نخستین مجموعه ی اشعار خود را منتشر کرد. او در همین سال با آدا دایر راسل ، زنی که 11 سال از او مسن تر بود، آشنا شد و تا پایان عمر با این زن در یک خانه زندگی کرد. چگونگی و کیفیت این دوستی که بر زندگی امی لاول بسیار موثر بود نزد شرح حال نویسان متاخر لاول محل مناقشه است.
    او در سال 1913 شعری در مجله ی پوئتری خواند با امضای H. D. Imagiste که توجه اش را بسیار به خود جلب کرد. این گونه بود که لاول با جنبش ایماژیسم در شعر انگلیسی زبان آشنا شد و با آن احساس نزدیکی پیدا کرد. او به همین دلیل تابستان همان سال به لندن سفر کرد و از نزدیک با ازرا پاند و دیگر شاعران ایماژیست آشنا شد.شعر او نیز مورد توجه پاند قرار گرفت و او شعر لاول را به شوخی «امی ژیسم» نامید. از آن پس امی لاول به سرودن شعر به این سبک جدید همت گماشت و یک سال بعد دومین مجموعه ی اشعار خود را در قالب شعر آزاد منتشر کرد. او خود در سخنرانی هایی که در شهرهای مختلف برای معرفی اشعار و نظریاتش برپا می کرد این نوع از شعر را به عنوان «شعر بی وزن ملایم» معرفی می کرد و آن را نثر چند صدایی می نامید. لاول سخنران خوبی بود و معمولا جمعیت زیادی برای شنیدن سخنرانی اش جمع می شد. او در سال 1915 با انتشار کتاب «شش شاعر فرانسوی» که به معرفی شاعران سمبولیست اختصاص داشت به دنیای نقد ادبی رسما وارد شد و در همین سال اولین گزیده اشعار شاعران ایماژیست را نیز منتشر کرد. از این پس تا هنگام درگذشتش در سال 1925 لاول سه مجموعه شعر، یک مجموعه سخنرانی و تحقیقی جامع در آثار و احوال «جان کیتس» به چاپ رساند. آدا دایر راسل پس از مرگ لاول سه کتاب دیگر از اشعار او جمع آوری کرد و به چاپ سپرد که شعرهای حاضر گزیده ای از یکی از آن سه کتاب است. این کتاب هایکوهای مدرنی را مجموع می کند که لاول تحت تاثیر گرایش ازرا پاند به این قالب ژاپنی سروده بود. 24 شعر اول این مجموعه که اینجا منتشر می شود نخست با عنوان کلی «بیست و چهار هایکو با درونمایه ای مدرن» در سال 1921 در مجله ی پوئتری به چاپ رسید . سپس همراه با شعرهای مشابه و منتشر نشده ی لاول به صورت کتابی با عنوان «ساعت چند است؟» چند ماه پس از درگذشت شاعر منتشر شد و یک سال بعد جایزه ی پولیتزر را برای شاعری که دیگر در قید حیات نبود به ارمغان آورد. لاول در این شعرها قیود قالب هایکو، یعنی تعداد 17 تایی هجاها و تقسیم این هجاها به صورت دو سطر 5 هجایی با یک سطر 7 هجایی در میانشان، را رعایت کرده است اما در عین حال طبیعت گرایی و حرکت از جزء به کل را در پاره ای از این سروده ها نادیده گرفته تا به سهولت بتواند عواطف شخصی خود را در قالب تصاویری بدیع اجرا کند این قبیل از هایکوهای لاول را می توان اشعار ایماژیستی مینیاتوری دانست که با واج شمار هایکو سروده شده اند. در برگردان این اشعار تلاش این قلم بر این بوده است که تصاویر شعر لاول را تا حد امکان به فارسی اجرا کند و از این رو از رعایت الزام های قالب هایکو در برگردان فارسی صرف نظر شده است.
    امی لاول اگرچه در زمان خود نتوانست به شهرتی که سزاوار بود دست پیدا کند اما در اوایل دهه ی 80 میلادی توسط شارحان فمینیست دوباره کشف شد و امروزه از جمله پیشگامان مدرنیسم در شعر امریکایی به شمار می رود.


    آزرده ات کردم؟
    با دیدگانی نگران به من خیره می شوی
    اما این ها اشک های من اند

    صبح و شام...
    اما روزگاری پیش از این
    بینمان فاصله ای نبود


    حرف های زیادی می شنوم
    تا ساعتی دیگر که یا دشنام گویم
    یا ساکت بمانم

    در گرگ و میش
    کلماتی جدید می نگارم برای گوش های تو
    حتا حالا هم خوابیده ای


    منبع
    valselit.com




  3. #213
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    دیگر صبح شده
    نمی خواهید راحتم بگذارید
    گل های مصنوعی؟



    چشم هایم خسته شدند
    از تعقیب تو در همه جا
    کوتاه، چه کوتاه اند، این روزها


    گل که پژمرده شود
    برگ دیگر عزیز نیست
    ترس هر روزه ام این است



    حتا لبخند که می زنی
    اندوه پشت چشمان توست
    پس، بیچاره من


  4. #214
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    بخند – چیز مهمی نیست
    پیش دیگران باید شاد به نظر برسی
    این را با چشمانی غمگین می بینم


    بگیر این رز سفید را
    شاخه های رز خون نمی آورند
    انگشتان ات در امان اند


    چون نسیم رودخانه ای
    پیچیده ابرها را به دور ماه تابان
    نزد تو این گونه ام


    سوسن را که نگاه می کنی
    با برگ های ظریف و لطیف اش
    من به چه می ارزم؟


    بر رودی سرخ
    در زورقی شکسته سرگردانم
    دل اش را داری؟

  5. #215
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    شب کنار من دراز می کشد
    سرد و سترون چون نیزه ای تیز
    من و او تنها


    دیشب باران بارید
    حالا در سپیده دم
    زاغچه ها غمگین می خوانند



    پس حسرت احمقانه است
    برگ های پاییزی رنگ خود را دارند...
    اما پیش از فرو افتادن؟

  6. #216
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض هایکوی تبریک سال نو

    بهار بر در ِخانه ام،
    نخستين تبريک سال نو
    از گنجشک ها


    بهار می رسد
    با پیام سال نو
    از گنجشکها



    بهار بر آستانه
    اولین تبریک سال نو را
    بشنو از گنجشکها

  7. این کاربر از MaaRyaaMi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #217
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    از این پس این طور می اندیشم:
    هنگام طوفان سگ ها پارس می کنند
    همین کافی نیست؟


    عشق نوعی بازی است مگرنه؟
    به نظرم نوعی غرق شدن است
    در جگن های سیاه و ستارگان


    وقتی گل مینا رنگ می بازد
    آرام جلوه می کند به رنگ مسین
    همیشه یکی دیگر؟

  9. #218
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    از کاغذ روی می گردانم
    کور شده از بیگاری شبانگاهی
    صدای کلاغ های بامدادی را می شنوم


    توده ای از زنبق باشد
    یا تو پیش روی من قدم بزنی
    چه کسی می تواند درست ببیند؟


    عطر گل های تر
    در باغ شبانگاهی
    تصویر توست ، شاید


    در اتاقم ماندم
    به برگ های تازه ی بهار اندیشیدم
    آن روز شادمانه بود


  10. #219
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض نور ماه بر درختان کاج

    یعد از یک روز طولانی
    با خمیازه‌هایی کش‌دار
    از هم جدا شدیم.

    سوشکی



    راه می‌روم
    سایه‌ام در کنارم
    یه تماشای ماه.


    سودو

    آسمان صاف است
    و ماه و ابر
    هر دو یک‌رنگ‌اند.

    سوگتسو-نی


    توده‌ای از ابر
    ماه را حمل می‌کنند.


    بونچو

  11. این کاربر از MaaRyaaMi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #220
    اگه نباشه جاش خالی می مونه .::. RoNikA .::.'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    محل سكونت
    p30world
    پست ها
    271

    پيش فرض

    بر بركه كهن
    غوكي ناگاه فرو مي‌جهد
    صداي آب.

    در ژرفناي آب
    گسترده بر خرسنگي
    برگ هاي درخت.


    از چي‌يو جو


    آه، نيلوفر صحرايي!
    دلو به دام افتاده است
    من در پي آب بودم.

    از يوسا بوسون

    کنار برکه کهنه
    پير مي شود غوک
    برگهاي ريخته

    ماه نئين.
    خاک را
    نخستين برف
    مي نوازد




    باز مي گردم تا ببينمشان
    شکوفه هاي گيلاس را
    که شکفته اند قبلا ً
    در شب.


    حتا صداي برفي را
    که فرو مي بارد نيز
    مي شنوم.
    چقدر تاريک است.

  13. این کاربر از .::. RoNikA .::. بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •