تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 22 از 32 اولاول ... 12181920212223242526 ... آخرآخر
نمايش نتايج 211 به 220 از 314

نام تاپيک: درخواســـت مـقـــالات مرتـــبط با ادبــــيات

  1. #211
    در آغاز فعالیت Niyoosha's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    11

    پيش فرض

    سلام دوست من
    شما میتوانید با مطالعه ی کتاب تحلیل رویاها اثر کارل گوستاو یونگ به اطلاعات زیادی دست پیدا کنید.

  2. #212
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,696

    پيش فرض

    آنیما/آنیموس


    اسطوره ها و روانشناسی يونگ بر اين باورند كه انسان ازلی، نر- ماده يعنی دو جنسی (Hermaphrodite ) بوده است. چنانكه افلاطون در رساله‌ی ظيافت(Symposium) می‌گويد:
    خدايان نخست انسان را به صورت كره‌ای آفريدند كه دو جنسيت داشت. پس آن را به دو نيم كردند بطوريكه هر نيمه‌ی زنی از نيمه‌ی مردش جدا افتاد ، از اين روست كه هر انساني به دنبال نيمه‌ی گمشده‌ی خود سرگردان است و چون به زنی يا مردی بر می‌خورد ، می‌پندارد كه نيمه‌ی گمشده‌ی اوست.( در حاليكه نيمه گمشده هر انسان درون خود اوست كه متاسفانه به بيرون فرافكن مي‌كند).

    نيكلاس برايف(اگر درست نوشته باشم) معتقد است: انسان نه تنها موجودي جنسي بلكه دوجنسي است و مردي كه با خصوصيات زنانه ناخودآگاهش در ارتباط نباشد(حوا) موجوديست آبستره و توسط كيهان اداره و تسخير ناخودآگاه و رباط گونه مي‌شود.

    زني هم كه با مرد درونش درارتباط نباشد، زنيست بي‌شخصيت، بي‌هويت و بدون هدف و انگيزه.
    در اسطوره‌های ايران باستان هم مرد و زن (مشی و مشيانه) هر دو ريشه‌ی يك گياه ريواس بودند كه اين ريشه چون روييد و از زمين بيرون آمد به دو ساقه‌ی همانند تقسيم گرديد.پس يكی نماد مرد (مشی ) وديگری نماد زن (مشيانه ) شد.
    كارل گوستاو يونگ هم در روانشناسی به دو جنسی بودن انسان ازلی اشاره‌ای آشكار دارد و می‌گويد حتا در ايام قبل از تاريخ هم اين عقيده وجود داشته كه انسان ازلی هم نر است و هم ماده.
    در فرهنگ نماد‌ها روان زنانه را آنيما (Anima ) و روان مردانه را آنيموس (Animus ) خوانده اند. يونگ آنيما و آنيموس را از مهم‌ترين آركِ تايپ‌ها در تكامل شخصيت می‌داند و می‌گويد: در نهايت، انسانی به كمال انسانيت خود می‌رسد كه آنيما وآنيموس در او به وحدت و يگانگی كامل برسند. يونگ، يكی شدن آنيما و آنيموس را ازدواج جادويی خوانده است و در واقع اصلي‌ترين بنيان روان آدمي، آنيما و آنيموس است.


    آنيما

    يكي از مهم‌ترين و پيچيده‌ترين آركٍ ‌تايپ‌ها، آنيما Anima است. آنيما روان مؤنث درون مرد يا طبيعت زنانه‌ي مستتر در مرد است.

    آنيما در رؤياها و تخيلات و نقاشي‌ها و شعرها و داستان‌ها به‌صورت معشوق رؤيايي و مادر تجلي مي‌كند( همين‌طور كه بروز آنيموس به صورت عاشق رؤيايي است).
    به اعتقاد يونگ، هر مردي در خود تصوير ازلي زني بخصوص را حمل مي‌كند، نه تصوير اين يا آن زن بخصوص راكه اين تصوير، ناخودآگاه و عاملي است موروثي از اصلي ازلي كه در دستگاه حياتي مرد مستتر است، صورت مثالي‌يي از همه‌ي تجربيات اجدادي جنس مؤنث، خزانه‌اي از همه‌ي تجربيات و احساساتي كه تاكنون در زنان بوده‌است.

    « آنيما تجسم تمامي گرايش هاي رواني زنانه در روح مرد است. همانند احساسات ، خلق و خو هاي مبهم ، مكاشفه هاي پيامبر گونه ، حساسيت هاي غير منطقي، قابليت عشق شخصي، احساسات نسبت به طبيعت و سرانجام روابط با نا خودآگاه » ( انسان و سمبل هايش)

    آنيما معمولا تحت تاثير شخصيت مادر شكل مي گيرد. چنانچه مرد به هر دليل نتواند با مادر ارتباط عاطفي مناسب برقرار كند مثل : فوت، سردي و بي توجهي مادر يا توجه بيش از اندازه مادر و ... اين عنصر زنانه كاركرد منفي خود را بروز مي دهد. در چنين حالتي مرد احساس مي كند :

    « من هيچ نيستم. هيچ چيز براي من مفهوم ندارد و من برخلاف ديگران از هيچ چيز لذت نمي برم» ( انسان و سمبل هايش)
    اين احساس ناتواني مي تواند مرد را به شرايطي دچار كند كه او احساس كند زندگيش يكسره سرد و خالي است.

    اما يكي از متداولترين كاركردهاي منفي آنيما اين است كه مرد را پيوسته به سوي تخيلات شهواني سوق مي دهد. اين حالت بدوي ترين جنبه منفي آنيماست. در حقيقت در چنين شرايطي رابطه عاطفي مرد با زندگي كودكانه باقي مي‌ماند.

    همچنين مردهاي بسياري را ديده ايم كه به طور عجيبي شيفته و دلباخته اولين زن زندگي خود هستند. به طوري كه در اذهان مردم اين باور بوجود آمده است كه مردها در عشق بسيار وفادارتر از زنها هستند و خاطره اولين عشقشان را به سختي فراموش مي كنند. اما در حقيقت اين احساس ناشي از(پروژكشن) فرافكني آنيماست.
    بايد بدانيم كه هر مرد زني را دوست دارد كه خصوصيات روان زنانه خودش را دارا باشد. خوب مردي كه اسير جنبه هاي منفي آنيماست هنگامي كه با اولين زن زندگي خود روبه‌رو شود آنيما شروع به فرافكني مي كند و به مرد القا مي كند اين همان زني است كه مرد به دنبال اوست. ومرد چنان شيفته و شيداي اين زن مي شود كه گاه كار به جنون مي كشد. يونگ مي گويد:
    « دقيقا اين زنان پري گونه هستند كه فرافكني عنصر مادينه را موجب مي شوند. به گونه اي كه مرد كم و بيش هرچيز افسون كننده اي را به آنها نسبت مي دهد و در باره آنها انواع خواب ها را مي بيند.» (انسان و سمبل هايش)



    اما آنيما جنبه مثبت هم دارد. در چنين حالتي آنيما مرد را به سوي تعالي و رشد هدايت مي كند و به او كمك مي كند تا همسر مناسب خود را بيابد.

    در بسياري از داستانهاي كهن ديده ايم كه شاهزاده اي براي نجات دختر مورد علاقه اش كه در يك قصر دور طلسم شده است مجبور است پس از تحمل مرارت و مشقت بسيار و جنگ با هيولاها وغولهاي عجيب و غريب به او دست يابد و با بوسه اي اورا بيدار كند.

    در حقيقت اين معشوق طلسم شده نماد همان آنيما و روان زنانه مرد است و مرارت ها و جنگ با هيولاها نماد اين است كه مرد براي دستيابي به جنبه مثبت آنيماي خود بايد سختي بسيار بكشد .


    در حقيقت آنيما با ارسال پيامهايي منفي نظير آنچه قبلا ذكر شد قصد دارد تا مرد را به شناخت و كشف شخصيت خود سوق دهد . و چنانچه مرد بتواند اين پيامها را تشخيص بدهد آنيما پلي مي شود ميان من (ايگو ) و (خويشتن) . چنين مردي پيوسته به پيامهاي آنيما توجه نموده و به آنها شكل ميدهد و در نهايت كاركرد مثبت آنيما به صورت خلاقيت هاي هنري در نوشته هاي ادبي – موسيقي – نقاشي و ... بروز مي كند.


    آنيموس

    آنيموس كه در فارسي به « عنصر مردانه » و « عنصر نرينه » ترجمه شده است ، از مهمترين آركِ تايپ هاست. آنيموس يا روان مردانه زن ، تصوير يك مرد خاص و مشخص نيست. بلكه روح مردانه ي زن است كه معمولا تحت تاثير شخصيت پدر شكل مي گيرد. چنانچه زن نتواند با پدر به هر دليلي ارتباط عاطفي متعادلي برقرار كند ، آنيموس جنبه منفي خود را به نمايش مي گذارد.

    آنيموس بر خلاف آنيما كمتر به صورت تخيلات شهواني بروز مي كند. زني كه اسير جنبه هاي منفي آنيموس است معمولا احساس مي كند:

    « تنها چيزي كه در دنيا مي خواهم اين است كه دوستم بدارد و او مرا دوست ندارد.»

    « افكار ناخوداگاه آنيموس گاهي چنان حالت انفعالي بوجود مي آورد كه ممكن است به فلج شدن احساسات يا احساس نا امني شديد و احساس پوچي منجر گردد. آنيموس هم مانند آنيما چنانچه كاركرد منفي خود را بروز دهد مي تواند ازدواج زن را مختل سازد.


    جالب است بدانيم زن و مرد فقط در 3درصد از DNA با هم تفاوت دارند اما چون اين اختلاف 3درصدي در همه سلولها اتفاق مي‌افتد، تفاوت زياد مي‌شود به همين دليل است كه زن و مرد نمي‌توانند همديگر را خوب درك كنند.

    حال به اعتقاد يونگ درون هر انساني بين آنيما يا آنيموس و ايگوي شخص كه جنسيتش را نيز مشخص مي‌كند همينقدر اختلاف و تضاد هست كه اين پتانسيلها باعث توليد انرژي مي‌شود كه اگر كنترل نگردد و ناآگاهانه صورت گيرد، توليد انرژي منفي و باعث بروز روان پريشي و افسردگي مي‌شود و اگر آگاهانه باشد و كنترل گردد، از اين انرژي سنتزي مناسب انجام مي‌شود.

    در اين مورد فرويد معتقد بود انسان مجبور است بين اين تضادها بماند و رنج بكشد ولي يونگ اعتقاد داشت: انسان مي‌تواند در مراحل بالاي آگاهي اين تضادها را آشتي بدهد(ديالكتيكي)



    برخي خصوصيات آنيما و آنيموس


    آنيما(روح زنانه):


    تاريك روشن

    سكون حركت

    منفعل فعال

    عاطفه منطق

    انتظار كشنده جلورونده

    بي‌هدف هدف مند

    بي‌برنامه بابرنامه

    بي‌وفا باوفا

    عشق جنگ

    علاقه به جمع علاقه به انزوا

    --- معنويت

    سرد گرم

    بدون اصول اصول گرا









    آنيموس(روح مردانه):

    روشن
    حركت

    فعال

    منطق

    جلورونده

    هدف من

    بابرنامه

    باوفا

    جنگ

    علاقه به انزوا

    معنويت

    گرم

    اصول گرا
    ************************************************** **********************************

    آنیما آنیموس

    در علم روانشناسی مفهومی پیچیده به نام آنیما و آنیموس آورده شده است. در ناخودآگاه! هر مرد، تجسم یک عنصر زنانه بلقوه وجود دارد که آنیما نامیده می شود و در ناخودآگاه هر زن مردی خفته که آن را آنیموس می نامیم. آنیما و آنیموس هر فرد در شرایط خاصی از سایه ناخودآگاه سر بر می آورد و در شخصیتی ساختگی ذهنی یا فردی در بیرون برون فکنی می گردد. آنیما در تمایلات روانی مرد، به صورت احساسات و حالات عاطفی مبهم و خلسه آور و آنیموس در تمایلات عاطفی زن به صورت یک اعتقاد مخفی، تقدس، جنبه خوب و قدرت قابل اتکا خود را نشان می دهد. آنیما و آنیموس در اصل به منزله پایه های مردانگی و زنانگی ِ مرد و زن می باشد و هر چه شخصیت جنسیتی فرد شکیل تر و سالم تر باشد، آنیما و آنیموس، شکل خوشایند تر و سازگار تری خواهد داشت. یک شخص ممکن است همزمان آنیما/آنیموس خود را بر روی چندین فرد برون فکنی کند


    ************************************************** *********************

    آنچه قرار است از این پس در این ستون به آن پرداخته شود ، مفهوم رابطه ، عشق و ازدواج نزد فلاسفه و متفکران مختلف و نحله های فکری است. چنان که می دانیم انسان ابتدایی (Primative) دارای نوعی باور حسّانی از کائنات بود و در مرحله ی ابتدایی رشد عقلانی قرار داشت و با همه ی کائنات، نوعی رابطه ی وجودی را تجربه و باورهای خود را در قالب اساطیر باور می کرد و دقیقاً این اساطیر پایه ی اندیشه ورزی بعدی قرار گرفت. عده ای از اندیشمندان معتقدند بزرگترین جهش فکری انسان جهش از ساحت اسطوره (Mythos)، به ساحت خرد ـ زبان (Logos) است. درست به همین دلیل بحث خود را با مفهوم عشق ، رابطه و ازدواج در اساطیر مختلف آغاز می کنیم. شاید بیان این نظر "یونگ" روان شناس بزرگ، خالی از فایده نباشد که : " تمام اساطیر کهن یک ملت در ناخودآگاه قومی آن ملت ، زنده و پابرجاست و رفتارهای کلی آن ملت را کنترل می کند " دقیقا به همین دلیل پرداختن به اساطیر کهن یک قوم، می تواند در شناخت فرهنگ و رفتارهای آن قوم مؤثر باشد.
    عشق، موضوعی گسترده است؛ اما ترجیحاً بحث خود را با "تروبادرها" در قرن دوازدهم میلادی آغاز مي کنم. تروبادرها ، اشرافیان پرووانس و بعدا سایر بخش های فرانسه و اروپا بودند. آن ها شاعرانی بودند که خصلتی معین داشتند؛ به روان شناسی عشق علاقه مند بودند و به نظر "جوزف کمبل" آنان اولین کسانی بودند که عشق را به صورتی که اکنون در اروپا وجود دارد ، مورد توجه قرار دادند؛ یعنی عشق به عنوان رابطه ی چهره به چهره . پیش از آن عشق صرفا اروس (Eros) یا خدایی بود که میل جنسی را برمی انگیخت. این تصور با تجربه ی عاشق شدن آن گونه که تروبادرها درک می کردند فرق داشت. مردم چیزی در مورد دلدادگی نمی دانستند. دلدادگی امری شخصی است که تروبادرها آن را درک کردند. در حالی که اروس و آگاپی (عشق معنوی مسیحی)، عشق های غیر شخصی اند.
    اروس نوعی خواست زیست شناختی یا تمایل اندام ها به یکدیگر است. عامل شخصی در آن دخالت چندانی ندارد و آگاپی که پیام غالب مسیحیت است، دوست داشتن همسایه به اندازه ی خویش است. فنیلکس معتقد است دقیقا این عشق است که راه را بر قرار گرفتن در فراسوی نیک و بد ( آن گونه که نیچه می گوید ) قرار می دهد. این عشق ( آگاپی) نوعی شفقت است. تجربه ی اروس نوعی تصرف است. در هند ، خدای عشق، جوانی قوی هیکل و پرابهت و مسلح به یک کمان و ترکشی پر از تیر است. تیرها نامهایی از قبیل "عذاب" و " گشایش " دارند. در واقع او تیر را چنان وارد بدن فرد می کند که گویی نوعی انفجار کامل فیزیولوژیک ـ روان شناختی اتفاق می افتد. این تجلی اروس است. نوع دیگر عشق، یعنی " آگاپی " ، عشق به همسایه مانند عشق به خویش است. در این حالت نیز فرقی نمی کند که شخص مورد نظر چه کسی باشد. اما در مقوله ی "دلدادگی" با آرمانی کاملا شخصی مواجه هستیم. این تلقی از عشق تجربه ای کاملا شخصی است. در مقوله ی دلدادگی ، دل اندام گشوده شدن در مقابل دیگری است. صفتی انسانی است در برابر صفات حیوانی که علایق شخصی را دنبال می کند. می دانیم که در فرهنگ های سنتی ازدواج را خانواده ها ترتيب می دهند و این امر به هیچ وجه در حوزه ی تصمیم گیری افراد نبوده است. در هندوستان حتی امروز هم در روزنامه ها ستونی وجود دارد که در آن دلالان ازدواج، برای زنانی که عرضه می دارند، تبلیغ می کنند(اوج این امر را در اینترنت می توان مشاهده کرد) در دوران قرون وسطی، این نوع از ازدواج به وسیله ی کلیسا تقدیس می شد. لذا فکر تروبادورها مبنی بر نوع دلدادگی واقعی چهره به چهره بسیار خطرناک بود. این بدعت به نوعی زنا محسوب می شد، چیزی که می توان آن را زنای معنوی نامید؛ چون ازدواج تماما به وسیله ی جامعه ترتیب داده می شد. عشقی که از تلاقی نگاه ها پدید می آمد ارزش معنوی والاتری داشت. این عشق چهره به چهره از منظر کلیسا و اعتقادات کلیسایی طرد می شود ، چنان که اروس هم در قرون وسطی طرد می شود. در کمدی الهی دانته در بخش "جهنم" هنگامی که دانته به عشاق بزرگ تاریخ نگاه می کند و آن ها را (هلن ، كلئوپاترا ، تریستان و ... ) را در جهنم می بیند. درست تاکید بر این بینش كليسایی دارد که این عشاق مستحق رنج کشیدن هستند، چرا که عشق آن ها از جنس اروس بوده است نه آگاپه. اما تروبادرها به همه ی این باورها نه گفته اند. از نظر آن ها عشق ، معنا و مفهوم و اوج زندگی است. درست همان گونه که واگنر در اپرای بزرگ خود درباره ی تریستان و ایزولده می گوید:" در این جهان بگذار دنیای خود را داشته باشم، خواه به عقوبت جاودانی گرفتار شوم یا نجات یابم. من عشق خود را می خواهم . من زندگی خود را می خواهم.
    چنان که آمد تمام تاریخ غرب در زمینه ی رابطه ی میان دو جنس به شکل رسمی یکی از این سه رویکرد را می پسندیده است. رویکرد اول رویکرد جنسی (اروس) ، رویکرد دوم رویکرد دوست داشتن بی دریغ و بی توقع (آگاپه) است و رویکرد سوم رویکرد عشق و دلدادگی. رویکرد سوم، در روح شوالیه گری متجلی می شود و در آثار رمانتیک ها و نویسندگان رومانتی سیست به اوج خود می رسد. اما وقتی غرب که غرب در برابر مدرنیسم قرار می گیرد، تمام این سه تعریف در هم آمیخته می شود و پس از عبور از موج سوم مدرنیسم، به نوعی گم شدگی معنا می رسد. این گم شدگی معنا دقیقا چیزی است که بسیاری از جامعه شناسان و اسطوره شناسان از میشل فوکو تا دومزیل، به نقد آن پرداخته اند. اما سوال اساسی که تفکر غرب با آن روبروست آن است که امروزه به واقع کدام رویکرد به رابطه می تواند راهگشای جامعه باشد. نظام تبلیغاتی و سیستم سرمایه داری با توجه به اهداف خود ، همچنان رابطه ای مبتنی بر اروس (امروزه به آن اروتیک گفته می شود)را تبلیغ می کند. مراکز اخلاقی از جمله چندین تلویزیون رسمی و غیر رسمی آگاپه را تبلیغ می کنند و ادبیات ، هنر غرب و در راس آن ها هالیوود ، مبلغ نوعی عشق و دلدادگی است که قرابت هایی هم با اروس دارد.
    اما آن چه مسلم است که نهادها ی اخلاقی غرب نیز به این نتیجه رسیده اند که احیای فرهنگ عشق و دلدادگی راهی تضمین کننده برای پرکردن خلاءهای اخلاقی و معنوی است.


    ************************************************** ******************************

    آنیما و آنیموس
    آرکی تایپ(Archetype) یا صورت‌مثالی، یا کهن‌الگو، یا صورت‌اساطیری، از محتویات ذهن‌ناخودآگاه‌جمعی است. یونگ تظاهرات آن‌را Psychoid یعنی روانواره یا شبه‌روح(۳) خوانده‌است.

    یکی از مهم‌ترین و پیچیده‌ترین آرکی‌تایپ‌ها که یونگ مشخص کرده‌است آنیما Anima است. آنیما روان مؤنث درون مرد است یا طبیعت زنانه‌ی مستتر در مرد است( همین طور آنیموس Animus طبیعت مردانه‌ی مختفی در زن است). آنیما در رؤیاها و تخیلات و نقاشی‌ها و شعرها و داستان‌ها به‌صورت معشوق رؤیایی-Dream girl- تجلی می‌کند( همین‌طور که بروز آنیموس به صورت عاشق رؤیایی-Dream Lover- است.

    یونگ در تکامل شخصیت( The development of personality) می‌نویسد:

    “هر مردی در خود تصویر ازلی زنی را حمل می‌کند، نه تصمیر این یا آن زن بخصوص را، بلکه یک تصویر بخصوص زنانه را. این تصویر اساسا ناخودآگاخ است، عاملی است موروثی از اصلی ازلی که در دستگاه حیاتی مرد مستتر است، صورت مثالی‌یی از همه‌ی تجربیات اجدادی جنس مؤنث، خزانه‌ای از همه‌ی تجربیات و احساساتی که تاکنون در زنان بوده‌است.”

    آنیما در ادبیات بصورت معشوق و مادر تجلی پیدا می‌کند. من قبول دارم که نزدیکی مطلق آنیما محال‌گونه و دشوار است و به‌طور کلی باید گفت که خودآگاه بر آن مُشعر نیست چندان‌که بسیاری از هنرمندان از این که نتوانسته‌اند آن‌چه را که می‌خواهند تشریح کنند به گلایه پرداخته‌اند:

    “ نمی‌دانم تا نزدیک صبح چندبار از روی صورت خیالی او نقاشی کردم ولی هیچکدام موافق میلم نمی‌شد، هر چه می‌کشیدم پاره می‌کردم. از این کار نه خسته می‌شدم و نه گذشتن زمان را حس می‌کردم”(۴).

    رسیدن به سعادت و آرامش مطلق، حاصل خودشناسی‌ است(…) که مهم‌ترین عنصر روح آنیما و آنیموس است( اجزاء دیگری هم داریم: سایه، نقاب…). از این رو همواره باید کوششی در جهت شناخت و رسیدن به توازن و همزبانی بااین روح پنهان صورت گیرد، چنان‌که در خواب و بیداری، در خودآگاهی و ناخودآگاهی با او یعنی با خود در حال صلح و صفا به‌سر بریم، نه تنها کردار ما را مغشوش و خواب‌های ما را آشفته نسازد بلکه موجد نگاه‌های تازه و احساس زیبایی و الهام در ما باشد.

    حضور من در این دفتر تلاشی است در همین راه، شاید برای نزدیک شدن به مقصود از هر دری بگویم، اما این تلاش به قدر وسع حواس محدود یک انسان بی‌ادعاست که گزارش می‌دهد و قانون صادر نمی‌کند. شاید این مقدمه به درازا کشید اما سعی خواهم کرد از این پس جز به ضرورت چیزی نگویم، میهمانان این کلبه یک نیما و مینای خیالی‌اند. اگر چه تنها نیما گزارش می‌دهد و مینا غایب است، اما تا هستم، چشم و گوش و هوشم آماده‌ی پذیرش دریافت دیدگاه و نظرات دوستان هم‌‌نفس و رهگذران بیرون این قفس خواهد بود.

    ************************************************** *********************

    اگه قصد خرید کتاب رو داری میتونی به اینجا مراجعه کنی :

    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    ************************************************** *****

  3. 2 کاربر از bidastar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  4. #213
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    پست ها
    2

    پيش فرض من هم میخواهم. لطفا یکی را هم به من میل کنیدفوری.:20:

    با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت دوستان عزيز

    چند مقاله نگارش تشريحي مي خواستم اگه لطف كنيد

    يه نمونش رو مثال ميزينم


    تشريح چيست؟

    عام ترين و رايج ترين راه تشريح، طرح پرسش هايي در مورد ابعاد گوناگون يك چيز، شخص يا پديده است؛ مثلا: با طرح پرسش هاي زير درباره ابعاد گوناگون يا (ساختمان) مي توان آن را به خوبي تشريح كرد :

    * چيست ؟
    * چگونه است؟
    * كجاست؟
    * چه كسي آن را ساخته؟
    * كي ساخته شده است؟
    * به چه منظور ساخته شده است؟
    * از كيست و براي كيست؟

    اكنون به تشريح ساختمان مدرسه توجه كنيد.


    مدرسه دو طبقه بود و نوساز بود و در دامنه كوه تنها قرار افتاده بود و آفتاب رو بود.

    تابلوي مدرسه حسابي بزرگ و خوانا، از صد متري داد ميزد كه :
    توانا بود هر كه .... هر چه دلتان بخواهد! با شير و خورشيدن كه آن بالا سر سرپا ايستاده بود و زوركي تعادل خودش را حفظ مي كرد و خورشيد خانم روي كولش را حفظ مي كرد و خورشيد خانم رو كولش با ابروهاي پيوسته و قلمچي كه به دست داشت. و تا سه تير پرتاب، اطراف مدرسه بيابان بود، درندشت و بي آب و آباداني. و آن ته رو به شمال ، رديف كاجها در عم فرو رفته اي كه از سر ديوار گلي يك باغ پيدا بود .... كلاس دوم بغل دفتر بود...بعد سالن بود ؛ خالي و بزرگ كه دو تا ستون سفيد چهارگوش پرش كرده بود و آن ته سه تا ميز و نيم كت شكسته ، ديوار روبرور پوشيده از پهلوانان و بزن بهادرها و سياه هاي دونده و مصري هاي وزنه بردار . و ديوار سمت راست پوشيده از يك نقشه بزرگ آسيا و ....با قلمي ناشي.
    .....
    من هم میخواهم. لطفا یکی را هم به من میل کنیدفوری.

    چند نگارش تشريحي مانند نمونه بالا مي خواهم اگه لطف كنيد
    ممنون
    من هم میخواهم. لطفا یکی را هم به من میل کنیدفوری.

  5. #214
    پروفشنال sam & snake's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    704

    11 فوري معرفي كتاب و تحقيق فوري

    يك سري كتاب در باره ي تاثيرات قران بر ادب فارسي ميخواستم لطفا بهم معرفي كنيد اگه تحقيق يا مطلبي هم در اين باره داريد بهم بديد هر چي كه باشه ميخوام فقط مرتبط لطفا سريع چون اصلا وقت ندارم بايد قبل از عيد تمومش كنم

  6. #215
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,696

    پيش فرض

    با نگاهی گذرا آثار بزرگان ادبیات و شعر پیداست که
    بسیاری از عبارات و تعبیرات و اشارات و استدلال‏های
    آنان به اقتباس یا الهام از این کتاب مبین و یا
    احادیث ائمه معصومین ( علیهماالسلام) است.
    قرآن کتاب دینی و اعتقاد نامه همه مسلمانان جهان
    است. قرآن شریف این کتاب حکمت و هدایت نظر به تعالی
    انسان‏ها از خاک تا افلاک دارد . و اساسا آمده است
    که آدمیزادگان را از مغاک شهوات پست‏حیوانی به اوج
    افلاک و سفرهای علوی و آسمانی برساند .
    کتابی که با گذشت هزار و چهار صد سال، با زندگی آنان
    عجین شده و گویی با رگ و پوست و خون آنان در هم
    آمیخته . لذا خواندن، درک مفاهیم و آموزش این کتاب
    بزرگ به منزله زیستن و حیات دوباره ما با قرآن است.
    از روزی که متولد می‏شویم تا روزی که از این جهان
    فانی توشه حیات اخروی را بر می‏گیریم و رخت‏سفر
    می‏بندیم در غم و شادی و در زندگی اجتماعی و فردی با
    قرآن و حدیث‏سرو کار داریم و همین ملازمت و خلط شدن
    زندگی با این کتاب آسمانی نیاز به فهمیدن و فهمانیدن
    آن را برای هر مسلمانی آشکار می‏سازد .
    از این گذشته بر همه آشکار است که پس از فتح ایران
    توسط اعراب و لشکر اسلام، مردم ایران که ندای حیات
    بخش اسلام را با گوش جان شنیدند، با شور و شوق تمام
    این فرهنگ را پذیرفتند و در بالندگی و رشد آن در
    زمینه‏های گوناگون علمی، اعتقادی، احتماعی و سیاسی،
    ادبی و هنری پا به پای دیگر مسلمانان حرکت کردند (و
    چه بسا در مواردی گوی سبقت رااز اعراب ربودند). و
    سرمایه‏های جاودان و ماندگاری را برای ما آفریدند .
    ادبیات‌ کهنسال‌ کشورمان‌ چنان‌ مفاهیم‌ گوناگونی‌
    را از این‌ سرچشمه‌های‌ پربرکت‌ الهی‌ وام‌ گرفته‌
    که‌ بدون‌ آشنایی‌ با قرآن‌ و حدیث‌، آگاهی‌ نسبت‌
    به‌ تمامی‌ زوایای‌ سروده‌ها و نوشته‌های‌ شعرا و
    نویسندگان‌ ایرانی‌ به‌ امری‌ محال‌ مبدل‌ شده‌
    است‌. از طرفی‌، این‌ تأثیرپذیری‌ تنها به‌ حوزه‌
    مفاهیم‌ محدود نشده‌ و حوزه‌ علوم‌ ادبی‌ و چگونگی‌
    به‌ کارگیری‌ کلمات‌ و کیفیت‌ کلام‌ را نیز در
    برگرفته‌ است‌.
    یکی از این سرمایه‏های افتخارآمیز ما سروده‏های
    شاعران و سخنوران و نوشته‏های دبیران و مترسلان و
    نویسندگان و تاملات عارفان و اندیشه‏های حکیمان و
    فیلسوفان ایرانی مسلمان است . با نگاهی گذرا به آثار
    این بزرگان پیداست که بسیاری از عبارات و تعبیرات و
    اشارات و استدلال‏های آنان به اقتباس یا الهام از
    این کتاب مبین و یا احادیث ائمه معصومین (
    علیهماالسلام) است
    تاریخ ادبیات نشان می دهد که هر چه زمان گذشته است،
    نفوذ معنوی قرآن کریم در ادبیات مردم مسلمان بیشتر
    شده است. مقصود این است که در صدر اسلام یعنی قرن
    اول و دوم، ادبیات عرب آن مقداری که قرآن باید جای
    خود را باز کند نکرده است، هر چه زمان می گذرد قرآن
    بیشتر آنها را تحت نفوذ قرار می دهد.
    می آییم سراغ شعرهای مسلمانان فارسی زبان، رودکی که
    از شعرای قرن سوم است اشعارش فارسی محض است یعنی
    نفوذ قرآن آنقدرها زیاد به چشم نمی خورد. کم کم که
    پیش می رویم به زمان فردوسی و بعد از او که می رسیم
    نفوذ قرآن را بیشتر مشاهده می کنیم.
    وقتیکه به قرن ششم و هفتم یعنی به دوران مولوی می
    رسیم، می بینیم مولوی حرفی غیر از قرآن ندارد، هر چه
    می گوید تفسیرهای قرآن است منتهی از دیدگاه عرفانی.
    در صورتیکه باید قاعدتاً عکس قضیه باشد یعنی یک اثر
    ادبی در زمان خودش بیشتر باید اثر بگذارد تا یک قرن
    و دو قرن بعد.
    تمکین‌ از ادبیات‌ قرآنی‌ توسط‌ شاعران‌ و
    نویسندگان‌، یک عامل‌ بسیار مهم است‌. با توجه‌ به‌
    اینکه‌ قرآن‌ به‌عنوان‌ یک‌ کتاب‌ کاملاً ادبی‌،
    الگویی‌ موفق‌ و نمونه‌ اعلای‌ تأثیرگذاری‌ بر
    مخاطب‌ است‌، مورد توجه‌ شاعران‌ و نویسندگان‌
    هوشیار ما قرار گرفته‌ و آنان‌ برای‌ اعتلا و فخامت‌
    بخشیدن‌ به‌ آثار خود به‌ سراغ‌ قرآن‌ رفته‌اند.
    قرآن‌ از روش‌های‌ دیگری‌ از جمله‌ تمثیل‌ نیز
    استفاده‌ کرده‌ است‌. این‌ روش‌ هم‌ مانند سایر
    روش‌ها برای‌ قابل‌ فهم‌ کردن‌ مطالب‌ مورد استفاده‌
    قرار گرفته‌ است‌. البته‌ تمثیلات‌ قرآن‌، تمثیلات‌
    خاصی‌ هستند. به‌عنوان‌ مثال‌، وقتی‌ قرآن‌ می‌خواهد
    در اذهان‌ تصوری‌ از بهشت‌ ایجاد کند، می‌گوید:
    "جنات‌ تجری‌ تحتها الانهار" و به‌ این‌ ترتیب‌ ذهن‌
    انسان‌ را به‌ سمتی‌ سوق‌ می‌دهد که‌ می‌تواند یک‌
    حوزه‌ فکری‌ و ذهنی‌ را از بهشت‌ مجسم‌ کند. زمانی‌
    نیز که‌ می‌خواهد خداوند را بشناساند، می‌فرماید:
    "الله‌ نورالسماوات‌ و الارض‌" به‌ این‌ ترتیب‌ ذهن‌
    را به‌ یک‌ حقیقت‌ نورانی‌ متمایل‌ می‌کند. سپس‌
    تعریفش‌ از این‌ حقیقت‌ نورانی‌ خاص‌تر می‌شود و
    می‌گوید: "مثل‌ نوره‌، کمشکاة‌ فیها مصباح‌
    المصباح‌" و با این‌ تعریف‌، مفهومی‌ را که‌ ما از
    نور محسوس‌ می‌شناسیم‌، از ذهن‌مان‌ دور می‌کند.
    سوگند خوردن‌ نیز یکی‌ دیگر از روش‌های‌ قرآنی‌
    است‌. قرآن‌ هیچ‌ نیازی‌ به‌ سوگند خوردن‌ ندارد.
    اما چون‌ مردم‌ با سوگند مطلبی‌ را بیشتر باور
    می‌کنند، قرآن‌ نیز چنین‌ می‌کند و گاه‌ در بعضی‌ از
    سوره‌ها از جمله‌ دو سوره‌ شمس‌ یا ضحی‌ سوگندهای‌
    مکرری‌ می‌آورد.
    تأثیر قرآن در فرهنگ‌آفرینی چندین تمدن فوق‌العاده
    بوده است. ما چندین روایت از اسلام داریم که همه
    اسلام است. اسلام ایرانی، اسلام مصر، اسلام سوریه،
    اسلام اسپانیا و ... و اسلام ایرانی که مرحوم هانری
    کربن که اسلام‌شناس و ایران‌شناس و شیعه شناس بزرگ
    فرانسوی باب کرده است کاملاً اصطلاح درستی است. یعنی
    اسلام ایرانی که منظور تشیع است و قبل از اینکه حتی
    تشیع مذهب رسمی ما بشود بسیاری از ایرانیها در علوم
    حدیث و علوم قرآن پیش‌روی داشتند و نیز در علوم
    دستور زبان و صرف و نحو تا فلسفه و کلام که الآن از
    اثرات آن معلوم است که ایرانیها چه قدر تلاش
    کرده‌اند. یعنی چندان تلاش کرده‌اند که او از اسلام
    ایرانی سخن می‌گوید و به حق هم سخن می‌گوید. پیش از
    اینکه شیعه در ایران سراسری شود یعنی در قرن ۱۰ و
    پیش از آن هم در قرون طلایی (قرن ۴) که اوج تمدن
    اسلامی بوده سهم ایرانیها چه در ادارة حکومت و راه
    بردن اجتماع و چه در فرهنگ‌آفرینی بسیار بوده است و
    قرآن نقش اول را ایفا می‌کرده؛ در لغت‌نامه‌ها حضور
    داشته، همچنین در فلسفه، عرفان و فقه حضور داشته.
    اصول فقه پر از مثالهای قرآنی است. علم حدیث باید با
    قرآن سنجیده شود و علم فقه که از آیات احکام در درجة
    اول استفاده می‌شود. تمدن به جنبة سخت‌افزاری
    می‌گویند و فرهنگ به جنبة نرم افزاری. به قول
    قدیمیها به آن نقطة زیر ساخت می‌گویند و به این
    روساخت. مثل عرفان و شعر و فرهنگ و علم و ... . بدون
    تمدن فرهنگ وجود ندارد و بدون فرهنگ هم تمدن.
    قرآن همچنان در همة ارکان تمدن و فرهنگ ما تأثیر
    داشته و در شعر ما هم تأثیر داشته است.
    غالب‌ کسانی‌ که‌ در حوزه‌ ادبیات‌ فارسی‌ صاحب‌
    نامند، یا اشعری‌ مذهبند و یا شیعه‌. از طرفی‌ هم‌
    در بین‌ اشعاره‌ و هم‌ در بین‌ شیعیان‌، فرقه‌های‌
    مختلفی‌ داریم‌ که‌ خوشبختانه‌ آثار تمامی‌ آنها
    کمابیش‌ از آیات‌ و احادیث‌ تأثیر پذیرفته‌ است‌ و
    اصولاً امروز نمی‌توان‌ در حوزه‌ تاریخ‌ ادبی‌
    ایران‌ اثری‌ یافت‌ که‌ متأثر از قرآن‌ و حدیث‌
    نباشد. ولی‌ به‌ یک‌ نکته‌ باید توجه‌ داشت‌ و آن‌،
    این‌ است‌ که‌ در دوره‌ای‌ از تاریخ‌ کشورمان‌،
    برخی‌ شاعران‌ به‌ نوعی‌ تأویل‌گرایی‌ در آیات‌ و
    احیاناً احادیث‌ میل‌ پیدا کردند، بخصوص‌ شاعرانی‌
    همچون‌ ناصرخسرو که‌ معتقد به‌ مذهب‌ اسماعیلیه‌
    بودند.
    از این‌ رو برداشت‌های‌ خاصی‌ از آیات‌ قرآن‌ و
    احادیث‌ در آثار این‌ گروه‌ از شاعران‌ راه‌ یافته‌
    است‌. از طرفی‌ عرفا با برداشت‌های‌ ذوقی‌ از آیات‌
    که‌ به‌ اشعارشان‌ نیز راه‌ پیدا کرد، مسائلی‌ را
    مطرح‌ کردند که‌ با برداشت‌های‌ مفسران‌ شیعه‌ یا
    معتزلی‌ از قرآن‌، سنخیتی‌ ندارد و بر این‌ اساس‌
    مخالفت‌هایی‌ هم‌ با این‌ گروه‌ها در طول‌ تاریخ‌
    صورت‌ گرفته‌ است‌.علمای‌ ادب‌ در تدوین‌ علوم‌
    ادبی‌ دست‌ به‌ یک‌ الگوبرداری‌ جدی‌ از قرآن‌
    زده‌اند و به‌ طور قطع‌ در همه‌ آثاری‌ که‌ از سوی‌
    علمای‌ ایرانی‌ و عرب‌ در این‌ حوزه‌ نوشته‌ شده‌،
    بسیاری‌ از شواهد مثال‌ از قرآن‌ گرفته‌ شده‌ است‌.
    در برخی‌ کتاب‌ها حتی‌ کتاب‌هایی‌ که‌ به‌ زبان‌
    فارسی‌ نوشته‌ شده‌اند ،گاه‌ مشاهده‌ می‌کنیم‌ که‌
    برای‌ یک‌ صنعت‌ ادبی‌ هیچ‌ شاهد مثالی‌ جز آیه‌
    قرآن‌ نیافته‌اند و همین‌ شاهد مثال‌ هم‌ مدام‌ در
    کتاب‌های‌ مختلف‌ تکرار شده‌ است‌. بنابراین‌
    می‌توانیم‌ با قاطعیت‌ بگوییم‌ که‌ ادبیات‌ فارسی‌
    نه‌ تنها از لحاظ‌ مضمون‌، بلکه‌ از لحاظ‌ صناعات‌
    ادبی‌ نیز به‌ شدت‌ تحت‌ تأثیر قرآن‌ و حدیث‌، این‌
    سرچشمه‌های‌ جوشان‌ فیض‌ و رحمت‌ بوده‌ است‌ و در
    واقع‌ باید جاذبه‌های‌ ادبیاتمان‌ را تا حدی‌ بسیار،
    مرهون‌ زیبایی‌ و شکوه‌ کلام‌ الهی‌ و ائمه‌ اطهار
    بدانیم‌.
    سعدی خود در این مورد می گوید:
    همه قبیله ی من، عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو،
    شاعری آموخت
    تاثیرات زیادی، دین اسلام در تمام شئون زندگی
    ایرانیان بویژه در عرصه ادبیات از خود به جای گزارده
    تا جائیکه ما بیشتر کتابهایی که از پیشیایان برجای
    مانده نگاهی بکنیم خواهیم دریافت که کمتر موضوع ادبی
    است که مایه خود را از مفاهیم قرآنی نگرفته باشد به
    گونه‌ای که بیشتر مفاهیم مطالب آنها یا بطور آشکار و
    یا غیر مستقیم مانند کنایه و ایهام به بیان نکته‌ای
    حکمت آموز کلام خداوند اشاره شده و در این زمینه
    کافی است به قلم بزرگ مردانی چون مولوی، سعدی،
    فردوسی و دیگر آثار منظوم و منثور نظری کنیم تا در
    یابیم که چقدر از آیات و اشارت و عبارت و یا نکات و
    دستورات تربیتی و اخلاقی، علمی و سیاسی ،... آورده‌
    و با شعرهات خود ذهن بشر را به تکاپو ‌انداخته‌ند.
    در تاریخ ادبیات فارسی، نشانه‌های تاثیر قرآن در نظم
    و نشر فارسی کاملا مشهود است. از جهات متعدد و به
    صور گوناگون شعرا و نویسندگان ما از عبارات و مضامین
    آیات قرآنی و الفاظ قرآنی استفاده کرده‌اند. این
    استفاده یا به عین عبارت بوده یا به مضمون یا به
    صورت اشاره و تلویح و درج یا به صورت حل و ترجمه یا
    به صورت کاربرد الفاظ قرآنی نمونه‌های زیادی در
    دوره‌های ادبی زبان فارسی سراغ داریم که این تاثیرات
    را کاملا نشان می‌دهد. در قرن چهارم هجری اصولا
    معارف اسلامی پایه و اساس فرهنگ جوامع مسلمان بود و
    در همه شئون زندگی مسلمانان نفوذ داشت. طبعا شعر و
    ادب نیز از این تاثیر و نفوذ بی‌بهره نماند.
    در اشعار فارسی که از این دوره (عصر سامانی) برجای
    مانده، شواهد متعددی برای این تاثیر می‌توان یافت.
    در اشعاری از این دوره، مضامین و قصص قرآنی و احادیث
    نبوی به درجات و صور گوناگون بازتاب پیدا کرده است.
    مثلا در اشعار رودکی می‌بینیم: "حجت یکتا خدای و
    سایه اویست / طاعت او کرده واجب آیت فرقان" که اشاره
    دارد به "و اطیعوالله الرسول و اولی الامر منکم"
    (آیه ۶۲ سوره نسا). یا جای دیگر می‌گوید که "سماع و
    باده گلگون و لعبتان چو ماه / اگر فرشته ببیند در
    اوفتد در چاه" که اشاره به داستان هاروت و ماروت در
    قرآن است.
    باز هم رودکی می‌گوید: "زلفینک او بر نهاده دارد /
    بر گردن‌هاروت زاولانه" (زاولانه = بند آهنین) که
    باز به داستان هاروت و ماروت در آیه ۹۶ سوره بقره
    اشاره دارد. از ابوشکور بلخی در همین دوره داریم:
    "از دور به دیدار تو اندر نگرستم / مجروح شد آن چهره
    پر حسن و ملاحت / وز غمزه تو خسته شد آزرده دل من /
    وین حکم قضایست جراحت به جراحت" که به آیه قصاص (۴۹)
    در سوره مائده اشاره دارد. یا باز شهید بلخی
    می‌گوید: "به منجنیق عذاب اندرم چو ابراهیم / در آتش
    حسراتم فگند خواهندی" که به داستان ابراهیم و نمرود
    در سوره انبیا (آیات ۶۱ _ ۶۹) اشاره دارد.
    در مدارس‌ نظامیه‌ که‌ به‌ همت‌ خواجه‌ نظام‌الملک‌
    وزیر دانشمند سلجوقی‌ در قرن‌ پنجم‌ هجری‌ در ایران‌
    شکل‌ گرفت‌، درس‌های‌ یکنواختی‌ تدریس‌ می‌شد که‌ از
    جمله‌ دروس‌ آموزش‌ علوم‌ اسلامی‌ از قبیل‌ تفسیر و
    حدیث‌شناسی‌ بود و به‌ همین‌ دلیل‌ اکثر شعرا و
    نویسندگان‌ و عالمان‌ ما برخاسته‌ از همین‌ مدارس‌
    بوده‌اند. بنابراین‌، می‌توان‌ گفت‌ نظامیه‌ها در
    ترویج‌ علوم‌ اسلامی‌ و رونق‌ ادبیات‌ و نیز در
    تأثیرپذیری‌ ادبیات‌ از قرآن‌ و حدیث‌ نقش‌ مهمی‌
    ایفا کرده‌اند. البته‌ در همین‌جا باید به‌ عامل‌
    دیگری‌ هم‌ اشاره‌ کرد که‌ آن‌ رونق‌ بازار وعظ‌
    است‌.
    همان‌طور که‌ می‌دانیم‌ شیوع‌ تصوف‌ در ایران‌ و
    ظهور شخصیت‌های‌ برجسته‌ای‌ که‌ این‌ نوع‌ تعلیمات‌
    را سرلوحه‌ فعالیتشان‌ قرار می‌دادند، سبب‌ شد تا
    شاگردان‌ این‌ افراد نیز که‌ عمدتاً ادبا، فضلا و
    دانشمندان‌ آن‌ دوره‌ یا دوره‌ بعد بودند، تحت‌
    تأثیر وعظ‌ و خطابه‌ قرارگیرند و اندیشه‌هایی‌ را
    که‌ از این‌ مجالس‌ اخذ می‌کردند در آثار خود منعکس‌
    کنند و به‌ این‌ ترتیب‌ استفاده‌ از آیات‌ و احادیث‌
    از این‌ طریق‌ نیز در ادبیات‌ فارسی‌ رونق‌ بیشتری‌
    یافت‌.
    در مورد راز نگهداری و غیبت نکردن حافظ علیه الرحمه
    می‌فرماید:
    پیر گلرنگ من اندر حق ارزق پوشان رخصت خبث نداد از
    نه حکایتها بود
    که بیت فوق اشاره به آیه‌ای از قرآن است. پیرگلرنگ
    در این بیت کنایه از شراب گلرنگ و یا شاید هم پیر
    مغان باشد و بدان مناسبت که چهره‌ای صورتی گلفام
    دارد و ازرق پوشان کنایه است از صوفیه بدان مناسبت
    که خرقه کبود می‌پوشند. رخصت خبث نیز به معنی اجازاه
    افشای خباثتها، پلیدیها است چرا که غیبت کردن کار بد
    و حرامی است و مفهوم این بیت بر گرفته از آیه شریفه
    " و بعضی، بعضی دیگر را غیبت نکنید آیا دوست دارید
    یکی از شما گوشت برادرش را بخورد در حالیکه کراهت
    دارد از آن" گرفته شده است.
    خاقانی شیروانی در مورد فطرت پاک اولیه می گوید:
    چنان در بوته تلقین مرا بگداخت کاندرمن نه شیطان
    ماند و وسواسش نه آدم ماند و عصیانش
    در توضیح این بیت آمده که من به آن فطرت پاک اولیه
    بازگشتم نه می‌دانم شیطان چیست نه آدم کیست. " اشاره
    به آیه : " وعصی آدم ربه فخوی".
    و باز این مثالها زیاد است که در این فرصت ممکن نیست
    که تمام شعرها بیان گردد؛ پس به این چند مورد اکتفا
    می‌کنیم. در گلستان سعدی آمده که:
    - پس در هر نفسی نعمت موجودست و بر هرنعمتی شکری
    واجب.
    که اشاره به آیه هفتم سوره ابراهیم می‌باشد که " اگر
    واقعا سپاسگزاری کنید نعمت شما را افزون خواهم کرد و
    اگر ناسپاسی نمایی قطعا عذاب من سخت خواهد بود".
    بطور کلی در اشعار شاعران و نثرهای نویسندگان به غیر
    از آیات الهی به سخن معصومان و احادیث آنها بسیار
    اشاره کرده‌اند.
    اما بزرگترین چیستان و به بیان دیگر سرّ اسرار هستی
    آفریدگار است و در کنار آن چرایی آفرینش و از کجایی
    آن ، هان که مولانا می‌گوید:
    از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به کجا می روم آخر
    ننمایی وطنم
    نخست‌ باید گفت‌ که‌ تأثیر قرآن‌ و حدیث‌ بر ادبیات‌
    فارسی‌ همچنان‌ مشهود است‌ و کسانی‌ همچون‌ شهریار،
    مهرداد اوستا و حتی‌ شاعران‌ نوپردازی‌ مانند اخوان‌
    ثالث‌ در آثارشان‌ به‌ آیات‌ و احادیث‌ و قصص‌
    قرآنی‌ توجه‌ داشته‌اند. در مورد تغییر در نحوه‌
    استفاده‌ ادبای‌ گذشته‌ و معاصر، چنین‌ به‌ نظر
    می‌رسد که‌ در شعر و نثر قدیم‌ انعکاس‌ آیات‌ و
    احادیث‌ در اشکال‌ متنوع‌ و متعددی‌ صورت‌ می‌گرفت‌،
    از جمله‌ درج‌ کامل‌، درج‌ ناقص‌، تضمین‌، اقتباس‌،
    تلمیح‌ و... در بعضی‌ از دواوین‌، آیه‌ای‌ به‌ جای‌
    یک‌ مصرع‌ آمده‌ است‌. به‌عنوان‌ مثال‌ "بسم‌الله‌
    الرحمن‌ الرحیم‌" را نظامی‌ به‌عنوان‌ مصرعی‌ در
    ابتدای‌ مخزن‌الاسرار آورده‌ است‌، ولی‌ اکنون‌
    آیات‌ و احادیث‌ بیشتر به‌ صورت‌ تلمیح‌ و اشاره‌
    مورد استفاده‌ قرار می‌گیرد.
    بعد از ظهور اسلام‌ در ایران‌، نزدیک‌ به‌ دو قرن‌
    ادبیات‌ فارسی‌ مکتوب‌ قابل‌ توجهی‌ نداشته‌ایم‌.
    البته‌ این‌ نکته‌ به‌ این‌ معنا نیست‌ که‌ ادبا و
    شعرای‌ ما از نوشتن‌ و سرودن‌ دست‌ کشیدند بلکه‌ بنا
    بر ضرورت‌هایی‌ که‌ در آن‌ هنگام‌ به‌ وجود آمد، به‌
    زبان‌ عربی‌ تمایل‌ پیدا کردند ولی‌ نکته‌ای‌ که‌
    باید آن‌ را مورد توجه‌ قرار دهیم‌، این‌ است‌ که‌
    این‌ تأثیرپذیری‌ به‌ مرور در بین‌ ادبا و شعرای‌ ما
    بیشتر شده‌. مثلاً اگرچه‌ رودکی‌ به‌عنوان‌ نخستین‌
    شاعر پرمایه‌ ایرانی‌ در دوره‌ اسلامی‌ مطرح‌ است‌ و
    تحت‌ تأثیر قرآن‌، حدیث‌ و فرهنگ‌ دینی‌ قرار دارد،
    منتها میزان‌ این‌ تأثیر نسبت‌ به‌ شاعری‌ که‌ در
    اواخر قرن‌ پنجم‌ و اوائل‌ قرن‌ ششم‌ می‌زیسته‌
    کمرنگ‌ است‌. یعنی‌ تأثیرگذاری‌ قرآن‌ و حدیث‌ را در
    رودکی‌، دقیقی‌ و فردوسی‌ نسبت‌ به‌ حدیقه‌ سنایی‌
    به‌ مراتب‌ کمتر می‌بینیم‌. در دوره غزنوی هم شواهد
    متعددی از تاثیر آیات قرآنی و مضامین قرآنی در شعر
    فارسی داریم. مثلا در این شعر از ناصر خسرو
    می‌خوانیم: "نز پی بازی آفرید تو را / چه کنی بیهده
    حدیث دراز / بازگشتت به سوی یزدانست / چند باشی اسیر
    آز و نیاز". "نز پی بازی آفرید تو را" اشاره است به
    "افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا ترجعون" که
    در سوره مومنون (آیه ۱۱۵) آمده است.
    یا باز ناصر خسرو می‌گوید: "زندگانی دراز خواهد مرد
    / از پی خفت و خیز از پی خورد / تا مزه بیشتر تواند
    یافت / تا بزه بیشتر تواند کرد" که اشاره است به آیه
    "بل یرید الانسان لیفجر امامه" در سوره قیامة (آیه
    ۵). به خصوص در مورد ناصر خسرو، استاد دکتر مهدی
    محقق تحقیق زیادی کرده و تمام این اشارات قرآنی را
    در میان اشعار او نشان داده است.
    یا در همین دوره غزنوی از عنصری داریم: "در دشمنانت
    گر‌چه کثیرند خیر نیست / چونان که گفت یزدان لاخیر
    فی کثیر" که اشاره است به سوره نسا، آیه ۱۱۴: "لا
    خیر فی کثیر من نجویهم". در اینجا عنصری به صراحت
    اشاره می‌کند که این عبارت قرآنی است. در جای دیگر
    باز عنصری اشاره دارد به داستان هاروت و ماروت در
    سوره بقره و می‌گوید: "زهره به دو رخسار تو داده همه
    زیور / هاروت به دو چشم تو داده همه دستان."
    یا اشاره منوچهری به داستان آبستن شدن مریم در این
    شعر: "بی‌ شوی شد آبستن چون مریم عمران / وین قصه
    بسی خوبتر و خوشتر از آنست /زیرا که گر آبستن مریم
    به دهان شد / این دختر رز را نه لبست و نه دهانست"
    که بر‌گرفته از دو آیه از سوره انبیا و تحریم است:
    "فنفخنا فیها من روحنا" (آیه ۹۱ سوره انبیا)،
    "فنفخنا فیه من روحنا" (آیه ۱۲ سوره تحریم).
    ناصرخسرو قبادیانی بلخی یکی از حکماء و شعرای نیمهء
    دوم قرن پنجم هجری است ، ایام شباب را به عیش و نوش
    گذراند اما در سن چهل و سه سالگی تحول معنوی برای او
    پیش آمد از تعلقات چشم پوشید و به سوی کعبه روانه
    شد. پس از زیارت کعبه به مصر رفت و با دعاه
    اسماعیلیه آشنا شد و زندگانی معنوی تازه‌ای را آغاز
    کرد. پس از بازگشت به خراسان، بی‌پروا به نشر دعوت
    فاطمیان پرداخت . ناصرخسرو دارای تالیفات زیادی است
    از جمله: وجه دین، جامع‌الحکمتین، زادالمسافرین،
    سفرنامه و دیوان اشعار. او در فن قصیده‌سرایی
    استادان استادی مسلم است . او حکیمی است الهی و در
    مبحث الهیات و تاویل آیات قرآن نظراتش شایان توجه
    است . اسماعیلیه و ناصرخسرو به تاویل قائلند و آیات
    قرآن را به کلی تاویل می‌کنند: "شورست چو دریا بمثل
    صورت تنزیل تاویل چو لؤلؤست سوی مردم دانا" و در
    "جامع‌الحکمتین" می‌گوید: "مر کتاب خدای را تاویل
    است ، اما بتاویل عقلی گویند صفات مخلوق را از خالق
    نفی کنیم" ناصرخسرو، قرآن کریم را از حفظ داشته و به
    سبب اعتقاد محکم او نسبت به قران، در شعر خویش از
    این کتاب آسمانی بسیار تاثیر پذیرفته است . در این
    رساله کوشیده‌ایم تا تاثیر قرآن کریم را در شعر
    ناصرخسرو براساس ابواب زیر بررسی کنیم: تلمیح به قصص
    قرآن: ناصرخسرو طبق روش خاص خود به قصص مختلف قرآن
    اشاره کرده است ، مانند داستان خلقت آدم و سجده
    نکردن شیطان بر او، داستان هاروت و ماروت ، داستان
    حضرت نوح و کشتی و طوفان و غیره. اشاره به آیات قرآن
    کریم: در این بخش بیتهایی از دیوان ناصرخسرو که در
    آنها به سوره‌ای از قرآن یا آیه‌ای از آیات قرآن
    کریم اشاره شده، آورده شده است ، در هر مورد آیهء
    مورد نظر را نیز ذکر کرده‌ایم. معنی و مفهوم آیات :
    ناصرخسرو در بسیاری از اشعار خود مضمون آیات قرآن
    کریم را آورده است ، آنچنان که به خواندن آن بیت ، و
    آشنایی مختصر با قرآن کریم، آیهء مورد نظر به ذهن
    می‌رسد. در این بخش ، ابیاتی را آورده‌ایم که مفاهیم
    آن از مفاهیم آیات قرآن اقتباس شده است . مفردات
    قرآن کریم: در این بخش اشعاری از دیوان ناصرخسرو ذکر
    شده است که شاعر در آنها، لغات و ترکیباتی را از
    قرآن گرفته است . کاربرد این لغات و ترکیبات گاهی
    هیچ ارتباطی به آیهء قرآن ندارد و گاهی نیز با آیات
    قرآن مرتبط است . تشبیهات قرآن کریم: آخرین بخشی که
    در رسالهء حاضر به آن پرداخته شده است تصاویر قرآنی
    و تشبیهاتی است که ناصرخسرو با استفاده از قرآن کریم
    در دیوان خود آورده است . در این رساله، هر جا
    آیه‌ای نقل کرده‌ایم، ترجمهء آن را نیز تفسیر
    ابوالفتوح رازی آورده‌ایم.
    صبر و شکیبایی قرآن در نظم شاعران
    یا ایهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ
    رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ
    تُفْلِحُونَ؛ آل‏عمران/۲۰۰ ؛ ای اهل ایمان! در کار
    دین صبور باشید و یکدیگر را به صبر و مقاومت سفارش
    کنید و مراقب کار دشمن باشید تا شاید رستگار گردید.
    إِنَّما یوَفَّی الصّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیرِ
    حِسابٍ؛ زمر/۱۰؛ صبر کنندگان را مزد بی‌شمار داده
    می‌شود.
    وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ
    عَزْمِ اْلأُمُورِ؛ آل‏عمران/۱۸۶؛ و اگر صبر پیشه
    کنید و پرهیزکار شوید (البته ظفر بیابید) که ثبات و
    تقوا سبب نیرومندی و قوت اراده در کارها است.
    هیچ عمــل نـزد خــدای جلیـل نیسـت به مقبـولی صبـر
    جمیـل
    صبر گشاینـده هر مشکـل است همدم جان است و اسیر دل
    است
    همه کارها از فرد بستگی گشاید و لیکن به آهستگی
    /نظامی
    چو بر رشته‌ کاری افتد گره شکیبایی از جهد بیهـوده
    به
    تیغ حلـم از تیغ آهـن‌ تیزتر بل ز صد لشکر ظفر
    انگیز‌تر /مولوی
    صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند بـر اثـر صـبر نـوبـت
    ظفـر ایــد /حافظ
    منشین ترش از گردش ایام که صبر تلخ اسـت و لیکن بر
    شیــریـن دارد / سعدی
    ای دل صبور باش و مخور غم که عاقبـت این شام صبح
    گردد و این شب سحر شود / حافظ

    نویسنده: علی معروفی

  7. 2 کاربر از bidastar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #216
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,696

    پيش فرض

    مقاله ای با عنوان : مطالعه مورد پژوهانه در تاثير قرآن در ادبيات فارسي (اشعار بهار)

    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

  9. این کاربر از bidastar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #217
    داره خودمونی میشه emshi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    پست ها
    118

    پيش فرض درخواست معرفی کتاب (فوری)

    لطفا چند تا کتا یا مقاله یا هر چیز دیگه مربوط به تاثیات قران بر ادب فارسی رو بزارید .کتاب خدمات متقابل اسلام وایران و تاثیرات قران واحادیث بر ادب فارسی رو خوندم ولی برای تحقیق فکر کنم کم بود .

  11. #218
    کاربر فعال انجمن هنر هفتم mehdi30nema's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,891

    پيش فرض

    با سلام

    من دنبال نمونه سوالات مرحله دوم المپیاد ادبی کشور هستم .
    اگر کسی داره لینکشو بزاره ممنون میشم .
    با تشکر

  12. #219
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض

    با سلام

    من دنبال نمونه سوالات مرحله دوم المپیاد ادبی کشور هستم .
    اگر کسی داره لینکشو بزاره ممنون میشم .
    با تشکر
    سلام دوست عزیز

    بهتره درخواستتون رو در این تاپیک مطرح کنید:

    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    ممنون و موفق باشید

  13. #220
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    اصفهان
    پست ها
    39

    پيش فرض مقاله اي در مورد يكي از شاعران به انگليسي و ترجمه فارسي

    مقاله اي در مورد يكي از شاعران به انگليسي و ترجمه فارسي در حدود 11 صفحه كسي داره.خيلي كارم گيره. مرسي

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •