تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 22 از 640 اولاول ... 121819202122232425263272122522 ... آخرآخر
نمايش نتايج 211 به 220 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #211
    Banned
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    تهران دوست داشتنی
    پست ها
    225

    پيش فرض

    دلم گرفته
    اومدم یه چیزی بنویسم شاید دلم واشه
    ولی نه
    اینجا هیچکس سراغی از یه تنها نمیگیره
    حتی ماه من که دیگه ماه من نیست
    دلم لک زده واسه یه گریه ی حسابی
    دلم لک زده واسه............

  2. #212
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    مرگ


    در آن اتاق بالا

    یک گنجه‌ی قدیمی‌ست

    در گنجه

    آینه‌یی چینی

    اما

    مبادا

    عکس خودت را

    در آن ببینی!

    آن یادگار جدٌَه‌ی من بوده‌ست.

    او در همین اتاق –

    نه!

    آن بالا

    بی رد شده‌ست

    در ساعت خوشی که برایش

    هر چیزی مثل بازی بوده‌ست.



    در گنجه، سکَه‌یی دم ِ آیینه هست

    از آن ِ توست!

  3. #213
    پروفشنال cityslicker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    زیر همین سقف خاکستری
    پست ها
    803

    پيش فرض

    تكراري است

  4. #214
    داره خودمونی میشه MEHR IMAN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    تبریز
    پست ها
    70

    پيش فرض

    من در پايان انتظاري شگفت و ديدار دوباره تو، ان هم در سرزمين خفتگان بيدار...
    در سكوت كلبه تو هياهويي شيرين بر پا بود
    از لب پنجره عادت نگاهي بر درون افكندم و تلنگري بر در زدم
    نجواكنان گفتي كيستي ؟
    گفتم :يوسف كنعان .
    حرف ها زديم ، درد دلها كرديم
    تو نشان از همه بي نشان هايت گرفتي
    گفتي گسسته اي از همه نا گسسته هايت
    گفتي ني وجودت خيلي وقته كه به خود اوازي نديده ...
    و من همه گسسته ها را برايت پيوند زدم
    و زيباترين اواز را براي تو سرودم .
    گره خورد دوران تو با كنون من .
    گفتي در وجودت احساسي در تلاطم است چون لحظه ها كه در پسشان شوقي بر پاست
    نگاهي جاريست ...
    گفتم در پس لحظه هاي من دو چشم منتظر ، دو دست ملتمس و يك احساس خواستني است كه تو را مي خواند .
    دستانم در لطافت مهر تو جاي گرفت .
    گفتم شوريده غم هايم هستم
    گفتي دلتنگي هاي تنهاييم مرا رنجه مي دارند ...
    سرافكندگي با دامني از گل هاي پر پر شده كنارمان ايستاده بود
    خجلت سر به زير انداخته
    و ندامت ارام مي گريست .
    زمزمه كردي : جدايي پايان عاطفه ها نيست .
    پاسخت گفتم :اري، دوراهي شروع يك زندگيست .....
    تنهايي چنگ انداخت به پرده احساسمان ، بعد همه بغضاي سنگين رو زد شكست .
    به پاس همه لحظه هاي نداشته مان گريه كرديم و سرزمين تشنه بي كسي هايمان نمناك شد .
    Last edited by MEHR IMAN; 05-10-2007 at 00:58.

  5. #215
    پروفشنال cityslicker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    زیر همین سقف خاکستری
    پست ها
    803

    پيش فرض

    کو آشنای شبهای من کو
    دیروز من کو.. فردای من کو
    شهزاده ی من.. رویای من کو
    کو هم قبیله.. لیلای من کو
    وقتی نوشتم ..عاشقترینم
    گفتی نمیخوام تورو ببینم
    برات نوشتم ..یه بی قرارم
    با خنده گفتی ...دوست ندارم


    رو بغض ابر ها نامه نوشتم
    قلبمو مهر نامه گذاشتم
    با تو میگیره ترانه هام جون
    وقتی نباشی میمیره مجنون

    چند روزه بارون داره میباره
    بوی شکستن برام میاره
    میگه غزل وش تورو نمیخواد
    لیلای خوابت دیگه نمیاد
    کو اشنای شبهای من کو
    وقتی نباشی...فردای من کو
    شهزاده ی من رویای من کو
    کو ..هم قبیله لیلای من کو... .

  6. #216
    پروفشنال cityslicker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    زیر همین سقف خاکستری
    پست ها
    803

    پيش فرض

    در شبي باراني او را ترك كردم
    همه جا تاريك بود و سرد و مه گرفته
    دلم شكسته بود و چشمانم اشكبار
    ديگر رمقي براي ماندنم نبود
    وجودم سراسر اندوه بود و غصه
    و راه طولاني و بي انتها در دل شب
    ميرفتم و او را در قفايم ميگذاشتم
    گرماي وجودش ، خنده جان بخشش …
    همه در پس بيوفائي و نامرادي رنگ باخت
    باران و اشكهايم ، هر دو جاري بر وجودم
    و آنچه بر من باقي ماند : تصوير درهم و از بين رفتة “ او “ بود
    با دل شكسته ام چه كنم ؟
    به كدام اميد ، شب را به صبح رسانم ؟
    آيا كسي هست كه مرا فرياد زند ؟
    آيا دستي هست تا دستم را بگيرد ؟
    آيا نغمه ائي آشنا مرا فرا ميخواند

  7. #217
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    به تو ای دوست سلام
    دل صافت نفس سرد مرا آتش زد،
    کام تو نوش و دلت، گلگون باد،
    بهل از خویش بگویم که مرا بشناسی:

    روزگاریست که هم صحبت من تنهائی است،
    یار دیرینه ی من درد و غم رسوائی است،
    عقل و هوشم همه مدهوش وجودی نیکوست،
    ولی افسوس که روحم به تنم زندانی است،
    چه کنم با غم خویش؟
    که گهی بغض دلم می ترکد،
    دل تنگم ز عطش می سوزد،
    شانه ای می خواهم
    که گذارم سر خود بر رویش
    و کنم گریه که شاید کمی آرام شوم،
    ولی افسوس که نسیت.
    کاش می شد که من از عشق حذر می کردم
    یا که این زندگی سوخته سر می کردم،
    ای که قلبم بشکستی و دلم بربودی!
    ز چه رو این دل بشکسته به غم آلودی؟
    من غافل که به تو هیچ جفا ننمودم،
    بکن آگه که کدامین ره کج پیمودم؟
    ای فلک ننگ به تو خنجرت از پشت زدی،
    به کدامین گنه آخر تو به من مشت زدی؟
    کاش می شد که زمین جسم مرا می بلعید،
    کاش این دهر دورو بخت مرا برمی چید،
    آه ای دوست!
    که دیگر رمقی در من نیست،
    تو بگو داغ تر از آتش غم دیگر چیست؟
    من که خاکسترم اکنون و نماندم آتش.
    دیگر ای باد صبا دست ز بختم بردار
    خبر از یار نیار دل من خاک شد و دوش به بادش دادم
    مگر این غم ز سرم دور شود ولی افسوس نشد، ولی افسوس نشد...

  8. #218
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    زندگی فرصت بس کوتاهیست...تا بدانیم که مرگ... آخرین نقطه پرواز پرستو ها نیست...مرگ هم حادثه است...مثل افتادن برگ که بدانیم پس از خواب زمستانی خاک... نفس سبزبهاری جاریست

  9. #219
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    من که می دانم شبی
    عمرم به پایان می رسد
    نوبت خاموشی من
    سهل آسان می رسد
    من که می دانم که تا
    سرگرم بزم و مستی ام
    مرگ ویرانگر چه بی رحم
    و شتابان می رسد
    پس چرا عاشق نباشم
    من که می دانم به دنیا
    اعتباری نیست نیست
    بین مرگ و آدمی
    قول قراری نیست نیست
    من که می دانم اجل
    ناخوانده و بیدادگر
    سرزده می آید و
    راه فراری نیست نیست
    پس چرا
    پس چرا عاشق نباشم

  10. #220
    پروفشنال cityslicker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    زیر همین سقف خاکستری
    پست ها
    803

    پيش فرض

    به اين غروب غريبم بخند حرفي نيست
    طلسم اشک مرا با فريب دزديدند
    تو هم براي فريبم بخند حرفي نيست

  11. این کاربر از cityslicker بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •