ياران چه غريبانه رفتند از اين خانه
هم سوخته شمع جان هم سوخته پروانه
ياران چه غريبانه رفتند از اين خانه
هم سوخته شمع جان هم سوخته پروانه
هنوزم
میشه قربانی این وحشت منحوس نشد
هنوزم
میشه تسلم شب و اسیر کابوس نشد
میشه باز
سنگر از ترانه ساخت و به قرق سر نسپرد
هنوزم
میشه عاشق شد و از ستاره مایوس نشد
در بحر فتاده ام چو ماهی
تا یار مرا به دست گیرد
در پاش فتاده ام به زاری
آیا بود آنکه دست گیرد
دلا دیشب چه میکردی تو در کوی حبیب من
الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکتهها هست بسی محرم اسرار کجاست
هر سر موی مرا با تو هزاران کار است
ما کجاییم و ملامت گر بیکار کجاست
بازپرسید ز گیسوی شکن در شکنش
کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست
تو ديگه مردي و اين حرف آخره
بذار عشق تو از خاطرم بره
فكر مي كردم قلبت مال منه
اما انگار صد شاخه مي پره
اسمت و پاك كردم از تو دفترام
بيخودي قسم نخور ديگه سخت برام
تو رو باور داشتم و مي خواستمت
چرا آتيش كشيدي همه ي باورام
مشاعره باید از بیت اول یا قسمت معنا دار شعر شروع بشه نه مصرع دوم
ممنون از توجهتون
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و این ها به زکاتم دادند
در این جا همه چیز وارونه است
آسمان سقف است
زمین گرد است
همه چیز به شکل دایره است
حصارهایی به دور اینجا کشیده اند
حیوانها حرف می زنند
آدمیان با چهارپا ایستاده اند
هر روز می میرند
و هر شب باز می میرند
در این دنیا که حتی ابر نمی گرید به حال ما
همه از من گریزانند تو هم بگذر از این تنها
اي دوست بيا تا غم فردا نخوريم
وين يك دم عمر را غنيمت شمريم
فردا كه از اين دير فنا در گذريم
با هفت هزار سالگان سر به سريم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)