من اگر نظر حرام است، بسی گناه دارم
چه کنم؟ نمی توانم که نطر نگاه دارم
من اگر نظر حرام است، بسی گناه دارم
چه کنم؟ نمی توانم که نطر نگاه دارم
.......................................
Last edited by دل تنگم; 06-04-2008 at 22:05.
اشک می بارم، بیا این ابر و باران را ببین
دشت تر را دیده ای، دریای دامان را ببین
تا گرفتم خلوتي تاريك روشن تر شدم
قطره اي بودم چو رفتم در صدف گوهر شدم
تا به كنار من بدي بود بجا قرار دل
رفتي و رفت راحت از خاطر آرميده ام
اگه تكراري بود ببخشيد
نام تو از شبی که به رگهای من دوید
یک در میان برای خودم می زند دلم
(استاد حسن دلبری- شاعر معاصر )
منش آموختم آئین محبت، لیکن
او شد استاد دلآزاری و بیدادگری
سرو آزادم و سر بر فلک افراشتهام
بی ثمر بین که ثمردارد از این بی ثمری
من آن ابرم كه مي خواهد ببارد
دل تنگم هواي گريه دارد
دل تنگم غريب اين در و دشت
نمي داند كجا سر مي گذارد
ماه من گر پیشتر از صبح برخیزد زخواب
تا به شب بیرون نیاید از خجالت آفتاب
بسوزند چوب درختان بی بر
سزا خود همین است مر بی بری را
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)