من آنم که در پای خوکان مریزم
برین قیمتی در لفظ دری را
من آنم که در پای خوکان مریزم
برین قیمتی در لفظ دری را
از خانه بيرون مي زنم اما كجا امشب
شايد تو مي خواهي مرا در كوچه ها امشب
پشت ستون سايه ها روي درخت شب
مي جويم اما نیستي در هيچ جا امشب
مي دانم اري نيستي، اما نمي دانم
بيهوده مي گردم بدنبالت چرا امشب ؟
Last edited by leira; 06-04-2008 at 15:37.
بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی
یارب آن یوسف گمگشته به من بازرسان
تا طربخانه کنی بیت حزن بازرسان
ای خدایی که به یعقوب رساندی یوسف
این زمان یوسف من نیز به من بازرسان
نكنه جمله هاش و پاي محبت بذاري
بهتره حرفاش رو به حساب عادت بذاري
از خودش نمي شنوي اگه يه روز بخواد بره
وقتي مي پرسي ازش مي گه آره مسافره
ولي تو شب مي شيني كه باز اون رو دعا كني
يا واسه سلامت اون نذرها تو ادا كني
چه قدر بين دلا وحرفاي ما فاصله س
چشماتون مي خنده اما دلامون بي حوصله س
ساز در دستِ توسوز ِ دلِ من میگوید
من هم از دستِ تو دارم گِله چون ساز امشب
مرغ ِ دل در قفس ِ سینهیِ من مینالد
بلبل ِ ساز ِ ترا دیده همآواز امشب
به خدا کز غم عشقت نگریزم نگریزم
و گر از من طلبی جان نستیزم نستیزم
معاشران ز حريف شبانه ياد آريد
حقوق بندگي مخلصانه ياد آريد
چو در ميان مراد آوريد دست اميد
ز عهد صحبت ما در ميانه ياد آريد
نمي خوريد زماني غم وفاداران
ز بي وفايي دور زمانه ياد آريد
به وجه مرحمت اي ساكنان صدر جلال
ز روي حافظ و اين آستانه ياد آريد
دوش در خواب من آن لاله عذار آمده بود
شاهد عشق و شبابم به کنار آمده بود
در کهن گلشن طوفانزدهی خاطر من
چمن پرسمن تازه بهار آمده بود
Last edited by دل تنگم; 06-04-2008 at 18:05.
دلي دارم شكسته
به دست غم نشسته
كسي دستم نمي گيرد
منم تنهاي خسته
كسي دستم نمي گيرد
منم تنهاي خسته
گل مولا گل مولا گل مولا گل مولا
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)