وااااای چرا این کار و کردی؟؟؟ من جای دوستت بودم اون تیغ رو فرو میکردم تو شکم دوستای بی معرفتی مثل تو ولی خداییش خیلی خندیدم
راستی من همیشه لنگ جزوم همه جورش رو داری؟؟؟ شاید من بودما
--
--
وااااای چرا این کار و کردی؟؟؟ من جای دوستت بودم اون تیغ رو فرو میکردم تو شکم دوستای بی معرفتی مثل تو ولی خداییش خیلی خندیدم
راستی من همیشه لنگ جزوم همه جورش رو داری؟؟؟ شاید من بودما
اقا طلبكار خيلي جالب بود كلي خنديديم .
راستي چرا از گفتن اسمتون خودداري ميكنيد؟
بچه ها يه سوتي بزرگ دادم كه تا الان دارم بار سنگين خجالتو به دوش مي كشم. اول نمي خواستم خودمو لو بدم بعد دل به دريا زدم گفتم تا كسي نمي بينه بذار بگم عقده ام خالي شه![]()
دور از جونتون من دانشجوي پزشكي ام ..... :P اخ ببخشيد منظورم اينه كه دور از جونتون يه روز وقت عمل جراحي داشتم و دكترم هم كلي تحويلم مي گرفت ٬هي خانم دكتر خانم دكتر راه انداخته بود واسم٬كلي هم رو سواد نم كشيده و اب رفته ما هم طفلي حساب مي كرد :-) ولي اخه پدرت خوب٬مادرت خوب كجاي من شبيه دكتر باسوادهاست كه اينقدر به اطلاعاتم ايمان داشتي؟؟!!!!1 :O :P
حالا اينا بماند٬بريم سر بزرگترين سوتي زندگيم٬يا بهتره بگم بزرگترين غلطي كه كردم :-S :-S
اقا جان روز عمل رسيد و من قرار بود ساعت 9 تو بيمارستان باشم٬ چون خونه ام از بيمارستان دور بود منم صبح زود ساعت 6 بيدار شدم و در حال حاضر شدن بودم كه ديدم اين شكم هميشه گشنه ما بد جور داره داريه دنبك مي زنه٬خيلي هم احساس ضعف داشتم٬خلاصه علم و دانش و اكاهي نداشتم رو گرو گذاشتم و جهت اطمينان بيشتر هم از دوست همكلاسيم كه قرار بود باهام بياد بيمارستان مشورت خواستم كه مثلا به نظرش الان چيزي بخورم يا نه؟؟!!!!1 اونم با اطمينان گفت٬اره بچه جون٬يه چيزي بخور كه جون بگيري٬اخه بعد از عمل حسابي ضعف مي كني و از حال مي ري!اقا جان ما رو بگو شير شديم رفتيم دور يخچال كه يه صبحونه مشت بخوريم :| :| :O
اين همه چيز تو يخچال بود 2زرتي رفتم سراغ يه ليوان شير خنك٬تا ته خوردم٬ :kidding :quiet
يه سانديچ هم خوردم كه مثلا خير سرم يه وقت غش نكنم تلف بشم![]()
خلاصه ما رفتيم بيمارستان و بستري شديم و پرستار اومد كه به دستور دكتر اقدامات لازم رو براي عمل انجام بده. اقا جان سرم رو وصل كردند و بار ديگه عوامل بيمارستان كه دل خجسته اي داشتند هي واسه خودشون من خانم دكتر رو تحويل مي گرفتند و كلي واسه انتخاب اين رشته تشويقم مي كردن٬ اخه بيچاره ها هنوز حاليشون نبود چه گندي زدم :-S :(
تا اينكه اقاي دكتر تشريف اوردن و شروع كردند به احوالپرسي هاي قبل از عمل :No :cry
همينكه گفت البته عزيزم خودت كه بيشتر از من شرايط قبل از عمل رو مي دوني ٬خوب چيزي كه نخوردي نه؟؟!! منو بگو كه يه ان يادم افتاد چه شكري خوردم :No :cantbelieve
از خجالت روم نمي شد چيزي بگم ٬ولي خوب اگه نمي گفتم هم جونم در خطر بود٬با ترس و لرز گفتم 2چرا يه خورده صبحوونه خوردم.دكتره شد :O :-O :|
منم كه :$ :'( :( گفت خوب چي خوردي٬منم با افتخار هر چي بيشتر افتضاحترين چيزي رو كه خورده بود اول گفتم ٬گفتم يه ليوان شير (H)اقا جان دكتره كم مونده بود همونجا وسط اتاق خودشو تيكه پاره كنه٬ از يه جاييش دود ميومد٬اگر كسي نبود حتم دارم خفه ام مي كرد. :-) :angrytalk :angrytalk :@ گفت مثلا خير سرت اين چيزا حاليت ميشه تو ديگه چرا؟؟!!!11
من خودم روزي به 10 تا مريض تعليمات قبل از عمل مي دم كه تا 24 ساعت قبل از عمل چيزي نخوريد٬چي كار بكنيد چي كار نكنيد٬اما به خودم كه رسيده بود گند زدم واقعا از خودم خجالت كشيدم٬باور نمي كردم يه همچين سوتي حيثيتي گنده اي داده باشم ولي خوب ديگه پيش اومد :( :S :S
بعد هم كه دكترم كلي غر زد٬عمل رو انداخت واسه يه روز ديگه٬ چون به هيچ وجه امكان نداره به شكم پر كسيو عمل كنند٬زيرا مريض در حين عمل و بيهوشي اگر استفراغ كنه مي ميره :shocked به هر حال عمل لغو شد و افتا واسه يه روز ديگه٬و تا هنوز كه به دكترم مراجعه مي كنم بهم مي خنده٬مي گه خانم دكتر صبحونه كه نخوردي نه؟؟!!!!!!!11 البته اون روز هم كلي پرستار و دكترا مسخرم كردند :'(
اما عوضش تا عمر دارم ديگه اين غلطا نمي كنم و حواسم خوب جمعه.![]()
فكر كنم اگر مجاني هم ويريتتون كنم هيچ كدومتو بعدر از خوندن اين سوتي نميايين پيشم :P![]()
Last edited by fatima1984; 27-01-2008 at 19:59.
همينطوري
شناسايي نشم
ممنون جالب بود
منم سوتی که میخوام بزارم تو مایه های سوتی بالائیست که تصادفی منم این موضو ع رو تایپ کرده بودمو میخواستم بزارم .
همین تابستون من یه عمل کوچولو ی بی حسی داشتم رفتم اتاق عمل و منو نیمه بیهوش کردن جشمام باز بود و فقط انگشت پام و بیحس کرده بودن اما کل اتاق دور سرم میچرخید و گیجی ویجی میرفتم بعد از اینکه دکتر گفت تموم شد منم که تو حال خودم نبودم و فکر میکردم خوب خوب شدم گفتم دکتر دستت درد نکنه و ملافرو انداختم اونورو میخواستم پاشم برم بیرون یه دفه 4 تا دکتر بهم حمله کردن جلو مو گرفتن یکیشون نیشخندی زدو گفت کجا میخوای بری منم که زیاد تو حال خودم نبودم گفتم خوب شدم دیگه میرم بیرون قدم بزنم فکر کنم خندیدن چون همش میچرخیدن و قیافشون یادم نمیاد. منو به زور خوابوندن و بردن دیگه زیاد یادم نمیاد.
سال اول دبيرستان يه پسره بود که تيريپ کت و شلوار و بعضي روزها حتي کروات ميزد.
اولاي سال حواسم نبود پاشو لقد کردم. خيلي جدي گفت: ميدوني چيکار کدي؟؟؟ کفشاي 500 دلاريمو کثيف کردي. منو ميگي گفتم هـــاااااااه!!!!
خلاصه اين آقا ميگفت عينکم از آلمانه شلوارم از روسيه و پيرهنم از انگليسه و از اين حرفها.
يه روز يه تي شرت تنش بود. بچه ها هميشه از اين ميپرسيدن لباستو چند خريدي تا باز يه چيزي بگه و ما بعدا بخنديم. خودش نميدونست و خيلي جدي ميگفت. داشتم ميگفتم يه تي شرت سبز تنش بود که بچه ها کم کم جمع شدن گفتن چقدر تي شرتت خوشکله. از کجا خريدي. نه چپ کرد نه راست صاف گفت سوئيس!!!
گفتيم تو کي رفتي سوئيس؟؟ گفت خالم برام خريده.
يهو بچه ها تحملشون تموم شد و اين رو گرفتن و از بالاي يقش مارک لباسشو در آوردن که نوشته بود: جهان آرا
مارو ميگي دوباره گفتيم هـــاااااااااه!!!
خب می بینم که سوتی هاتون ته کشیده
منم یکی بگم البته این سوتی یکی از آشناهاست
ماجرا اینه که یکی از بر و بچس آشنا دانشگاه قبول میشه تهران اقا این میره اونجا کلی دوست موست گیر میاره یه دفعه دوستاش بهش میگن بابا تو که بچه شمالی برای ما یه کم گوجه سبز بیار دیگه
اینم میگه باشه بابا هرموقع برم شهرمون میارم
خلاصه قضیه از این قراره که اینجا کسی گوجه سبز نمیگه به اون میوه و همه میگن آلوچه
این بنده خدا هم میره تو باغشون هرچی گوجه سبز و کال و نرسیده بوده میکنه یه ساک پر گوجه کال میبره با خودش
اونجا که مرسه میبینن میگه بابا این چیه دیگه ما گوجه سبز خواستیم این چیه
اینم میگه خودتون گفتین گوجه سبز میخواین دیگه من چی کار کنم
هرچند زیاد باحال نبید ولی در بی سوتی ای بازم از هیچ چی بهتره
چند ماه پیش با یکی از دوستام رفته بودیم شلوار بخره . بعد دادیم واسش کوتاه کنن . خیاط گفت نیم ساعت دیگه بیا . ما هم رفتیم شام بزنیم . وقتی که برگشتیم دیدیم پلیس داره بازار رو خالی میکنه و هی میگه : برید ، بخدا مسئله ای نیست . ما هم گفتیم ای دل غافل بمبه . آخه چند روز قبلش هم توی دستشویی های بازار بزرگ اهواز بمب گذاشتن که خنثی کردن . خلاصه از یه راهی با ترس ولرز رفتیم تو بازار . باورتون نمیشه . هر لحظه امکان داشت بمبی منفجر بشه . خلاصه رفتیم شلوار رو گرفتیم و از کوچه پس کوچه بر گشتیم خونه . من هم برداشتم به داییم اس ام اس زدم که : toye bazar emam bomb gozashte boodan. police ham eltemas mikard berin inja namoonid. BE MAMANAM NAGI HA . بهش گفتم نگو چون بعدش دیگه مامانم هر وقت بخوام بیرون برم هی میگه زود بیا و از این حرفا . اون هم نه گذاشت و نه برداشت به خونه زنگ زد به بابام گفت توی بازار بمب گذاشتن و الان رضا اس ام اس زد . میگه به مامانم نگو . چی شده ؟ اتفاقی افتاده ؟ بعد از این تماس خونه یه آرامش خاصی گرفت . آرامش قبل از طوفان![]()
بقیه اش رو خودتون میدونین.
نمیدونم متوجه شدین یا نه؟؟؟
به تازگی ایستگاههای مترو داخل شهر تهران وقتی به ایستگاه میرسیم علاوه بر اینکه به فارسی نام ایستگاه را میگه به انگلیسی هم میگه
به عنوان مثال وقتی میرسیم ایستگاه دانشگاه شریف میگه:
Next station DANESHGHA-e-SHARIF!!!!
البته شاید بشه گفت که این سوتی نیست اما این یکی را توجه کنین:
وقتی مترو به ایستگاه امام خمینین میرسه به زبان فارسی میگه:
ایستگاه امام خمینی ، مسافرین محترمی که قصد عزیمیت به ایستگاههای میرداماد یا شهرری دارند در این ایستگاه از قطار پیاده شده و با توجه به تابلوهای راهنما وارد خط 1 شوند!!!
بعد بالافاصله خیر سرش میخواد اینو انگلیسی بگه!!
تمام جمله را به انگلیس درست میگه تا میرسه به اونجایی که من بالا قرمز کردم!!!!
mirdamad YA shahre rey!!![]()
آخه ادم چی به اینا بگه؟؟؟![]()
اقا من یه دختر خاله دارم بچه که بود به سیب میگفت شیب حالا باحالترش اینه که تو املاهاشم سیبو مینوشته شیب
یه سری واسه درس تاریخ اومدم اسم یکیو بگم مستر گولوا بود یا یه همجین چیزی گفتم مسترگوگولی بعد واسه اولین بار خنده این دبیر تاریخمونو دیدیم![]()
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)