تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 218 از 469 اولاول ... 118168208214215216217218219220221222228268318 ... آخرآخر
نمايش نتايج 2,171 به 2,180 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #2171
    پروفشنال winter+girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    رشت
    پست ها
    749

    پيش فرض

    چند وقت پيشم يه شب اوضاعم خيلي بد بود و بد مريض بودم
    اصلا نميفهميدن چي به چي هست!
    خلاصه يکي از بچه هاياومد ودم در شروع کرد به ماچ و بوسه
    که طلبكار جون خداحافظ! ما رو حلال کن!
    منم هي ميگفت فدات بشم قربونت برم به سلامت!
    بعدش گفت تيغ داري؟ گفتم آره و رفتم براش آوردم و خلاصه رفت
    منم اصلا نميفهميدم که چه خبره
    تو اون لحظه اسمم رو هم يادم نمي اومد
    نيم ساعت بعدش مامانش زنگ زد با گريه و زاري که آره فلاني به قصد خودکشي زده بيرون!
    حالا بگذريم سر چي...
    مامانش گفت که خدا خدا ميکنه که بياد پيش تو
    چون تو تنها کسي هستي که ميتوني مخش رو بزني و حرف ترو ميخونه!
    طلبكار ترو خدا نذاري بچم خود شو بکشه باهاش حرف بزن...
    من گفتم چشم و تازه فهميدم که چه کار کردم!
    بنده خدا 2 ساعت من و ماچ و بوسه ميکرد که من مخش رو بزنم نره خود کش و مثلا بهش اميد بدم!
    من تيغ دادم دستش و گفتم به سلامت!
    و البته چيزي که واضح ميباشد به جز چند تا زخم روي دست و دزديده شدن موبايلش...اتفاق خاصي براي اين هموطن عزيزمون نيافتاد...
    وااااای چرا این کار و کردی؟؟؟ من جای دوستت بودم اون تیغ رو فرو میکردم تو شکم دوستای بی معرفتی مثل تو ولی خداییش خیلی خندیدم
    راستی من همیشه لنگ جزوم همه جورش رو داری؟؟؟ شاید من بودما

  2. #2172
    داره خودمونی میشه Persian Warrior's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    81

    پيش فرض

    اقا طلبكار خيلي جالب بود كلي خنديديم .
    راستي چرا از گفتن اسمتون خودداري ميكنيد؟

  3. #2173
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    9

    پيش فرض

    بچه ها يه سوتي بزرگ دادم كه تا الان دارم بار سنگين خجالتو به دوش مي كشم. اول نمي خواستم خودمو لو بدم بعد دل به دريا زدم گفتم تا كسي نمي بينه بذار بگم عقده ام خالي شه
    دور از جونتون من دانشجوي پزشكي ام ..... :P اخ ببخشيد منظورم اينه كه دور از جونتون يه روز وقت عمل جراحي داشتم و دكترم هم كلي تحويلم مي گرفت ٬هي خانم دكتر خانم دكتر راه انداخته بود واسم٬كلي هم رو سواد نم كشيده و اب رفته ما هم طفلي حساب مي كرد :-) ولي اخه پدرت خوب٬مادرت خوب كجاي من شبيه دكتر باسوادهاست كه اينقدر به اطلاعاتم ايمان داشتي؟؟!!!!1 :O :P
    حالا اينا بماند٬بريم سر بزرگترين سوتي زندگيم٬يا بهتره بگم بزرگترين غلطي كه كردم :-S :-S
    اقا جان روز عمل رسيد و من قرار بود ساعت 9 تو بيمارستان باشم٬ چون خونه ام از بيمارستان دور بود منم صبح زود ساعت 6 بيدار شدم و در حال حاضر شدن بودم كه ديدم اين شكم هميشه گشنه ما بد جور داره داريه دنبك مي زنه٬خيلي هم احساس ضعف داشتم٬خلاصه علم و دانش و اكاهي نداشتم رو گرو گذاشتم و جهت اطمينان بيشتر هم از دوست همكلاسيم كه قرار بود باهام بياد بيمارستان مشورت خواستم كه مثلا به نظرش الان چيزي بخورم يا نه؟؟!!!!1 اونم با اطمينان گفت٬اره بچه جون٬يه چيزي بخور كه جون بگيري٬اخه بعد از عمل حسابي ضعف مي كني و از حال مي ري!اقا جان ما رو بگو شير شديم رفتيم دور يخچال كه يه صبحونه مشت بخوريم :| :| :O
    اين همه چيز تو يخچال بود 2زرتي رفتم سراغ يه ليوان شير خنك٬تا ته خوردم٬ :kidding :quiet
    يه سانديچ هم خوردم كه مثلا خير سرم يه وقت غش نكنم تلف بشم
    خلاصه ما رفتيم بيمارستان و بستري شديم و پرستار اومد كه به دستور دكتر اقدامات لازم رو براي عمل انجام بده. اقا جان سرم رو وصل كردند و بار ديگه عوامل بيمارستان كه دل خجسته اي داشتند هي واسه خودشون من خانم دكتر رو تحويل مي گرفتند و كلي واسه انتخاب اين رشته تشويقم مي كردن٬ اخه بيچاره ها هنوز حاليشون نبود چه گندي زدم :-S :(
    تا اينكه اقاي دكتر تشريف اوردن و شروع كردند به احوالپرسي هاي قبل از عمل :No :cry
    همينكه گفت البته عزيزم خودت كه بيشتر از من شرايط قبل از عمل رو مي دوني ٬خوب چيزي كه نخوردي نه؟؟!! منو بگو كه يه ان يادم افتاد چه شكري خوردم :No :cantbelieve
    از خجالت روم نمي شد چيزي بگم ٬ولي خوب اگه نمي گفتم هم جونم در خطر بود٬با ترس و لرز گفتم 2چرا يه خورده صبحوونه خوردم.دكتره شد :O :-O :|
    منم كه :$ :'( :( گفت خوب چي خوردي٬منم با افتخار هر چي بيشتر افتضاحترين چيزي رو كه خورده بود اول گفتم ٬گفتم يه ليوان شير (H) اقا جان دكتره كم مونده بود همونجا وسط اتاق خودشو تيكه پاره كنه٬ از يه جاييش دود ميومد٬اگر كسي نبود حتم دارم خفه ام مي كرد. :-) :angrytalk :angrytalk :@ گفت مثلا خير سرت اين چيزا حاليت ميشه تو ديگه چرا؟؟!!!11
    من خودم روزي به 10 تا مريض تعليمات قبل از عمل مي دم كه تا 24 ساعت قبل از عمل چيزي نخوريد٬چي كار بكنيد چي كار نكنيد٬اما به خودم كه رسيده بود گند زدم واقعا از خودم خجالت كشيدم٬باور نمي كردم يه همچين سوتي حيثيتي گنده اي داده باشم ولي خوب ديگه پيش اومد :( :S :S
    بعد هم كه دكترم كلي غر زد٬عمل رو انداخت واسه يه روز ديگه٬ چون به هيچ وجه امكان نداره به شكم پر كسيو عمل كنند٬زيرا مريض در حين عمل و بيهوشي اگر استفراغ كنه مي ميره :shocked به هر حال عمل لغو شد و افتا واسه يه روز ديگه٬و تا هنوز كه به دكترم مراجعه مي كنم بهم مي خنده٬مي گه خانم دكتر صبحونه كه نخوردي نه؟؟!!!!!!!11 البته اون روز هم كلي پرستار و دكترا مسخرم كردند :'(
    اما عوضش تا عمر دارم ديگه اين غلطا نمي كنم و حواسم خوب جمعه.
    فكر كنم اگر مجاني هم ويريتتون كنم هيچ كدومتو بعدر از خوندن اين سوتي نميايين پيشم :P
    Last edited by fatima1984; 27-01-2008 at 19:59.

  4. #2174
    Banned
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    Teh
    پست ها
    279

    پيش فرض

    اقا طلبكار خيلي جالب بود كلي خنديديم .
    راستي چرا از گفتن اسمتون خودداري ميكنيد؟
    همينطوري
    شناسايي نشم

  5. #2175
    اگه نباشه جاش خالی می مونه armin-radin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    391

    پيش فرض

    بچه ها يه سوتي بزرگ دادم كه تا الان دارم بار سنگين خجالتو به دوش مي كشم. اول نمي خواستم خودمو لو بدم بعد دل به دريا زدم گفتم تا كسي نمي بينه بذار بگم عقده ام خالي شه
    :P
    ممنون جالب بود
    منم سوتی که میخوام بزارم تو مایه های سوتی بالائیست که تصادفی منم این موضو ع رو تایپ کرده بودمو میخواستم بزارم .

    همین تابستون من یه عمل کوچولو ی بی حسی داشتم رفتم اتاق عمل و منو نیمه بیهوش کردن جشمام باز بود و فقط انگشت پام و بیحس کرده بودن اما کل اتاق دور سرم میچرخید و گیجی ویجی میرفتم بعد از اینکه دکتر گفت تموم شد منم که تو حال خودم نبودم و فکر میکردم خوب خوب شدم گفتم دکتر دستت درد نکنه و ملافرو انداختم اونورو میخواستم پاشم برم بیرون یه دفه 4 تا دکتر بهم حمله کردن جلو مو گرفتن یکیشون نیشخندی زدو گفت کجا میخوای بری منم که زیاد تو حال خودم نبودم گفتم خوب شدم دیگه میرم بیرون قدم بزنم فکر کنم خندیدن چون همش میچرخیدن و قیافشون یادم نمیاد. منو به زور خوابوندن و بردن دیگه زیاد یادم نمیاد.

  6. #2176
    حـــــرفـه ای ebicross's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    مـشـهـد
    پست ها
    3,508

    پيش فرض

    سال اول دبيرستان يه پسره بود که تيريپ کت و شلوار و بعضي روزها حتي کروات ميزد.
    اولاي سال حواسم نبود پاشو لقد کردم. خيلي جدي گفت: ميدوني چيکار کدي؟؟؟ کفشاي 500 دلاريمو کثيف کردي. منو ميگي گفتم هـــاااااااه!!!!
    خلاصه اين آقا ميگفت عينکم از آلمانه شلوارم از روسيه و پيرهنم از انگليسه و از اين حرفها.
    يه روز يه تي شرت تنش بود. بچه ها هميشه از اين ميپرسيدن لباستو چند خريدي تا باز يه چيزي بگه و ما بعدا بخنديم. خودش نميدونست و خيلي جدي ميگفت. داشتم ميگفتم يه تي شرت سبز تنش بود که بچه ها کم کم جمع شدن گفتن چقدر تي شرتت خوشکله. از کجا خريدي. نه چپ کرد نه راست صاف گفت سوئيس!!!
    گفتيم تو کي رفتي سوئيس؟؟ گفت خالم برام خريده.
    يهو بچه ها تحملشون تموم شد و اين رو گرفتن و از بالاي يقش مارک لباسشو در آوردن که نوشته بود: جهان آرا
    مارو ميگي دوباره گفتيم هـــاااااااااه!!!

  7. #2177
    کـاربـر بـاسـابـقـه dizgah's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    8PAR
    پست ها
    1,820

    پيش فرض

    خب می بینم که سوتی هاتون ته کشیده
    منم یکی بگم البته این سوتی یکی از آشناهاست
    ماجرا اینه که یکی از بر و بچس آشنا دانشگاه قبول میشه تهران اقا این میره اونجا کلی دوست موست گیر میاره یه دفعه دوستاش بهش میگن بابا تو که بچه شمالی برای ما یه کم گوجه سبز بیار دیگه
    اینم میگه باشه بابا هرموقع برم شهرمون میارم
    خلاصه قضیه از این قراره که اینجا کسی گوجه سبز نمیگه به اون میوه و همه میگن آلوچه
    این بنده خدا هم میره تو باغشون هرچی گوجه سبز و کال و نرسیده بوده میکنه یه ساک پر گوجه کال میبره با خودش
    اونجا که مرسه میبینن میگه بابا این چیه دیگه ما گوجه سبز خواستیم این چیه
    اینم میگه خودتون گفتین گوجه سبز میخواین دیگه من چی کار کنم
    هرچند زیاد باحال نبید ولی در بی سوتی ای بازم از هیچ چی بهتره

  8. #2178
    آخر فروم باز rezaete's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    اهواز = اکسین
    پست ها
    4,675

    پيش فرض

    چند ماه پیش با یکی از دوستام رفته بودیم شلوار بخره . بعد دادیم واسش کوتاه کنن . خیاط گفت نیم ساعت دیگه بیا . ما هم رفتیم شام بزنیم . وقتی که برگشتیم دیدیم پلیس داره بازار رو خالی میکنه و هی میگه : برید ، بخدا مسئله ای نیست . ما هم گفتیم ای دل غافل بمبه . آخه چند روز قبلش هم توی دستشویی های بازار بزرگ اهواز بمب گذاشتن که خنثی کردن . خلاصه از یه راهی با ترس ولرز رفتیم تو بازار . باورتون نمیشه . هر لحظه امکان داشت بمبی منفجر بشه . خلاصه رفتیم شلوار رو گرفتیم و از کوچه پس کوچه بر گشتیم خونه . من هم برداشتم به داییم اس ام اس زدم که : toye bazar emam bomb gozashte boodan. police ham eltemas mikard berin inja namoonid. BE MAMANAM NAGI HA . بهش گفتم نگو چون بعدش دیگه مامانم هر وقت بخوام بیرون برم هی میگه زود بیا و از این حرفا . اون هم نه گذاشت و نه برداشت به خونه زنگ زد به بابام گفت توی بازار بمب گذاشتن و الان رضا اس ام اس زد . میگه به مامانم نگو . چی شده ؟ اتفاقی افتاده ؟ بعد از این تماس خونه یه آرامش خاصی گرفت . آرامش قبل از طوفان بقیه اش رو خودتون میدونین.

  9. #2179
    آخر فروم باز mehdi_vsgh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    توی لباسام
    پست ها
    8,492

    پيش فرض

    نمیدونم متوجه شدین یا نه؟؟؟

    به تازگی ایستگاه‌های مترو داخل شهر تهران وقتی به ایستگاه میرسیم علاوه بر اینکه به فارسی نام ایستگاه را میگه به انگلیسی هم میگه

    به عنوان مثال وقتی میرسیم ایستگاه دانشگاه شریف میگه:

    Next station DANESHGHA-e-SHARIF!!!!


    البته شاید بشه گفت که این سوتی نیست اما این یکی را توجه کنین:
    وقتی مترو به ایستگاه امام خمینین میرسه به زبان فارسی میگه:
    ایستگاه امام خمینی ، مسافرین محترمی که قصد عزیمیت به ایستگاه‌های میرداماد یا شهرری دارند در این ایستگاه از قطار پیاده شده و با توجه به تابلوهای راهنما وارد خط 1 شوند!!!


    بعد بالافاصله خیر سرش میخواد اینو انگلیسی بگه!!
    تمام جمله را به انگلیس درست میگه تا میرسه به اونجایی که من بالا قرمز کردم!!!!

    mirdamad YA shahre rey!!


    آخه ادم چی به اینا بگه؟؟؟

  10. #2180
    داره خودمونی میشه tahi_sh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    60

    پيش فرض

    اقا من یه دختر خاله دارم بچه که بود به سیب میگفت شیب حالا باحالترش اینه که تو املاهاشم سیبو مینوشته شیب
    یه سری واسه درس تاریخ اومدم اسم یکیو بگم مستر گولوا بود یا یه همجین چیزی گفتم مسترگوگولی بعد واسه اولین بار خنده این دبیر تاریخمونو دیدیم

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •