نازد به خودش خدا که حیدر دارد
دریای فضایلی مطهر دارد
همتای علی نخواهد آمد به جهان
صد بار اگر کعبه ترک بر دارد
نازد به خودش خدا که حیدر دارد
دریای فضایلی مطهر دارد
همتای علی نخواهد آمد به جهان
صد بار اگر کعبه ترک بر دارد
باید از همه چیز یادداشت بردارم
باید علامت ها را به خاطر بسپارم
شاید در میانه٬ راه را گم کردم!
باید بتوانم برگردم
باید بتوانم از اول شروع کنم
خانه ی اول را نباید فراموش کرد!
وقتی می آمدی
حیاط پر می شد از عطر ترنج
حالا تو رفته ای…
و فقط
رنج مانده است…
زخم است
بسترم
از کشاکش من و شب
خواب را کسی برده است...
از معبری غریب
رسیدم به معبدی
بر در نوشته بودند:
"لطفا به جای کفش
پا را در آورید...!"
بی تو تنهایم
با تو سکوت
با این همه
دلم برای تو تنگ می شود...
در رویاهایت جایی برایم باز کن
جایی که عشق را بشود
مثل بازی های کودکی
باور کرد
خسته شدم از بی جایی...
کاش می شد بار دیگر سر نوشت از سرنوشت
کاش می شد هرچه هست بر دفتر خوبی نوشت
کاش می شد از قلم هایی که بر عالم رواست
با محبت با وفا با مهربانی ها نوشت
کاش می شد اشتباه هر گز نبودش در جهان
داستان زندگانی بی غلط حتی نوشت
کاش دل ها از ازل مهمور حسرت ها نبود
کاین همه ای کاش ها بر دفتر دل ها نوشت
دهان باز کنی
قلاب ها
به صلابه ات می کشند
هی ماهی جان
دریا را فراموش کن
روزی
حسرت همین رودخانه به دلت می ماند
کریم رجب زاده
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)