یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود
یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود
دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلا خیزد
سعادت آن کسی دارد که از تن ها بپرهیزد
حقیقتا بیت زیبایی بود..
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند
دعایـــی گر نمــــی گویـــی به دشنـــــــامی عزیزم کن
که گر تلخ است شیرین است از آن لب هر چه فرمایی
Last edited by K A R I M I; 05-04-2008 at 19:23.
یک آسمان ، بهانه ی باران برای تو
ناقابل است ، بیشتر از این نداشتم
رخصت بده نفس بکشم در هوای تو
دست شاعرش درد نکنه![]()
بابا من که دارم کم میارم به قول شصتچی ابیات عالی متعدد!
و گر او بر تو ببندد همه ره ها و گذر ها
ره دیگر بگشاید که کس آن راه نداند
(قربون خدا برم که از هزار راه مواظب ماست)
در آستان مرگ که زندان زندگیست
تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم
پیداست از گلاب سرشکم که من چو گل
یک روز خنده کردم و عمری گریستم
مقام امن و مي بي غش و رفيق شفيق
گرت مدام ميسر شود زهي توفيق
قصه ی عشق من آوازه به افلاک رساند
همچو حسن تو که صد فتنه در آفاق افکند
سایه از ناز و طرب سر به فلک خواهم سود
اگر افتد به سرم سایه ی آن سرو بلند
دل من دیرزمانی است که می پندارد دوستی نیز گلی است، مثل نیلوفر و یاس، ساقه ترد ظریفی دارد
بی گمان سنگدل است آنکه روا می دارد
تن این ساقه را بیازارد
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)