تاریک و تهی پشت و پس آینه ماندیم
هر چند که همسایه ی آن چشمه ی نوریم
خورشید کجا تابد از این دامگه مرگ
باطل به امید سحری زین شب گوریم
تاریک و تهی پشت و پس آینه ماندیم
هر چند که همسایه ی آن چشمه ی نوریم
خورشید کجا تابد از این دامگه مرگ
باطل به امید سحری زین شب گوریم
مهرباني، به دل بسته ما مرغيست
كز قفس در نگشاديمش
و به عذري كه فضايي نيست
وندرين باغ خزان خورده
جز سموم ستم آورده هوايي نيست
ره پرواز نداديمش
شب خوش
شکایت شب هجران که می تواند گفت
حکایت دل ما با نی کسایی کن
بگو به حضرت استاد ما به یاد توایم
تو نیز یادی از آن عهد آشنایی کن
نگات قشنگه وليكن يه كم عجيب و مبهمه
من از كجا شروع كنم دوست دارم يه عالمه
من و گذاشتي و بازم يه بار ديگه رفتي سفر
نمي دونم شايد سفر براي دردات مرهمه
هر نفسی عشق می کشد ما را
هم چنین عاشقیم تا نفسی ست
کاروان از روش نخواهد ماند
باز راه است و غل غل جرسی ست
تو را با ديگران بينم دلم درياي خون گشته
الهي كاّّْْْسه مهر محبت سرنگون گشتهْْْ
تو کجایی که ببینی زندگیم چه سوت و کوره
قربون چشای نازت"چشم تو از من چه دوره
نمی بخشم خودم و روزی که چشمات و بستی
اگه بودم پیش چشمات"من و تنها نمی زاشتی
کاش منم با تو می مردم"دیگه تنها نمی موندم
دستاتم از من گرفتی"مگه عاشقت نبودم
نمی دونی چه غریبم"میون این همه ادم
زنده موندن خیلی سخته"خودم و دارم می بازم
دیگه ارزشی نداره"عمر من رو به زواله
کاشکی بودی و می دیدی"کسی که به غم دچاره
حالا من تنها نشستم " ای برادر خیلی خستم
اسم تو برام عزیزه"هر جا هستی یادت هستم
...
جناب آقاي جلال سيسه يا سايس يا سيس ( تلفظش چيه sise ؟) با شما هستند .
ضمنا دل تنگم فكر ميكنم شما اولين كاربر فعال انجمن ادبيات و علوم انساني باشيد. تبريك مرا بپذيريد.![]()
---------------------------------------------
ميازار مـــــــــــوري كه دانه كش است
كه جان دارد و جان شيرين خوش است
"ت" پيليز![]()
تو و دوستی خدا را
چو از این غبار وحشت
به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلام ما را
(اصلا درست نوشتمش؟)
آب زنید راه را هین که نگار میرسد
مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد
راه دهید یـــار را آن مــــه ده چهار را
کــز رخ نوربخش او نور نثار میرسد
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)