تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 217 از 223 اولاول ... 117167207213214215216217218219220221 ... آخرآخر
نمايش نتايج 2,161 به 2,170 از 2222

نام تاپيک: سينما 4 ، سينما اقتباس ، فیلم سینمایی شبکه 3 و 1 (گفتگو و معرفي فيلم ها)

  1. #2161
    کاربر فعال انجمن هنر هفتم aluminum's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    آسمان
    پست ها
    6,679

    پيش فرض


    ننوشته عزیز دل
    سینما ماورا و سینما چهار رو نوشته

    شما اضافه کن

  2. این کاربر از aluminum بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #2162
    حـــــرفـه ای Sara's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    Sea
    پست ها
    2,537

    پيش فرض

    ننوشته عزیز دل
    سینما ماورا و سینما چهار رو نوشته

    شما اضافه کن
    سینما ماوراء اسمش به سینما اقتباس تغییر کرده . حق با شماست به زودی تصحیح میشه

  4. #2163
    کاربر فعال انجمن هنر هفتم aluminum's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    آسمان
    پست ها
    6,679

    پيش فرض

    سینما ماوراء اسمش به سینما اقتباس تغییر کرده . حق با شماست به زودی تصحیح میشه
    نه فکر نکنم
    سینما اقتباس به سراغ فیلمهای قدیمی میره
    ولی سینما ماورا از اسمش معلومه دیگه


    البته من چند وقتی هست که اصلا فیلم های شبکه 4 رو ندیدم

  5. این کاربر از aluminum بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #2164
    حـــــرفـه ای Sara's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    Sea
    پست ها
    2,537

    پيش فرض

    Rajio no jikan

    خوش آمدید آقای مکدونالد



    کــارگــردان
    Koki Mitani


    بــازیــگران
    Toshiaki Karasawa,Kyoka Suzuki,Masahiko Nishimura

    محصول سال 1997 | ژاپن
    مدت زمــان : 103 دقیقــه


    IMDB Rating : 7.8/10
    543 votes

    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

    داستـان :
    داستان این فیلم که نخستین بار هشتم نوامبر سال 1997 در ژاپن اکران شد، درباره اجرای یک نمایش رادیویی است که در حین اجرا دستخوش تغییر می‌شود و ...


  7. این کاربر از Sara بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #2165
    آخر فروم باز Sha7ab's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    Airstrip One
    پست ها
    1,264

    پيش فرض

    دوستان عزیز یه سوال
    فیلم "لوبوسکی بزرگ" تکرار داره ؟
    جمعه از شبکه 4 پخش شد

  9. #2166
    حـــــرفـه ای Sara's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    Sea
    پست ها
    2,537

    پيش فرض

    دوستان عزیز یه سوال
    فیلم "لوبوسکی بزرگ" تکرار داره ؟
    جمعه از شبکه 4 پخش شد
    اگه از فیلمهای سینما چهار باشه که حول و حوش ساعت 21 نشون میده تکرارش پنج شنبه ساعت 15:45 هست .

  10. این کاربر از Sara بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #2167
    اگه نباشه جاش خالی می مونه foboki's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    شهر من گم شده است
    پست ها
    248

    پيش فرض

    توماس لمارکوس
    فیلم نویی با نام اصلی
    Noi the Albino)) Nói Albinói دیشب از شبکه چهار سیما از برنامه سینما 4 پخش شد.
    این فیلم به کارگردانی و نوشته داگور کاری(Dagur Kári) و محصول سال 2003 و به تهیه کنندگی یه فیلیپه بوبر (Philippe Bober) است. این فیلم روایت کننده زندگی یک پسر نوجوان مبتلا به آلبینیسم است، به نام نویی کریستم اندسون (با بازی توماس لمارکوس Tómas Lemarquis که البته یکی از دوستان دوره دبیرستان داگور کاری بوده است)که در یک دهکده در غرب ایسلند زندگی می کند.


    در صورتیکه فیلم را ندیده اید و مایل نیستید که داستان ماجرا لو برود این بخش را نخوانید.


    نویی پسری ست 17ساله و مبتلا به آلبینیسم. او با مادربزرگ خود(که رفتاری بیمارگون دارد) و دور از پدرالکلی و راننده تاکسی اش زندگی می کند. نویی در آن دهکده بی روح و کسالت بار که نمادی از اطرافیانش است، تنهاست. او هم صحبتی ندارد یا بهتر است بگوییم کسی قادر به هم صحبتی با او نیست. نویی چهره ای کاملا متفاوت از بقیه دارد، چهره ای که تمایز احساسات و افکار او را با دیگران به خوبی به نمایش می گذارد. نویی نمادی از یک انسان کاملا تنهاست. انسانی که به شدت به حرف زدن محتاج است اما کسی را برای هم کلامی یا حداقل گوشی را برای شنیدن حرف هایش پیدا نمی کند. بیدار کردن نویی به وسیله شلیک گلوله به طور غیرمستقیم نشان از بی رحمی است که در حق او صورت می گیرد. حرف هایی که نویی از پدرش می شنود آن هم با عنوان نصیحت برای او خسته کننده و تکراری است، نویی پدر الکلی اش را باور ندارد و تنها به خاطر پدر بودنش برای او احترام قائل است. در داستان نویی جایی برای مادر نیست و این خود یکی دیگر از کمبودها و فضاهای خالی زندگی او به شمار می رود. نویی مادربزرگی دارد با رفتارهای سرد و سکوتی همیشگی ورزش کردن او احمقانه است حتی پازلش هم کسالت بار است؛ پازل آبی رنگی که آن هم نشانی از سردی درونی پیرزن است. شاید بتوان تنها دوست نویی را کتابفروش دانست، کتابفروشی که با او حرف می زند(البته نه درباره مشکلات نویی) با او بازی می کند و البته همیشه در برابر هوش و ذکاوت نویی بازنده است. کتابفروشی که از نظر او چیزهای آشغالی اطرافش را احاطه کرده و باید از شر آنها راحت شد، اما نویی خلاف عقیده او را دارد از نظر او آن آشغال ها زیباست و البته مهم، او چیزی را می بیند و درک می کند که دیگران عاجزند. و البته پس از کتابفروش کارگر جدید رستوران(دختر کتابفروش) هم برای نویی یک دوست تلقی می شود. او پس از مدتها با برخوردی تازه، حرف های تازه و نگاهی تازه رو به رو می شود و البته او این تازگی را دوست دارد. و همین طور یکی از هم کلاسی هایش هم از نظر نویی (و فقط از نظر نویی) دوست اوست.نویی زمانی که محتاج حرف زدن می شود به او پناه می برد ولی او نویی را به اجبار از خود می راند. نویی از نظر بقیه بیمار است اما حقیقت این نیست، نویی تنها متفاوت است(درست مثل تفاوت سرپیکو). نویی برای ما دوست داشتنی است چرا که ما او را خارج از آن فضای سرد می بینیم. ما نویی را در زیرزمینی که تنها نقطه گرم زندگی نویی است می بینیم، نوری که در آن تاریکی بر چهره مایوس نویی می تابد حقیقت وجود او را آشکار می کند. زیرزمین تنها دوست حقیقی نوی است و در سکوت خود به تمام حرف های نویی گوش می دهد تا جایی که این دوست باعث نجات پیدا کردن نویی می شود.
    تقریبا دومین نفری(پس از کتابفروش) که پی به هوش سرشار نویی می برد روانشناس است. نویی در برابر سوالات روانشناس خود را با مکعب روبیک سرگرم می کند و در همان مدت کوتاه مکعب روبیک را حل شده روی میز می گذارد. این حرکت او روانشناس را متوجه بُعد دیگری از وجود نویی می کند بعدی که هنوز کشف نشده است (چیزی شبیه یکی از سکانس های "به دنبال خوشبختی" البته با تفاوت های بسیار) و او هم متوجه می شود که مشکل نویی نیست و مشکل جایی دیگر است. نویی هیجانات درونی اش را با شلیک گلوله به قندیل ها تخلیه می کند قندیل ها بت هایی هستند از وجود اشخاصی همچون مادربزرگ و پدر نویی. نویی با موسیقی سعی در شکستن سکوت شهر دارد. نویی موسیقی و هیجانی خاک خورده است که توان شکست سکوت ها را ندارد. با اخراج شدنش از مدرسه ما برای اولین مرتبه شاهد عصبانیت نویی هستیم، نویی سعی می کند صحبت کند اما مدیر هم این اجازه را از او می گیرد او با این که می داند نویی پسر باهوشی است، او را اخراج می کند چرا که حاضر نیست معلم هایش و البته معلم های کودنش را از دست بدهد اما او شاید باهوش ترین دانش آموز خود را از دست می دهد. (نویی هوش و ذکاوتی راکد است که این هوش و ذکاوت به او فشار می آورد، چیزی شبیه داستان ماتیلدا نوشته رولد دال که ماتیلدا بر اثر استفاده نکردن از هوش سرشار اش دارای نیروی خارق العاده ای شده بود) و نویی آنجا را با عصبانیت و نگرانی ترک می کند. پس از آن تصویر روی اقیانوس و کوه ها کات می خورد که همگی مظهر وجودی خود نویی هستند و نویی را می بینیم که با عصبانیت به سمت اقیانوس سنگ پرتاب می کند و در حقیقت به سمت خودش سنگ پرتاب می کند چرا که او از خودش هم خسته شده است. نویی تنها پدرش را تحمل می کند مردی که آهنگ زندگی اش ناموزون است(درست مثل پیانو زدنش) نویی سعی می کند دربارۀ اخراج شدنش توضیحی بدهد اما همه چیز به کتک کاری پدرش ختم می شود. با دیدن این سکانس متوجه گذشته و وضعیت واقعی نویی می شویم.(پدری غیرحقیقی و پسری واقع بین، با خشمی فرو خورده) اتفاقاتی که در بار روی می دهد، نویی را به سمت خانه کتابفروش هدایت می کند. او با گفتن اینکه دوست دارد وکیل شود بخشی از درونش را که تا به حال نشان نداده، آشکار می کند و اول کتابفروش را به تعجب و بعد به خنده وامی دارد.(من هم چنین انتظاری نداشتم و بلند بلند خندیدم) اما او مطمئنا می تواند وکیل خوبی باشد چرا که او خود را باور دارد اما با عمل فاصله. او از گرمای عکس های دوربین اسباب بازی که به عنوان هدیه تولددریافت می کند لذت می برد. به نبود پدر در آن زمان باید توجه داشت. نویی از سرما خسته است و بسیار به گرمای یک زندگی حقیقی محتاج. در خانه گیلفی فالگیر زمانی که او از تغییر در زندگی نویی آن هم با تردید حرف می زند و بعد با ناراحتی فنجان را حواله نویی می کند و از او دور می شود، تصور می کنیم که آن تغییر مرگ نویی است و زمانی که نویی را در قبر می بینیم این حس قوی تر می شود اما واقعیت ندارد. این تغییر متعلق به اوست اما آن قبر هرگز. قبر متعلق به عاملان ناراحتی نویی است. نویی سعی می کند با دزدی از بانک یا حتی خریدن کت و شلوار و دزدیدن ماشین تغییری را به وجود بیاورد ولی جدی گرفته نمی شود مثل همیشه. نویی زمانی که با آن سر و شکل جدید وارد رستوران می شود تا آیریس را با خود ببرد اولین چیزی که به ما می فهماند که چیزی تغییر نکرده کلاهی است که بر سر دارد. او توسط آیریس هم جدی گرفته نمی شود و از آنجا هم سرخورده می گریزد. او دوباره به نقطه گرم زندگی اش پناه می برد اما این بار همه چیز تغییر می کند؛ با لرزشی دوست داشتنی همه چیز دگرگون می شود. نویی در زیر سکوت ها، راکد بودن ها، سردی ها و انسانهای غیرحقیقی زندگی اش مدفون می شود. اما زیرزمین او را از آن همه ناراحتی نجات می دهد. با نجات پیدا کردن نویی و مرگ مادربزرگ و پدرش، شروعی تازه در انتظار نویی است. یک تغییر بزرگ. نویی به شکل معجزه آسایی زنده مانده است و بالاخره زیرزمین جواب تمام حرف های نویی را داد، نجات و تغییری برای او. و زمانی که از مرگ کتابفروش، دخترش، گیلفی فالگیر و دیگران غمگین می شود چیزی که تا آن لحظه در او وجود نداشت. او دوباره به زیرزمین پناه می برد و تنها تصاویر دوست داشتنی زندگی اش را مرور می کند. همه چیز در آن ساحل گرم خلاصه می شود که حالا برای نویی جان گرفته است.
    به نظر من نویی فیلم بسیار خوبی بود، من از دیدن آن لذت بردم. امیدوارم شما هم لذت برده باشید و اگر هم آن را ندیده اید این هفته پنج شنبه 5/6/88 ساعت 15:40ببینید و لذت ببرید.
    البته از دوبله خوب فیلم هم نباید گذشت.
    Last edited by foboki; 01-09-2009 at 16:45.

  12. 2 کاربر از foboki بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #2168
    اگه نباشه جاش خالی می مونه foboki's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    شهر من گم شده است
    پست ها
    248

    پيش فرض سینما اقتباس




    دیروز از برنامه سینما اقتباس شبکه 4 فیلمی با نام "جنگل تخته سیاه" (Blackboard Jungle) پخش شد. این فیلم به کارگردانی "ریچار بروکس" (Richard Brooks) ، به تهیه کنندگی "پاندرو اس برمن" (Pandro S. Berman) و نوشته ی ریچارد بروکس ، بر اساس نولی از "ایوان هانتر" (Evan Hunter) است. بازیگران این فیلم خوب عبارتند از: "گلن فورد" (Glenn Ford) ، "سیدنی پوآتیه" (Sidney Poitier) ، "آنی فرانسیس" (Anne Francis) و "لوییس کال هرن (Louis Calhern). این فیلم محصول سال 1955 آمریکا و مدت فیلم 101 دقیقه است.(البته بدون ممیزی)



    فیلم در مورد معلمی به نام "ریچارد دادیر" (با بازی گلن فورد) است که به تازگی در دبیرستان "مانوئل شمالی" استخدام شده است، دانش آموزان این دبیرستان برای همه و البته برای دادیر ایجاد دردسر می کنند، سر دسته ی آنها پسر سیاه پوستی است به نام "جورجی میلر" (با بازی پوآتیه)، دادیر سرگشته هم سعی در برقراری ارتباط با آنها می شود و.........



    من همه فیلم رو ندیدم شاید تقریبا 40 دقیقه یا کمتر (چون مجبور شدم جایی برم)، اما با وجود بازیگرها ، کارگردان و فیلمنامه خوب معلوم بود که با یک فیلم عالی سر و کار داریم و با دیدنش نه تنها چیزی رو از دست نمی دیم بلکه چیزهایی هم به دست می آریم. از لحظه اول با مردی آرام و متفاوت رو به رو بودیم، این رو می شد از اون جایی فهمید که توی دفتر مدیر (دقیقه های اول فیلم) زمان مصاحبه همه برای شنیدن اسمشون از جا بلند شدند به جز "دادیر" دادیر مرد خوبیه و سعی می کنه مشکلش رو با بچه ها یه جوری حل کنه ، با ورود به کلاس احساسی داری احساسی تقریبا عجیب که او تصور می کنه این حس یه حس خوبه اما همه چیز عکس تصور اوست (درست مثل احساسی که زمانی من هم در یک مدرسه داشتم،برای تدریس رفته بودم و فکر می کردم همه چیز خوبه و خوب پیش خواهد رفت، فکر می کردم می تونم با اون پسرها ارتباط برقرار کنم اما همه چیز با فکر من متفاوت بود، اونا یه قوم غیر زمینی بودن، تجربه وحشتناکی بود، وقتی قیافشون رو به خاطر میارم تمام تنم می لرزه) این فیلم ارزش دیدن زیادی داره و البته ما کی تا حالا از گلن فورد فیلم بد دیدیم که این بار ببنیم و اگر هم دیدیم مشکل، گلن فورد نبوده؛ مشکل، نگاه ما بوده.
    به هر حال امیدوارم امروز این فیلم رو از دست ندید و ببنیدش. دقیق نمی دونم چه ساعتی پخش میشه، شاید حدود ساعت 3 ولی اگه می خواهید ساعت دقیقش رو بدونید، ساعت 11 ظهر شبکه 4 برنامه های هر روزش را اعلام می کنه.
    Last edited by foboki; 07-09-2009 at 06:49.

  14. این کاربر از foboki بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #2169
    حـــــرفـه ای sin2x=2sinxcosx's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    2,234

    پيش فرض

    سلام .
    نمي دونم جاي درخواستم اينجا هست يا نه . ولي همين جا ميگم .
    يادتونه چند سال پيش تو سينما و ماورا درباره فيلم Constantine بحث کردن ؟ من اون گفتگوها رو براي دانلود مي خواستم .
    اون زمان خيلي تبليغ براي اين فيلم و برنامه سينما و ماورا کردن . ولي من اون موقع فيلم رو نديدم . راستش يه کم (يه خورده بيشتر از يه کم‌) دير ديدم فيلم رو . يعني ميشه گفت همين الان فيلم تموم شد که اومدم سراغ P30world . ازش چيز زيادي سر در نيوردم . مي خواستم يه چيزايي سردربيارم . بدجوري ازش خوشم اومد . فيلم خيلي عجيبي بود . نمي دونم چرا صدا و سيما پخشش کرد .
    يا اگه براي اون لينک دانلود پيدا نميشه اگه تاپيکي تو اين سايت براش هست آدرس اونو بدين (که من جستجو کردم و نيافتم )
    يا اگه تو اين سايت هم نيست يه جاي ديگه .
    خيلي لطف مي کنين ...................

  16. #2170
    اگه نباشه جاش خالی می مونه foboki's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    شهر من گم شده است
    پست ها
    248

    پيش فرض

    سلام
    توی این سایت فیلم رو با استفاده از 4 روش بررسی کرده اند. (من از این جور بررسی ها خوشم نمی یاد ولی شاید برای شما جالب باشه)
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    و توی ویکی پدیا هم خلاصه خوبی از فیلم نوشته شده. چون سرعت سیر فیلم و البته دیالوگ گویی های بازیگران به شکلیه که بیننده یه کم گیج میشه و شخصیت ها رو گم میکنه.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •