تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 216 از 638 اولاول ... 116166206212213214215216217218219220226266316 ... آخرآخر
نمايش نتايج 2,151 به 2,160 از 6373

نام تاپيک: شعر گمنام

  1. #2151
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض


    زندگی یعنی صدای ناز عشق
    مرگ یعنی لحظه ی پرواز عشق
    کاش می شد عشق را تصویر کرد
    دست و پای عشق را زنجیر کزد
    کاش می شد روی تاب زندگی
    لحظه ی آینده را تصویر کرد

  2. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #2152
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    آن شب که دلی بود به میخانه نشستیم
    آن عهد که بستیم به پیمانه شکستیم
    ای فاتح هر قلب همان طور که گفتی
    ما عهد شکستیم ولی دل نشکستیم


  4. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #2153
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض


    زندگی گل زردی است به نام غم
    مروارید غلتانی است به نام اشک
    آینه ی شکسته ای است به نام دل
    و بالاخره فریاد بلندی است به نام آه

  6. #2154
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    هیچ حرفی ندارم

    دست هایم را زیر بالشم قایم می کنم

    چشم هایم را محکم می بندم

    و تمام داستان های عالم را تصویر می کنم

    شهرزاد می شوم

    هزار و یک شب

    و خاطراتم را

    هی مرور می کنم…

  7. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #2155
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    هرگز برایت شعری نگفتم

    این روزها فکر می کنم

    چقدر به تو بدهکارم

    اما عزیزم

    با این پستچی های سر به هوا

    دل شاعر که شکستنی است

    چگونه در پاکتی

    سالم به دست تو خواهد رسید؟…

  9. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #2156
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    يادت هست ؟

    هميشه ميگفتي

    چشمهايم را براي وضو گرفتنت ميخواهي

    باشد.

    چشمهايم مال تو....

    اما مومن!!!

    تو با گناه وضو ميگيري؟؟؟

  11. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #2157
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    من گذشته ام را از بالاي صخره اي

    به عمق يک دره که به ته يک نقطه بود ريختم

    انقدر بي گذشته تهي شدم

    که باد مرا با خود برد

    خاطراتمان را براي نا کجا اباديان نيمه اشنا که يک روز بودند

    خيرات ميکنم

    اه

    زندگي من تنها حول يک زمين گرد ميگردد

    که همواره سياه پوش از دست دادگانش است

    من چه بي حوصله

    هر شب

    براي در و ديوار

    شعر ميخوانم

    اري من عادت کرده بودم که زندگي کنم.

  13. #2158
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    هی نگو

    چرا اینجوری نگاهم می کنی؟

    من که نگاهت نمی کنم

    به آب و آتش زده ام

    یا غرق می شوم

    یا خاکستر

  14. #2159
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    سال گذشته
    سال مرگ و گذشتن بود
    سال سکوت نبض های بزرگ
    نبض های شاعر
    در این هوای افیونی چه می گذرد
    تویی که می گذری در من
    منم که می گذرم در تو
    غمی که از فراز تمنای جسم می گذرد
    و جسم را رایج کردند
    کمبود شوق
    کمبود سربلندی را رایج کردند
    کمبود گوشت
    کمبود کاغذ
    کمبود آدم
    مردان روزنامه!
    وقت وفور کاغذ هم
    مکتوب روشنی ننوشتید
    دیکته ننوشتید
    سرمشق بد ننوشتید...


    زنده یاد دکتر طاهره صفارزاده

  15. #2160
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    بر دکه ی روزنامه فروشی
    باران
    به شکل الفبا می بارد
    دوست دارم
    چند حرف و شاخه گلی در منقار بگیرم
    و منتظرت بمانم
    باران عصر
    موزون و مقفا
    می بارد
    می بارد
    می بارد
    و تو
    دیر کرده یی
    گل ها
    مثل پرندگان به دام افتاده در کف من می لرزند
    تو نخواهی آمد
    و شعر
    داستان پرنده یی است
    که پرواز را دوست دارد و
    بالی ندارد

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •