یاد نداری تو مگر
شب بارانی چشمان خمارم ازعشق
و زمین لرزه آن عصر دل انگیز بهار
و دریغی
که در آن اوج تماشا کردی
و خرامان رفتن
و ...
رفتن
همیشه رفتن .
یاد نداری تو مگر
شب بارانی چشمان خمارم ازعشق
و زمین لرزه آن عصر دل انگیز بهار
و دریغی
که در آن اوج تماشا کردی
و خرامان رفتن
و ...
رفتن
همیشه رفتن .
نشناختی فغان دل رهگذر که دوش
ای ماه قصر بر لب ایوان نیامدی
گیتی متاع چون منش آید گران به دست
اما تو هم به دست من ارزان نیامدی
يك بامداد
-يك صبح راستين-
خورشيد اگر به كام تو برمي امد
...
يك قاب،كوه و دامنه
يك پنجره،پرنده اگر با تو مي رسيد
...
يك دشت پهن،لاله ي تر؟
نه! يك كاسبرگ
يك آه از فراغ و دل آسودگي
-اي خسته ي ملول و سمج!
اي سنگ زنده،صبر مجسم! -
يك زندگي شكست، گوارايت مي بود
دل چون آینهی اهل صفا میشکنند
که ز خود بیخبرند این ز خدا بیخبران
دل من دار که در زلف شکن در شکنت
یادگاریست ز سر حلقهی شوریده سران
نمي شود به اينطرف بيايي آه نه به من نگو
دو نقطه بسته راه جمله را علامت سئوال
نخواستند آه من و تو به هم ….ولي براي چه
براي چه نخواستند مادو تا.. علامت سئوال
تو رفته اي و…ردپاي تو كه مانده است
به روي صحنه، بعد واژه ی كجا…علامت سئوال
دوباره شاعري كه داخل گيومه بود مي گريست
و بين هق هق شكسته شش هجا علامت سئوال
لابهها کردمش از دور و ثمر هیچ نداشت
آهوی وحشی من پا به فرار آمده بود
چشم بگشودم و دیدم ز پس صبح شباب
روز پیری به لباس شب تار آمده بود
رفتم به قمارگاه دیروز
خلوتکده غروب هر روز
عاشق شدم و هزار امید
بردم به امید بخت دلسوز
دیدم که جماعتی نشسته
در پای قمار نیم بسته
مست از خبر برگ برنده
شاد از ورق رو نگشته
نومید شدم از آنچه دیدم
رفتم وهزار بد شنیدم
اما ته دل چه شاد گشتم
آن لحظه که ارتفاع دیدم
بالاتر از آن ستاره رفتم
رفتم و هزار باره رفتم
آنقدر که شط مرا صدا زد :
یاد آر ز شمع مرده یاد آر
رحمي به عشق پاك برادر نمي كنند
رؤيايشان هميشه همين بوده مرگ ما
يك شاخه گل اگر چه كه پر پر نمي كنند
اما هميشه ظاهرشان عكس باطن است
از بس كه شعر آينه از بر نمي كنند
بيگانه اند با غزل و ياد اندكي
از عاشقانه هاي تو قيصر نمي كنند
*
چشمي براي عشق شما تر نمي كنند
آنانكه فكر بال كبوتر نمي كنند
دلم چه تنگه واسه تو
کاشکی می دیدمت عزیز
وقتی شنیدی خبرو
به یاد من اشکی نریز
چشمات رو مثل همیشه
مست و خمار و ناز می خوام
کنج اتاق تنها نشین
پنجره ها رو باز می خوام
نامه داره تموم میشه
مثل تموم نامه ها
می گم شبا ببوسنت
به جای من فرشته ها
وقتی شبا دلت گرفت
بشین کنار پنجره
ببین که حامدت هنوز
کنار شط منتظره
ترانه می خونه برات
غم ، آهنگ صداشه
غصه نخور خونه اون
تو کوچه خداشه
با تو ،
حکایتی دگر ...
رفت و به اختران سرشکم سپرد جای
ماهی که آسمان بربود از کنار من
آخر قرار زلف تو با ما چنین نبود
ای مایهی قرار دل بیقرار من
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)