گویند : روزی شخصی دبه ی روغنی در دست گرفته بود و از مقابل مرقد امامزاده ای میگذشت ، همین که روبه روی درب امامزاده رسید ، از شانس و بخت بدش با برخورد به یک مانع ، دبه ی مورد نظر از دستش رها گردید و تمام روغنش بر روی زمین ریخت . آن شخص بعد از زدن دو دست خود به سرش و بعد از کلی فکر ، رو به امام زاده کرد و گفت : ای امامزاده ی بزرگوار ! این روغن وقف قندیلهای تو باشد ! ( البته در آن زمان از این نکته که آن شخص خودش را مسخره کرده بود یا بلانسبت امامزاده را ! هیچ خبری بطور رسمی منتشر نشد ! )
حکایت این روزهای تیم ملی فوتبال ایران ،{که البته هنوز در مورد اینکه رئیس محترم فدراسیون فوتبال با انتخاب کردنها و برکنار کردنهای پی در پی سرمربی تیم ملی ، خودش را مسخره کرده یا امثال آدمهایی مثل مایلی کهن ( سرمربی فعلی تیم ملی ) را ، خبری رسمی و تایید شده منتشر و پخش نشده است }، طوریست که بعضیها با خیالبافیهای پوچ و خالی خودشون و کارهای صد در صد از روی اجبار و درماندگی غیر قابل گریز دور و بریهاشون ، احساس کردن که براستی خدا بعد از مرگشون ( منظور از مرگ در اینجا همان ناکامی های گذشته ی آقای مایلی کهن با تیم ملی میباشد ) اونها رو به امامزادگی و امثال این رتبه و مقامها رسانده که با گفتن جمله ی مقدس << هیچ دستی برتر و بالاتر از دست خداوند عزوجل نیست ، و اوست که اگر بخواهد کسی را خوار نماید ، خوار و اگر کسی را عزیز بداند ، عزیز خواهد کرد >> در شرح حال خودش و ژنرال همیشه محبوب قلب آبیها ، بعد از 24 ساعت از به ثمر رسیدن یک گل باد آورده و از روی شانس و اتفاق دقیقه ی 92 تیم سایپا به روی دروازه ی استقلال ، طوری وانمود میکنند که واقعا مصداق این حرف و سخن در مورد خودش و ژنرال به وقوع پیوسته ! . غافل از اینکه قطعا اگر دبه ی روغن فدراسیون فوتبال به مانع علی دایی برخورد نمیکرد و به زمین نمی ریخت ، الان دیگر حتی ذره و قطره ای از آن روغن به اجبار وقف قندیلهای جناب مایلی کهن نبود ! و آن جناب با بعضی حرفها که هیچکس جز خودش به آن بها و ارزش نمیدهد و نخواهد داد ، اینچنین خود را در مقام سرمربی تیم ملی ! انگشت نمای دیگران نمیکرد
حرفهای اقای مایلی کهن که با گفتن و نسبت دادن بعضی حرفها به ژنرال که بیشتر لیاقت خودش را داشت ، طوریست که اگر همین الان از او بخواهیم در مورد حکایت زیر نظر بدهد ، قطعا با بزرگزاده ای که مرد جاهلی بود هم داستان خواهد شد ؛ ( حکایت مورد نظر )
یکی از حکما که محبوبیت فوق العاده ای در بین دوست و آشنا داشت ، نسب چندان خوبی نداشت ؛ یکی از بزرگزادگان که مرد جاهلی بود به وی گفت : اصل و نسب تو مایه ی عار و ننگی برای شماست ! حکیم در جواب گفت : جهل و نادانی تو نیز عار و ننگی است بر اصل و نسب تو ...
هواداران امیرقلعه نوعی
کد:
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید