تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 214 از 469 اولاول ... 114164204210211212213214215216217218224264314 ... آخرآخر
نمايش نتايج 2,131 به 2,140 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #2131
    داره خودمونی میشه kambiz_g's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    محل سكونت
    Hamedan
    پست ها
    121

    پيش فرض

    تو دانشگاه سر کلاس نشسته بودیم. همه بچه ها بودن. دخترها و پسرها همه مشغول حرف زدن بودیم. یکی از پسرهای کلاس که خیلی تیریپ شخصیتی میاد و پالتو میپوشه و کیف سامسونت دست میگیره و کلا خیلی کلاسش بالاست مثلا رو صندلی نشسته بود و داشت مطالعه میکرد از جلو ردیف دوم نشسته بود. اکیپ بچه های ما هم دور شوفاژ جمع شده بودیم و داشتیم در مورد دخترای کلاس بحث میکردیم و می خندیدیم. یهو یکی از بچه ها گفت سینا رو نگاه کنید چه با شخصیت نشسته داره کتاب میخونه. آقا همینو که گفت یهو یه صدای وحشتناکی اومد و صندلی سینا با خاک یکسان شد. کلا صندلی صاف شد با سطح زمین و گرد و خاک بلند شد و همه دخترها زدن زیر خنده و سینا هم که با باسن خورده بود زمین و وضعیت بدی داشت با عصبانیت از کلاس زد بیرون. ما هم جمع شدیم دور صندلی شکسته و داشتیم مهندسی میکردیم که چه اتفاقی افتاد که این صندلی به این وضع در اومد. حالا این صندلی ها هم تازه و نو بودن. آقا ما هم بعد کلاس یه تظاهرات تو دانشگاه راه انداختیم در اعتراض به نامرغوب بودن صندلی ها و جالب اینکه این آقا سینای با شخصیت جلوی تظاهرات شال گردنش رو دور سرش میچرخوند و بالا پایین میپرید و سروصدا میکرد. بیچاره جدی گرفته بود در حالیکه هدف فقط خنده و شلوغ کاری بود.
    ايول با حال بود

  2. #2132
    کـاربـر بـاسـابـقـه Alireza.M67's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    من مال یه دنیای کوچیکم
    پست ها
    3,313

    پيش فرض

    یه بار میگم که برای همیشه گفته باشم من دخملم اسمم ابجی مهسا جونه کم به من بگین داداااااش
    خب حالا چرا انقدر ناراحت میشی .
    از این جور اشتباهات پیش میاد مهسا خانم ، شما باید ببخشید .
    یه خاطره از خودم در میکنم که یکم شاد شی :
    یه بار بچه ها می خواستن برن پاچه خواری استاد ، چون پاش آسیب دیده بود و یکی از قدمهاشو بلند تر برمی داشت.
    منم چون از این کارا خوشم نمیاد عقب تر وایسادم تا کارشون تموم شه .
    یکی از بچه ها اومد شروع کنه و مثلا می خواست احوال پرسی کنه گفت:
    "خدا بد نده استاد ، چرا گشاد گشاد راه میرید "
    آقا من نتونستم خودمو کنترل کنم ، پریدم بیرون کلاس زدم زیر خنده .
    آخر ترمم ، استاد با نمره 10 قبولش کرد .

  3. #2133
    داره خودمونی میشه kambiz_g's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    محل سكونت
    Hamedan
    پست ها
    121

    پيش فرض

    امروز يكي اومده بود مغازه امون مي گفت رفته بودم يه جا
    كه شماره خونه مو مي خواستن خيلي واجب بوده اين بدبختم هر چي فكر مي كنه ميبينه شماره خونه اش يادش نمياد حسابي عصبي شده بوده زنگ ميزنه خونش به زنش ميگه شماره خونمون چنده زنش بهش ميگه قرصهاتو خوردي تو الان شماره خونه رو گرفتي

  4. #2134
    اگه نباشه جاش خالی می مونه armin-radin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    391

    پيش فرض سوتی جدید

    امروز ساعت 3 امتحان داشتم سریع داشتم سوالای مهمو میخوندم که دیدم نیم ساعت مونده به 3 من هنوز نرفتم .زود لباس پوشیدمو رفتم دانشگاه 5 دقیقه مونده بود امتحان شروع بشه رسیدم اونجا رو در ورودی اسم و شماره صندلیو نوشته بودن منم رفتم که ببینم شمارم چنده. کل اسمارو گشتم اسممو پیدا نکردم. دیدم2،3 نفر دیگه هم مثه من اونجا اواره ان تا اسمشونو پیدا کنم امتحان شروع شد و ما هنوز شمارمونو پیدا نکرده بودیم.
    یه دفه گفتم بزار کارت ورود به جلسرو نگاه کنم. همون جا من خشک شدم نوشته بود محل امتحان مجتمع شماره 2(این تعطیلی بین امتحانا باعث شده بود که من یادم بره دو تا حوزه هست) از اونجا تا اونیکی دانشگاه 5 دقیقه راه بود.زود سوار ماشین شدیم که بریم امتحان بدیم 5 دقیقه هم از شروع امتحان گذشته بود.اونیکی یه تابلو داشت 2 متر طولش 1/5 عرضش بود با کلی زحمت اسممو پیدا کردم طبقه سوم افتاده بودم رفتم بالا دیدم شماره 522 پره یکی دیگه نشسته مراقب گفت شمارت چنده گفتم 522 گفت یه نفر دیگه نشسته اونجا گفتم نه اون اشتبا نشسته من 522 هستم از اون پرسید گفت شمارت چنده اونم گفت 522 اقا دیگه داشت از سرم بخار در میومد گفت 3باره برو پایین ببین شمارت چنده بازم رفتم پایین نوشته 523 خیلی ریز نوشته بود. بازم باید 3 طبقرو برم بالا تا امتحان بدم تو راه هر مراقبی که منو میدید 100 تا گیر میداد اقا 4باره رفتم نشستم بالاخره امتحانمو دادم 20دقیقه از امتحان گذشته بود. یکی از بچه ها یه موبایل گذاشته بود تو استینش بعد با اون کلی تقلب کردو بهم رسوند مراقب هم که اسگل بود حمید یه بار دستش خورد به ایفون صدای اون یارو رو همه ی اونایی که تو کلاس بودن شنیدن. همه خودشونو نگه داشته بودن اما زیر زیزرکی میخندیدن واقعا دوستم شانس اورد چون مراقب رفته بود بیرون.

  5. #2135
    آخر فروم باز M.etallic.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    کره زمین
    پست ها
    3,962

    پيش فرض

    چرا پستات رو ویرایشیدی Metallica ؟ تو پستای بعد نقل شده که...
    آخه یه 4 5 6 تایی شده بود. ولی خوب پست اصلی سرجاش هست به این آدرس ( صفحه 212 )

    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

  6. #2136
    داره خودمونی میشه Persian Warrior's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    81

    پيش فرض

    اقا خدا نصيب گرگ بيابون نكنه
    ما توي اردو همراه بچه ها (توي مشهد) رفته بوديم بازار رضا دم يكي از مغازه ها ديديم يه جون با قيافه اي بسيار مضحك اون گوش واستاده ما هم كه به قولي بد جور كلك بوديم گفتيم اقا ببخشيد روم به ديوار دست شويي كجاست
    يارو مثلا اومد كار خير بكنه 3 ساعت با حركات دست داشت به ما و بر و بچز ادرس مي داد بعد اون 3 ساعت ما گفتيم
    حال چرا اين همه راه بريم شما تو مغازتون دست شويي ندارين يارو مثل لبو قرمز شد گفت شما ادماي ديوونه اي هستيد ما هم گفتيم نه باباجون ما ادم ديوونه نيستيم ادم ديوونه كنيم
    بعدشم تا خود هتل دنبالمون كرد

  7. #2137
    Banned
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    Teh
    پست ها
    279

    پيش فرض

    2 هفته پيش با يكي از بچه ها كه دختر بود رفته بوديم بيرون بعد سر يه موضويعي گفتم اين داره از سوي من استفاده ميكنه ......دختره خيلي جدي برگشت به دوستش گفت : سو به تركي يعني آب .... يعني من دارم از آب طلبكار استفاده مي كنم .....
    كلي خنديديم و خودش هم فهميد چه سوتي داده

    چه قدر سوتي درباره اب جلو من ميدن!!

  8. #2138
    Banned
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    Internet
    پست ها
    127

    4

    یه خاطره از خودم در میکنم که یکم شاد شی :
    یه بار بچه ها می خواستن برن پاچه خواری استاد ، چون پاش آسیب دیده بود و یکی از قدمهاشو بلند تر برمی داشت.
    منم چون از این کارا خوشم نمیاد عقب تر وایسادم تا کارشون تموم شه .
    یکی از بچه ها اومد شروع کنه و مثلا می خواست احوال پرسی کنه گفت:
    "خدا بد نده استاد ، چرا گشاد گشاد راه میرید "
    آقا من نتونستم خودمو کنترل کنم ، پریدم بیرون کلاس زدم زیر خنده .
    آخر ترمم ، استاد با نمره 10 قبولش کرد .
    ایییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی ییییییییییییول

  9. #2139
    داره خودمونی میشه Persian Warrior's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    81

    پيش فرض

    امروز ساعت 3 امتحان داشتم سریع داشتم سوالای مهمو میخوندم که دیدم نیم ساعت مونده به 3 من هنوز نرفتم .زود لباس پوشیدمو رفتم دانشگاه 5 دقیقه مونده بود امتحان شروع بشه رسیدم اونجا رو در ورودی اسم و شماره صندلیو نوشته بودن منم رفتم که ببینم شمارم چنده. کل اسمارو گشتم اسممو پیدا نکردم. دیدم2،3 نفر دیگه هم مثه من اونجا اواره ان تا اسمشونو پیدا کنم امتحان شروع شد و ما هنوز شمارمونو پیدا نکرده بودیم.
    یه دفه گفتم بزار کارت ورود به جلسرو نگاه کنم. همون جا من خشک شدم نوشته بود محل امتحان مجتمع شماره 2(این تعطیلی بین امتحانا باعث شده بود که من یادم بره دو تا حوزه هست) از اونجا تا اونیکی دانشگاه 5 دقیقه راه بود.زود سوار ماشین شدیم که بریم امتحان بدیم 5 دقیقه هم از شروع امتحان گذشته بود.اونیکی یه تابلو داشت 2 متر طولش 1/5 عرضش بود با کلی زحمت اسممو پیدا کردم طبقه سوم افتاده بودم رفتم بالا دیدم شماره 522 پره یکی دیگه نشسته مراقب گفت شمارت چنده گفتم 522 گفت یه نفر دیگه نشسته اونجا گفتم نه اون اشتبا نشسته من 522 هستم از اون پرسید گفت شمارت چنده اونم گفت 522 اقا دیگه داشت از سرم بخار در میومد گفت 3باره برو پایین ببین شمارت چنده بازم رفتم پایین نوشته 523 خیلی ریز نوشته بود. بازم باید 3 طبقرو برم بالا تا امتحان بدم تو راه هر مراقبی که منو میدید 100 تا گیر میداد اقا 4باره رفتم نشستم بالاخره امتحانمو دادم 20دقیقه از امتحان گذشته بود. یکی از بچه ها یه موبایل گذاشته بود تو استینش بعد با اون کلی تقلب کردو بهم رسوند مراقب هم که اسگل بود حمید یه بار دستش خورد به ایفون صدای اون یارو رو همه ی اونایی که تو کلاس بودن شنیدن. همه خودشونو نگه داشته بودن اما زیر زیزرکی میخندیدن واقعا دوستم شانس اورد چون مراقب رفته بود بیرون.
    من اگه جاي تو بودم از بس كه اظطراب داشتم از همون طبقه ي 3 خودمو پرت ميكردم پايين

  10. #2140
    اگه نباشه جاش خالی می مونه armin-radin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    391

    پيش فرض

    سوتی که همین 4 ماه پیش اتفاق افتاد
    اول ترم بود ما هم سیستم عامل داشتیم تو سایت بعد استاد اومد گفت اونایی که از کامپیوتر ترفندایی بلدن که مهمه و خیلیا نمیدونن بگن
    یکی گفت من به رجیستری واردم یکی هم گفت من میتونم با 4 تا کلمه از تکست داکیومنت ویندوزو ریستارت کنم .اقا یه دفه (سعیدیکی از دوستامه خیلیم بچه مثبته تو کلاس کنکور همکلاس بودیم) سعید بلند گفت استاد منم میتونم شکل ایکونارو عوض کنم. منو میگی من که غش کردم از خنده کل کلاسم رفت تو هوا استادم که کلی خندیدو تا اخر کلاس سوژه شده بود بیچاره تا اخر درس قرمز شده بودو همه بهش میخندیدن و هنوزم تیکه کلاممون اینه.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •