تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 213 از 421 اولاول ... 113163203209210211212213214215216217223263313 ... آخرآخر
نمايش نتايج 2,121 به 2,130 از 4206

نام تاپيک: آداب معاشرت

  1. #2121
    آخر فروم باز roya.rashidi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2014
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    1,292

    پيش فرض

    چجوری باید جلوی خنده خودمو بگیرم ؟!
    من کنترلمو بعضی وقتا از دست میدم و خیلی جلوی طرف مقابل زشت میشه ...
    فک نکنم بشه
    ولی بنظرم
    بدو بدو از محیط خارج شو یا الکی موبایلتو دربیار مثلا یه اس ام اس خنده دار اومده برات بعد قشنگ بخن

  2. 5 کاربر از roya.rashidi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2122
    ناظر انجمن طراحی وب Thor God's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2012
    محل سكونت
    بندرعباس،رشت،تهران
    پست ها
    2,432

    پيش فرض

    دوستان يك اشنايي داريم يك مدتي هست باهاشون در ارتباط هستم، متاسفانه ايشون تا ميبينه بنده در حال استراحت هستم شروع مي كنه به خاطره گفتن كه واقعا راست و دروغ ( البته بگم چاخان يا بلوف بهتره ) تو خاطراتشون قاطي شده. و متاسفانه خاطرات و بحث هاي نسبتا بي ارزشي هم هست كه نه نكته اموزنده اي داره و نه داستان جالبي هست ولي خودشون خيلي لذت ميبرند موقع توضيح و گپ زدن
    اين بين وقت گرانبهاي هر دومون هست كه از الكي نابود ميشه ! من چه طور بهشون بفهمونم كه نميخوام خاطراتت رو بشنوم يا نميخوام به صحبت هات گوش بدم

    موقعيت خاصي هم هست مثلا پاي تلويزيون نشستم دارم يه مستند يا فيلمي ميبينم كه دقت بالا لازم داره ايشون ميبينه بي كارم مياد شروع مي كنه به گپ زدن و خاطره گفتن يا مثلا تو اتاق رو تخت دراز كشيدم اهنگ گوش ميدم ميبينه بي كارم مياد شروع مي كنه سر صحبت رو باز كردن. هيچ جوره نميشه بهش بفهمونم كه كار دارم يا ... فكر مي كنم به اين خاطر باشه كه تاييد گر خوبي براي حرف هاشون هستم ؟
    خودمم واقعا موندم اينهمه خاطره از كجا مياره، ياده يك صحبتي افتادم : ميگه دو ساله رفتم سربازي الان ده ساله دارم خاطره مي گم
    Last edited by Thor God; 31-08-2014 at 01:49.

  4. 3 کاربر از Thor God بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #2123
    داره خودمونی میشه AHP-P30's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2011
    پست ها
    41

    پيش فرض

    معمولا کسی که یه بند حرف میزنه خالی بندی هم زیاد میکنه! البته استثنا هم داره.
    تجربه ی شخصیم: من پسر عمه ام رو سره این اخلاقِ تعریف کردن خاطرات بی سر و تهش به کل گذاشتم کنار آقا! حالا شما اگه نمیخوای مثل من کلن کات کنی، غیر از اینکه مستقیم بهش بگی کاره دیگه نمیتونی کنی. چون به نظرم هر نوع رفتار دیگه ای میتونه سوء برداشت بشه...
    ولی اگه به طرف مستقیم بگی من هیچ مشکلی باهات ندارم ولی جدن با خاطراتت حال نمیکنم، و توی برخوردهای بعدی هم نشون بدی که واقعا هیچ مشکله دومی در بینتون نیست، اگه آدم منطقی-ای باشه باید کنار بیاد.. و بپذیره.

    Sent from my Xperia L

  6. #2124
    آخر فروم باز roya.rashidi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2014
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    1,292

    پيش فرض

    پسر خاله منم دقیقا اینجوریه یه بند حرف میزنه . ده سالش ایناس همش از چیزایی میگه که خیلی رو اعصابه رومم نمیشه بهش بگم . به خواهراشم غیر مستقیم گفتم . حتی خواهراش و مامانشم بهش گفتن چن سری ولی بازم درس بشو نیست .
    بنظرم نمیشه کاری کرد بیاد تحمل کنی یا اینکه اصلا پیشش نباشی
    Last edited by roya.rashidi; 31-08-2014 at 02:30. دليل: غلط املایی

  7. #2125
    اگه نباشه جاش خالی می مونه SETIZEN's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2010
    محل سكونت
    اصفهان
    پست ها
    366

    پيش فرض

    چجوری باید جلوی خنده خودمو بگیرم ؟!
    من کنترلمو بعضی وقتا از دست میدم و خیلی جلوی طرف مقابل زشت میشه ...
    همون لحظه سعی کن یاد چیزای جدی بیفتی یا کارایی که بابت انجام دادنش وقت کم داری و نگران هستی یا راه ساده تر ( دهنت رو ببند و کمی زبونت رو گاز بگیر کمی خنده داره ولی تاثیر داره )

  8. این کاربر از SETIZEN بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #2126
    داره خودمونی میشه FJava's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2014
    پست ها
    49

    پيش فرض

    اون جمله اوله تو گفتن افزایش حقوق چی باید باشه ؟

  10. #2127
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض

    چجوری باید جلوی خنده خودمو بگیرم ؟!
    من کنترلمو بعضی وقتا از دست میدم و خیلی جلوی طرف مقابل زشت میشه ...
    همون که سعی کنید خودتون رو مشغول با گوشی نشون بدید و راحت بخندید بهترین کاره
    یا اگر کسی خندتون رو دید بگید و سوال شد بگید : یاد یه جوکی افتادم خیلی خنده دار بود خواستی بعد برات میفرستم
    دوستان يك اشنايي داريم يك مدتي هست باهاشون در ارتباط هستم، متاسفانه ايشون تا ميبينه بنده در حال استراحت هستم شروع مي كنه به خاطره گفتن كه واقعا راست و دروغ ( البته بگم چاخان يا بلوف بهتره ) تو خاطراتشون قاطي شده. و متاسفانه خاطرات و بحث هاي نسبتا بي ارزشي هم هست كه نه نكته اموزنده اي داره و نه داستان جالبي هست ولي خودشون خيلي لذت ميبرند موقع توضيح و گپ زدن
    اين بين وقت گرانبهاي هر دومون هست كه از الكي نابود ميشه ! من چه طور بهشون بفهمونم كه نميخوام خاطراتت رو بشنوم يا نميخوام به صحبت هات گوش بدم

    موقعيت خاصي هم هست مثلا پاي تلويزيون نشستم دارم يه مستند يا فيلمي ميبينم كه دقت بالا لازم داره ايشون ميبينه بي كارم مياد شروع مي كنه به گپ زدن و خاطره گفتن يا مثلا تو اتاق رو تخت دراز كشيدم اهنگ گوش ميدم ميبينه بي كارم مياد شروع مي كنه سر صحبت رو باز كردن. هيچ جوره نميشه بهش بفهمونم كه كار دارم يا ... فكر مي كنم به اين خاطر باشه كه تاييد گر خوبي براي حرف هاشون هستم ؟
    خودمم واقعا موندم اينهمه خاطره از كجا مياره، ياده يك صحبتي افتادم : ميگه دو ساله رفتم سربازي الان ده ساله دارم خاطره مي گم
    بین شوخی و جدی بگید : اه تو هم کشتی ما رو با این خاطراتت میگم بشین یک کتاب بنویس براش!

    یا هروقت داره تعریف میکنه خودتون رو مشغول نشون بدید با گوشی اونوقت میفهمه بی محلی کردید شاید اثر داشته باشه و کمتر اقدام به اینکار بکنه

    یا اگر وقته فیلم دیدنه بگید قربونت فلانی بزار واسه بعد الان نه لطفاااااا (یه قیافه مظلومانه هم بگیرید که بفهمه مجبور بودید تا الان هم که بهش گوش میدادید)
    اون جمله اوله تو گفتن افزایش حقوق چی باید باشه ؟
    درخواست برای افزایش حقوق منظورتونه؟
    اگر اینه که باید مقدمه چینی کنید از اوضاع خراب بازار و گرونی و بعد بگید راستی از افزایش حقوق ما چه خبر؟ ((اگر با همکار هست))
    اگر هم با بالادستی هست که باید محترمانه تر بگید مثلا: در راستای صحبت هایی که قبلا انجام شده بود، جسارتا افزایش حقوق کی انجام میشه حدودا؟

  11. 4 کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #2128
    حـــــرفـه ای ملا نصرالدین's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    پایتخت
    پست ها
    2,056

    پيش فرض

    دوستان يك اشنايي داريم يك مدتي هست باهاشون در ارتباط هستم، متاسفانه ايشون تا ميبينه بنده در حال استراحت هستم شروع مي كنه به خاطره گفتن كه واقعا راست و دروغ ( البته بگم چاخان يا بلوف بهتره ) تو خاطراتشون قاطي شده. و متاسفانه خاطرات و بحث هاي نسبتا بي ارزشي هم هست كه نه نكته اموزنده اي داره و نه داستان جالبي هست ولي خودشون خيلي لذت ميبرند موقع توضيح و گپ زدن
    اين بين وقت گرانبهاي هر دومون هست كه از الكي نابود ميشه ! من چه طور بهشون بفهمونم كه نميخوام خاطراتت رو بشنوم يا نميخوام به صحبت هات گوش بدم

    موقعيت خاصي هم هست مثلا پاي تلويزيون نشستم دارم يه مستند يا فيلمي ميبينم كه دقت بالا لازم داره ايشون ميبينه بي كارم مياد شروع مي كنه به گپ زدن و خاطره گفتن يا مثلا تو اتاق رو تخت دراز كشيدم اهنگ گوش ميدم ميبينه بي كارم مياد شروع مي كنه سر صحبت رو باز كردن. هيچ جوره نميشه بهش بفهمونم كه كار دارم يا ... فكر مي كنم به اين خاطر باشه كه تاييد گر خوبي براي حرف هاشون هستم ؟
    خودمم واقعا موندم اينهمه خاطره از كجا مياره، ياده يك صحبتي افتادم : ميگه دو ساله رفتم سربازي الان ده ساله دارم خاطره مي گم
    ایشان از تنهایی خوشش نمیاد.دوست داره همش پیش شما باشه.وقتی پیش شما هم هست که نمیشه بشینه شما رو نگاه کنه
    به نظرم بهتره یه کاری کنید که بیکار نباشه
    مثلا بهش بگید با سیستم شما تراوین بازی کنه.اینجوری همش نگران دهکده اش میشه و کمتر پیش شما میاد
    یا اینکه از پدر و مادرتون خواهش کنید که گاهی صداش کنند و کمی با او صحبت کنند یا یه کاری بهش بدن که سرش گرم بشه

  13. این کاربر از ملا نصرالدین بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #2129
    آخر فروم باز rz21's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    Old Trafford
    پست ها
    2,926

    پيش فرض

    دوستان من یک مشکل اجتماعی دارم...مثلا امروز رفته بودم بانک برای افتتاح حساب..هر چی به نوبتم نزدیک تر می شدم استرس بیشتر می گرفت منو...نمی دونم چرا!
    امروز اوجش بود دیگه.. بعضی وقت ها کارهای اداری همین مشکل برام پیش میاد مخصوصا اونایی که باید توی نوبت باشیم. من 20 سالمه پسر.

  15. #2130
    کاربر فعال تاریخ، سبک زندگی و ادبیات Demon King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2013
    محل سكونت
    Dreams
    پست ها
    2,279

    پيش فرض

    دوستان من یک مشکل اجتماعی دارم...مثلا امروز رفته بودم بانک برای افتتاح حساب..هر چی به نوبتم نزدیک تر می شدم استرس بیشتر می گرفت منو...نمی دونم چرا!
    امروز اوجش بود دیگه.. بعضی وقت ها کارهای اداری همین مشکل برام پیش میاد مخصوصا اونایی که باید توی نوبت باشیم. من 20 سالمه پسر.
    منظورتون اینه که خجالتی هستید و نحوه رفتارهای درست اجتماعی رو بلد نیستید؟
    خوب منم تقریبا مثل شما هستم ولی تنها راه حل این مشکل تمرینه، اول از خانواده خودتون شروع کنید، موقعی که میخواید به خانواده محبت کنید خجالت نکشید و همین باعث میشه تو جامعه هم بتونید حرفتون رو بزنید و به اصطلاح عرضه داشته باشید.
    ببینید خجالت دونوع داریم:

    خجالت کذب و خجالت حقیقی.

    مال شما از نوع خجالت کذبه یعنی قرار نیست کار بدی انجام بدید اما چون تا حالا اون کارو انجام ندادید یه نوع خجالت کاذب در شما ایجاد میشه مثل زمان بچگی که مهمون میومدو خجالت میکشیدیم بریم سلام بدیم.

    خجالت رو باید موقعی بکشیم که کار بدی انجام دادیم و سرمون رو نمیتونیم بلند کنیم این یعنی خجالت حقیقی.

  16. 5 کاربر از Demon King بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •