,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
--
--
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
Last edited by M.etallic.A; 24-01-2008 at 22:28.
...................................
......................
Last edited by M.etallic.A; 24-01-2008 at 22:15.
بچه های سوتی بازار من اومدم با کلی سوتی ،ها!!! فکر نکنید من همش سوتی میدما بیشترش واسه دوستامه.
ولی امروز یه سوتیه باحال دادم بعد از این میزارم
این سوتی هم دوستم برام ایمیل زده بود:
دیشب اس ام اسی رسید با این مضمون:
Salam ,man bimarestanam. Tasadof kardam. Be kasi nagi doktor mige shunam shekaste. Mintuni fori baram ye bores bekhari?منم بلافاصله اینو واسه سه نفر فوروارد کردم. یکی که اصلا تحویل نگرفت. یکی دیگه با یه اس ام اس دیگه جواب داد اما نفر سوم که خواهر بنده باشن گویا در وقت دریافت خواب تشریف داشتن. بعدا هم که میخونن انگار با همون حالت خواب آلوده بوده! ساعت ۱۲ شب زنگ زدن و با صدایی لرزون و ترسون که: "سلام. چی شده؟ الان کجایی؟ حالت چطوره؟ و ...." منم که خبر نداشتم قضیه چیه بعد از اینکه مدتی گیج زدم تازه گوشی دستم اومد که بعله! گند زدم شیرین. حالا من براش توضیح دادم و میبینم صدا مخلوط شده با اصواتی که تشخیص گریه و خنده اش برام مشکله. بالاخره فهمیدم داره گریه میکنه. اما بعدش با شیرین زبونی و این حرکتا جمعش کردم. از اون ور هم برداشته زنگ زده بود داداشم رو از خواب بیدار کرده بود و اونم هی زنگ میزد. ماجرا رو سریع برای اونم توضیح دادم که بنده خدا از هول و ولا دربیاد و اونم کلی خندید به عقول خوشحال ما. بعدش هم مجبور شدم برای اولین بار چندتا اس ام اس پرخرج بزنم که از دلش دربیارم. ولی خدا میدونه هنوز هم وجدانم درد میکنه. اصلا برای اولین بار مثل بچه آدم و نادمانه معذرت خواهی کردم.
Last edited by armin-radin; 24-01-2008 at 21:26.
دوستان سلام
اینم از سوتی دوست ما
وقتی که سال اول دبیرستان بودم. روز اول مدرسه بود و مدرسه هم دو شیفته بود. اون روز از بچه های کلاس یه نفر رو به عنوان مبصر موقت تعیین کردن . زنگ اول بیکار بودیم . زنگ دوم که شد یکی اومد داخل کلاس که قیافه ایشون به بچه های پیش می خورد مبصر هم که گردن کلفت بود گفت آقا برو بیرون شیفت شما الان نیست و هرچی پسره اعتراض می کرد و میگفت من معلمم مبصر توجه نمی کرد ما هم همه فکر می کردیم ایشون از بچه های پیش هست آخر سر مبصر با زور ایشون رو از کلاس بیرون کرد
کلاس رفته بود رو هوا بعد یه ربع دیدیم معاون شیفت با پسره اومد داخل کلاس معاون گفت ایشون معلم شیمی شما هستن ما بودیم که منفجر شدیم از خنده و بصر بنده خدا هم مثل لبو سرخ شده بود
هیچی مبصر رو اون روز بیرون از کلاس کردن
البته معلم نمی خواست معاون بیرونش کرد
معلم هم انگار نه انگار که اتفاقی افتاده و با مبصر هم گرم شده بود تا آخر سال
ایول خیلی باحال بید
بابا دمت گرم
خیلی خیلی خیلی باحال بود![]()
یه سوتی دیگه که دو ماه پیش اتفاق افتاد...
تو دانشگاه سر کلاس نشسته بودیم. همه بچه ها بودن. دخترها و پسرها همه مشغول حرف زدن بودیم. یکی از پسرهای کلاس که خیلی تیریپ شخصیتی میاد و پالتو میپوشه و کیف سامسونت دست میگیره و کلا خیلی کلاسش بالاست مثلا رو صندلی نشسته بود و داشت مطالعه میکرد از جلو ردیف دوم نشسته بود. اکیپ بچه های ما هم دور شوفاژ جمع شده بودیم و داشتیم در مورد دخترای کلاس بحث میکردیم و می خندیدیم. یهو یکی از بچه ها گفت سینا رو نگاه کنید چه با شخصیت نشسته داره کتاب میخونه. آقا همینو که گفت یهو یه صدای وحشتناکی اومد و صندلی سینا با خاک یکسان شد. کلا صندلی صاف شد با سطح زمین و گرد و خاک بلند شد و همه دخترها زدن زیر خنده و سینا هم که با باسن خورده بود زمین و وضعیت بدی داشت با عصبانیت از کلاس زد بیرون. ما هم جمع شدیم دور صندلی شکسته و داشتیم مهندسی میکردیم که چه اتفاقی افتاد که این صندلی به این وضع در اومد. حالا این صندلی ها هم تازه و نو بودن. آقا ما هم بعد کلاس یه تظاهرات تو دانشگاه راه انداختیم در اعتراض به نامرغوب بودن صندلی ها و جالب اینکه این آقا سینای با شخصیت جلوی تظاهرات شال گردنش رو دور سرش میچرخوند و بالا پایین میپرید و سروصدا میکرد. بیچاره جدی گرفته بود در حالیکه هدف فقط خنده و شلوغ کاری بود.
چرا پستات رو ویرایشیدی Metallica ؟ تو پستای بعد نقل شده که...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)