روح مرا روانه ي پرواز مي كني
جز تو چه كسي كنار دلم مي نشيند
روح مرا روانه ي پرواز مي كني
جز تو چه كسي كنار دلم مي نشيند
ديوانه
مرده
عالمه
هرزه
كرده
م طهماسبي
عجب مجلس شعر خواني خيلي با حاليا
هميشه از نگاه تو با تو عبور مي كنم
از اين كه عاشق توام حس غرور مي كنم
دوباره با سلام تو تازه تازه مي شوم
با نفس ساده تو غرق ترانه مي شوم
من به يك خانه ميانديشم
با نفسهاي پيچكهايش، رخوتناك
با چراغان روشن
همچون نيني چشم
با شبانش متفكّر، تنبل، بي تشويش
و به نوزادي با لبخندي نامحدود
مثل يك دايرهي پي در پي بر آب
و تني پرخون چون خوشهاي از انگور
رسمه كه لحظه ي سفر يادگاري به هم مي دن
قشنگ ترين هديه ي تو تو قلب من يه مشت غمه
شايد اين و بهم دادي كه هميشه با من باشه
حق با تو ا تو راست مي گي غمت هميشه پيشمه
هر روز به ياد مستي و سر خوشي
به ياد ان روزهاي ديوانگي
امروز را نشسته ام
چند كلمه ي تكراري
هجاهاي كوتاه و بلند
شعر نو به دنبال كلمات
بسم رب شهدا!
ترا می پرستیم تنها و بس . . . . . نداریم به غیر از تو کس
بشو هادی ما به راه درست . . . . . ره آنکه منعم ز نعمات توست
نه آنان که خشمت برایشان رواست . . . . . نه آن ها که هستند گمره زراست
(سوره توحید - آیه 5 ، 6 و 7)
Last edited by Reza goli; 22-02-2008 at 12:30.
تنديسها را ميبينم
از تكه سنگهاي باستاني
دست بر تنشان ميزنم
تن تو پاسخم ميگويد
...
بسم رب شهدا!
دگر باره از او بتابید رو . . . . . که بس نا سپاس است انسان بر او
Last edited by Reza goli; 22-02-2008 at 16:41.
واسه جشن دلتنگی ما
گل گریه سبد سبد بود
با طلوع عشق من و تو
هم زمین هم ستاره بد بود
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)