تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2111 از 2734 اولاول ... 111116112011206121012107210821092110211121122113211421152121216122112611 ... آخرآخر
نمايش نتايج 21,101 به 21,110 از 27334

نام تاپيک: مشاعره

  1. #21101
    داره خودمونی میشه anish's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    bandarghaz
    پست ها
    83

    پيش فرض

    هر لحظه تو را مي بينم
    هر لحظه ام را با توام
    لحظه را برايت بي تابم
    تو را مي پويم مي تراوم
    غزل تو تو وجودم.... دوباره جون گرفته
    بازم اشك چشام بازيش گرفته

  2. #21102
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    هم مرگ بر جهان شما نيز بگذرد
    هم رونق زمان شما نيز بگذرد

    وين بوم محنت از پي آن تاكند خراب
    بر دولت آشيان شما نيز بگذرد

    باد خزان نكبت ايام ناگهان
    بر باغ وبوستان شما نيز بگذرد

    آب اجل كه هست گلوگير خاص وعام
    بر حلق و بر دهان شما نيز بگذرد

  3. #21103
    اگه نباشه جاش خالی می مونه alikhafan123's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2005
    محل سكونت
    Yazd
    پست ها
    370

    پيش فرض

    دوست دارم شمع باشم در دل شبها بسوزم
    روشني بخشم به جمعي و خودم تنها بسوزم

  4. #21104
    آخر فروم باز MILIN3M's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    IN SHIT
    پست ها
    2,244

    پيش فرض

    من با نگاه اول ازین جام جانفزا
    سر مست میشوم
    وز این همه لطافت و زیبایی . جمال
    با یک نگاه دیگر
    از دست می شوم

  5. #21105
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    مرا دل سوزد و سینه تو را دامن ولی فرق است
    که سوز از سوز و دود از دود ودرد از درد می دانم
    به دل گویم که چون مردان صبوری کن دلم گوید
    نه مردم نی زن ار از غم ز زن تا مرد می دانم


    -------------------------------------
    از دوستان تعجب می کنم که چرا نکات مشاعره را رعایت نمی کنند و به آخرین پست توجهی ندارند. البته این گلگی از مدیر انجمن هم می تواند باشد...
    متشکرم...

  6. #21106
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    بس نیست؟ چقدر از می و افیون بنویسید؟
    امشب شب شعری است كه با خون بنویسید

    مردم ز قلم‌بازی‌تان، فصل تفنگ است
    شبنامه زیاد است، شبیخون بنویسید

    دیدید؟ نه باغی‌ست در اینجا، نه بهاری
    حالا غزلی از تب و طاعون بنویسید

  7. #21107
    داره خودمونی میشه anish's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    bandarghaz
    پست ها
    83

    پيش فرض

    در سياهي شب جاي كه دگر روز روشن نيست
    ماه تاب خيمه زدست
    فلك گل بسته ست
    سپيد سپيد

    ************
    زمين سردست انسان شبه وار
    چشم ها سياهي دريده
    جان بريده
    عقل سروده سكوت

    **********
    زمستانست و امشب ميانه
    لحظه اي مي ايد دم و باز دم مي تپد
    سرما مي سوزاند گونهايت را دماغ را
    اشكي رميده

    م.طهماسبي

  8. #21108
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    هفته هاي خالي و ترسناک
    و قتيکه لختي طبيعت
    تساوي حقارت انسان است
    امسال يکدفعه شب مي شود
    و دل آهسته تر از شب
    بسوي مکاني خالي
    که باد آنرا جارو مي کند
    بي خورشيد
    ستاره ها
    يا ماه
    تنها نوري نا آشنا
    مثل انديشه

  9. #21109
    آخر فروم باز ghazal_ak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,260

    پيش فرض

    هیهات! کــزین دیـــار رفتم
    ناکـــــرده وداع یـــــار رفتم
    چه سود قرار وصل جانان؟
    اکنون کـه مـن از قرار رفتم

  10. #21110
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    ميان ِ چشم ها مانده ست سرگردان ، هزاران سال
    خمار ِ خواب های خيس وبی تعبير در باران

    دل ويك گوشوار ِ كاغذی ، انگيزه ی بودن
    ومن ، باران نديده ، دختری دلگير د ر باران

    صدای خيس ِ مردی درگلوی تار می روئيد
    كسی مثل خودم، مثل خودش درگير در باران

    به جرم ِ بی گناهی ، دارهای چشم ها می دوخت
    به سرتاپای من ، يك درد ِ دامنگير در باران

    غمی كم كم خودش را دررگ ِ ديوانه ام می ريخت
    جنون بود وتب ِ رقاصی ِ زنجير در باران

    جنون بودآن شب وآئينه ای صد پاره دردستم
    ومن حل می شدم با آيه ی تكثير در باران

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •