تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 211 از 934 اولاول ... 111161201207208209210211212213214215221261311711 ... آخرآخر
نمايش نتايج 2,101 به 2,110 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #2101
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    می‌نوشمت که تشنگی‌ام بیشتر شود
    آب از تماس با عطشم شعله‌ور شود

    آنگاه بی‌مضایقه‌تر نعره می‌کشم
    تا آسمان ِ کر شده هم با خبر شود

    آن‌قدرها سکوت تو را گوش می‌دهم
    تا گوشم از شنیدن ِ بسیار کر شود

    تو در منی و شعرم اگر «حافظانه» نیست
    «عشقت نه سرسری ست که از سر به در شود»

    آرامشم همیشه مرا رنج داده‌است
    شور خطر کجاست که رنجم به سر شود؟

    مرهم به زخم ِ بسته که راهی نمی‌برد
    کاشا که عشق مختصری نیشتر شود

  2. 4 کاربر از MaaRyaaMi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2102
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    وقتي دل شكسته بودم تو رسيدي
    از زمـــونه خسته بـــودم تو رسيدی
    گفتي تو قلب يه رنگت خونه دارم
    هر نفس فقط تــو رو بهـــونه دارم
    گفتي تـو دنيا فقط تـــو مهــربوني
    تا ته جاده عشق باهام مي موني
    ديگه تا يكي شدن چيزي نمونده
    اون چشــاي ناز تو غم سوزونده
    تو رسيدي شب سفر كرد
    شب چشمات در بدر كرد
    تو رسيدي چو گــــل صبح
    عشق تو قلب من اثر كرد
    Last edited by Ghorbat22; 02-10-2008 at 06:43.

  4. 3 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #2103
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض


    اتفاق

    افتاد

    آنسان که برگ
    - آن اتفاق زرد-

    می افتد


    افتاد
    آنسان که مرگ

    - آن اتفاق سرد- می افتد

    اما
    او سبز بود وگرم که
    افتاد

  6. 3 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #2104
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    با نگاه آرامت نامهربانی هایم را می بینی

    و هم چنان مهربانی می کنی

    لبخند تو برایم شرمندگی مکرر به بار می آورد

    و سکوتی آشنا

    که آبستن پرسش بی جواب من است :

    چه طور می توانی این قدر وسیع باشی؟

  8. 2 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #2105
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    اگه من تنها شدم چرا تو تنها نشدی
    اگه من با تو بودم پس تو که بی من نشدی
    تو داری دروغ می گی دلت که پیش من نبود
    اون که ادعا می کرد یه عاشق دورویی بود
    من تحمل ندارم یک دل دارم که صادقه
    وقتی تو ضربه زدی اونم شکست تو راهیه که
    راهی که من بودم و دنیایی از تنهایی ها
    راهی که تو بودی و یه قلب پر از ادعا
    می دونم دوست داره و خیلی بی تو بی تابه
    می دونم دوسش داری بودنم معنا نداره
    پس دیگه می رم کنار ولی یه چیزی رو می گم
    عاشق هر کی شدی به اون دیگه نارو نزن....

  10. #2106
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض



    می دونی چرا گفتم نرو؟می دونی چه قدر گفتم نرو؟اصلا چر تو باید بری؟


    سوال ها رو دلم می کرد.


    می گفتمی خوا بمونه زنده همیشه اما...


    یاد تو اگه نباشه دیوونه می شه تنها..


    می خواست ازت بمونی تا بزنه دوباره


    تو سینه ی فشردم که عشق ازش می باره


    تو پرسیدی چه حرف ها..!!دروغ نبود حقیقت..

    شیرین بود باورش سخت

    ]بازم می گم باور کن..فرشته ی صداقت

  11. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #2107
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    قفسی ساخته اند نرده هایش همه از جنس بدی های پلید
    و در آن عشق را با تبسم تلخ محبوس کرده اند
    و چه جاوید است آنکه از او برنمی آید صدا
    من فقط ریزش اشک هایش را می بینم
    پرسش ها د ارم ز شکست و غم و اندوهش
    پاسخی جز ز فراغ یار به م نمی دادش
    بر گوشه ی لبهای سرخ جای بوسه ای بود
    وقتی که از او پرسیدم یک لبخند جوابم بود
    چشم هایش گریان و لب هایش بغض دل را نشان می داد
    کنجکاوتر گشتم و از او پرسیدم
    آخرین گفته اش بر تو چه بود که چنینت کرد
    بال و پرت را سوخت و خاکسترت کرد
    شنیدم که گفت ما عاشق هم بودیم
    و خداوند ما را به مجازات عشقمان محکوم کرد
    ندانستیم که عشق را باید تقدیم خداوند نمود
    و چنین است که سال ها درد دوری به تنم مانده و بس
    آهی کشید و خاموش شد و چشم هایش را بست
    تا من نیز بگویم عاشق غیر خدا خداحافظ
    من از او عبرت ها یاد می گیرم
    از اویی که در این دنیا فرصت طعم چشیدن رو کم پیدا کرد
    آری ...من نیز فهمیدم که باید نثارگر عشق به خدا باشم
    و خلقش را بدارم دوست و بدانم که همه چیز از اوست
    بار الها ..تو مرا دریاب که در این محفل یاران
    دلم فقط به تو دلباخته باشد از ریشه ی ایمان
    آمین.......

  13. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #2108
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    بودنم را تگ گلم باور نداشت

    عشق به رویا و حقیقت هم نداشت

    آن کس که تمام جان از آنش کردم

    دست کشید زمن و تنهایم گذاشت

    من که ماندم با تمام خاطرات

    با خیانت و غم و درد روزگار

    می گذشت از سر بدو بودنتش

    من نوشتم گرچه بودم دور از دلش

    خاطرش از ذهن کمرنگ می شد

    یاد او از دل دورتر می شد

    با تمام حکمت و دانایی این روزگار

    من ماندم و صحرایی از گرد و غبار

    شاید او خوش باشد و غمگین دلش

    شایدم شادی کند غرق در خودش

    هر کجا باشد هنوزم یادشم

    او ندانست ولی غمخوارشم

    قاصدک پیغام دل از مهر لبریز را رسان

    دل چه قدر سنگ است این را هم بدان

    آن بهار سبز دید گناه از من نبود

    او خزان کرد و خوشی ها را ربود

    کاش روزی که می گفتند دنیا بی وفاست

    عقل در دل هم کمی پا می گذاشت

    سوختم خاکسترم ماند بر زمین

    او نیامد باد همانم برد نازنین

    تو نبودی عاشق و دل داده دوست

    من ولی عاشق تر از عاشق هنوز

    تا که بستی کوله بار راه را

    دل کجا باور کند این غصه را

    خنجر دوریت وجودم را به خون آغشته کرد

    کاش بودی و بدیدی که آن با من چه کرد

    باشد از هر چه بگویم حرفهایم بیشتر است

    حرف من آهی است که خورشید را سوزانده است

    ای مسافر ماندنت کوتاه شد

    از نبودت شمع دل خاموش شد

    تا که رفتی بال دل برچیده شد

    غم و اندوه بر دل من کاشته شد

    پس به تو گویم دل بس بی قرار

    ما دو رفتیم و لی ماند روزگـــــار
    Last edited by Ghorbat22; 02-10-2008 at 22:32.

  15. 2 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #2109
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    من

    همان دستان سرد و

    یخ زده ام

    .....

    و تو همان

    های لذت بخش و گرم!

  17. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  18. #2110
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    و تو

    بستگی پیدا می کنی

    به دیگری



    به حضورش،

    به بودنش،

    به صدایش،

    به عطر نگاهش،

    به عمق دستانش،

    به فراخ آغوشش،

    و حتی

    به بند نافش!



    و ما

    بستگی داریم به هم...



    و من

    چه کنم

    با لابیرنتی به نام وابستگی؟

  19. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 4 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 4 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •