تیریست به قلب سرطانپرور فرعون
سنگی كه به پیشانی قارون بنویسید
هر زخم به زخمی، كه چنین است عدالت
تا كی بنشینیم كه قانون بنویسید؟
هیهات كه صبحی بدمد زین شب بیشور
آینده همان است كه اكنون بنویسید
تیریست به قلب سرطانپرور فرعون
سنگی كه به پیشانی قارون بنویسید
هر زخم به زخمی، كه چنین است عدالت
تا كی بنشینیم كه قانون بنویسید؟
هیهات كه صبحی بدمد زین شب بیشور
آینده همان است كه اكنون بنویسید
دلم نمی خواهد چشمانم را باز کنم
تلاش می کنم بخوابم
مرا ببوس
نوازش گرم دست خیالی ِ تو
و
لالایی سرد برف
برای آسوده خوابیدن کافیست
شب بخیر آسمان من
...
نمی دانم هوی خیبر بود
یا کربلا
نمی دانم ضجه ی فاطمه بود
یا زینب
ندیدم
ضربه ، ضربه ی ابن ملجم بود
یا یزید
لکن هنوز
فاطمه ، فاطمه بود
و عباس ، عباس
خیبر از آن علی بود
و کربلا از آن حسین
ندانمت به حقیقت که در جهان به چه مانی
جهان و هر چه درو هست صورتند و تو جانی
یه ذره گی فرید اینجا
بالایه هزار خلد و حور است
تمام سهم رویا از ترانه
تلخی یک حادثه از لحظه ی برخورد سنگ و شیشه ی ما بود
میان ماندن و مردن
نمی دانم ولی آیا ندامت را ندیمی بود؟
یا در پشت دیدار دو بیگانه
کسی از آشنایی ساز می زد؟
صدایی آشنا می گفت:
دراین بیراهه راهی هست
ولی حتی در اینجا هم نمی مانم
سخن های حکیمانه
خیالی خام بیش من را نیست
که من حتی خودم را هم نمیدانم...
ما هم شکسته خاطر و دیوانه بوده ایم
ما هم اسیر طره جانانه بوده ایم
ما هم به روزگار جوانی ز شور عشق
روزی ندیم بلبل و پروانه بوده ایم
بر کام خشک ما به حقارت نظر مکن
ما هم رفیق ساغر و پیمانه بوده ایم
/-*-*
ما کلا بوده ایم![]()
من از جنوب چشمه ی عطش
من از جنوب ماسه ی مار
من از جنوب جنگل دکل
من از جنوب باغ ساکت خلیج
من از جنوب جنگل بزرگ آفتاب آمدم،
من از جنوب تشنه زی شمال آب آمدم؛
کنون بیا مرا ببین پدر
بیا مرا ببین کنار جنگل بلند آب
چگونه تشنه مانده ام!
چگونه رخ فشرده ام به ساقه های دیرتاب نور
در اشتیاق ذره ای عطش.
پدر بیا! ببین
چگونه من سوی سراب آمدم!!
من در كلاس
ساعت پنج صبحه
تا به كلاس برسم ميشه 5/7
ساعت 5/7 تو محوطه دخترا پسرا
8: سر كلاس
اهاي همون دختري كه تا يكم دير ميام ميري ته كلاس با دوستات جاي من مي شيني
هموني كه مانتو ملي تنته
هموني كه چند بار حالتو گرفتم
فقط يه دفعه كم نياوردي و جوابمو دادي
يه دفعه هم برگه خواستي بهت ندادم
هموني كه با غرور راه رفتنت دل منو بردي
(سر بالا و راست / نگاه به سمت پايين )
هموني كه يكم سيا سبزه مي زني
اهاي دختره به كي نگاه مي كني با تو نيستم
همون دختري كه همش تو چشممه
هموني كه نگاش روبرومه
هموني كه مانتو كوتاه و تنگ مي پوشه وهمش تيپ مي زنه
هموني كه سوال مي پرسي
باتو نيستم فكر نكنم با هم جور باشيم
شايد قيافه اي مثل من باشي
شايد ناز و خوشكل باشي اما نه
اهاي با تو هم نيستم اصلا با تو نيستم
هموني كه برام قيافه ميگيري
وقتي من وسط كوچه وايستادم مي اي از جلوم رد مي شي
مي خواي چي رو ثابت كني ها
مگه من باهات چه كردم
به خاطر يه متلك ببين داري چه كار مي كني
اين جور كه از قيافت بر ماد حداقل يه سال از من بزرگتري
مگه نمي دوني از قديم گفتن باز با باز كبوتر با كبوتر
چرا جاي من نشستين
تو خونه
نه امكان نداره نمي شه
من هنوز بچم دوست دخترم به كارم نمي تاد
چيزيم ندارم
در كل اخرش مي شه بي خيال اين عشق محال
siseجون اينو براي تو گذاشتم تا نگي هي من با تو مشكل دارم
لا لا لا لا نخواب دنيا خسيسه واسه کم ادمی خوب مينويسه
يکی لبهاش تو خوابم غرق خنده است يکی پلکاش تو خوابم خيسه خيسه
لا لا لا لا نخواب عاشق يه سيبه هميشه سرخ و تب دار و غريبه
تا اون بالاست رسيده است اما تنهاست پايين هم که بيوفته بی نصيبه
Last edited by •*´• pegah •´*•; 13-02-2008 at 02:12.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)