سلام
من گاهی اینجا رو دنبال میکنم از شعرا لذت میبرم
فقط با دیدن عکس و خوندنه شعرا برام سوال ایجاد شد چرا شعز جناب احمد اول شد؟!
ربطی اینکه ایشون مدیر انجمنه که نداره؟!
سلام
من گاهی اینجا رو دنبال میکنم از شعرا لذت میبرم
فقط با دیدن عکس و خوندنه شعرا برام سوال ایجاد شد چرا شعز جناب احمد اول شد؟!
ربطی اینکه ایشون مدیر انجمنه که نداره؟!
تا به امروز که تیم ادبیات(5نفر) داوری رو برعهده داشتند برای تعیین برنده ، هروقت که هرکدوم از داورها مشارکت داشتند در مسابقه(ناظر یا مدیر) اونسری دیگه در داوری مشارکت نداشته
و نتیجه با رای بقیه داورها اعلام میشده ، بنابراین مطمئن باشید احمد هم به چشم ما تنها به عنوان یک شرکت کننده بوده و قضاوت تنها براساس شایستگی اشعار بوده و هستحتی جالبه بدونید که ایشون تنها با اختلاف کمی نسبت به نفر دوم و با در نظر گرفتن این نکته که شاعر شعر هم خودشون بودند برنده شدند
لازم بذکر هست از این به بعد مطابق تصمیم گیری جدید((همونظور که در پست احمد بیان شده)) داوری برعهده من و رها و برنده سری قبل خواهد بود بنابراین چناچه من یا رها در مسابقه شرکت داشته باشیم مطمئنا تنها جنبه مشارکت داشته و در مسابقه شرکت داده نخواهیم شد![]()
لب دريا، نسيم و آب و آهنگ،
شكسته ناله هاي موج بر سنگ.
مگر دريا دلي داند كه ما را،
چه توفان ها ست در اين سينه تنگ !
***
تب و تابي ست در موسيقي آب
كجا پنهان شده ست اين روح بي تاب
فرازش، شوق هستي، شور پرواز،
فرودش : غم؛ سكوتش : مرگ ومرداب !
میخواهــم برایــت معنــی کنم، تنهــــآیـے را !
در ســاحل ڪنار دریـ ــا ایسـتاده ای
هــواے ســرد، صــدای مــوج
انتــــظار و انتـظار و انتـظـار . .
و نــ ـاگـهـــ ـاטּ تــو به خــود مـی آیــ ـی !
ڪهـ نـﮧ آغوشـ ـی نیـست، جـز آغــوش دریــــا
و
نـﮧ صدایـــی، جــز صـــدای دریـــا
...
و ایــ ن تنهــایی ـست...
تنهــایـی و دریــا
با تشکر مهران...
با اجازه
من یک زن می بینم،یک ساحل و کمی ابر...
اما من جور دیگری می بینم تورا
یک زن می بینم که دریایی است
یک زن می بینم که ساحلی است
یک زن می بینم که ابری شده هوایش...
و یک بغل سکوت دارد با خودش
میدانی؛خیلی سخت است برای یک زن ساکت بودن...
ساحل دل
ساحل دلم خالی و تنها
ساحل دلم کناردریا
دریای دلم ازین سردنیا تا اون سردنیا
ساحل دلم این روزا شده تک وتنها
کجایی ای یار با وفا
بیا بشین کنارساحل دل ما
من وساحل کناردریا ولی دلم رفته اون دورا
ای دل مارو کجا میبری
می خوای به دریا ببری
پیش ماهی یا کوسه ها ببری
این دل شده بلای جان ما
ای مردم کجاست این غریق نجات ما
فرزاد رستمی
اگر این بار شرکت کردم فقط به خاطر دل خودم بود نه .....
Last edited by vahidhgh; 27-09-2013 at 14:10.
خودم را در دلم نقاشی کردمشعر از خود خود خودم
دلم دریا شد و من رو به دریا
دلم آرام گرفته از هیاهو
من و تنهاییم... نور و ثریا...
دلم را با خودم همسو نمودم
که بینم اولین طلوع فردا
(پستمو ادیت کردم که همینو بگم)
Last edited by sara_program; 27-09-2013 at 14:52.
به پیش روی من , تا چشم یاری می کند , دریاست !
چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست !
درین ساحل که من افتاده ام خاموش .
غمم دریا , دلم تنهاست .
وجودم بسته در زنجیر خونین تعلق هاست !
خروش موج , با من می کند نجوا ,
که : هر کس دل به دریا زد رهایی یافت !
که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت ...
مرا آن دل که بر دریا زنم , نیست !
ز پا این بند خونین بر کنم نیست ,
امید آنکه جان خسته ام را ,
به آن نادیده ساحل افکنم نیست !
فریدون مشیری
Last edited by Atghia; 28-09-2013 at 00:22. دليل: سطربندی مناسب
دوست دارم ساعتها کنار دریا بنشینم
در عظمتش، بیانتهاییاش، وسعتش، سخاوتش و در صدایش غرق شوم
غروب خورشید در دریا را دوست دارم
آخرین نور خورشید را نشانم میدهد
و ناگاه تیره و تار میشود
دیگر نمیبینمش
اما صدایش همچنان با من است
حتی در آرامترین لحظاتش
و حسش میکنم
حتی در بیمهتابترین شبهایش
امشب همین جا میمانم
در ساحل نمناکش میخوابم
کمی از رطوبتش را با وجودم آشنا میکنم
و فردا ...
او مرا در آغوش خود خواهد گرفت
Ahmad@P30World
چه لذتی والاتر از آن که دمی به آسمان بالای دریا بنگری , به آبی آسمانی که دریا هم به آبی بودنش می بالد
به ابرهایی که در دامن آسمان حرکت را از موج می آموزد , ابری که تمام وجودش از دریاست
موجی که با نوایش روح تورا لمس میکند , به آسمانی که هر لحظه به تو می نگرد ...
به مانند آسمان صاف باش و همچو ابر بی آلایش چون موج پر شور و زلال چون دریا ...
بنگر که افق در چشمان توست ....
Last edited by raha bash; 02-10-2013 at 19:13.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)