حـالا اشکها هـم شـبـيـه تـو شـده انـد
گـريـه کـه مي کـنـم نـمي آيـنـد . . .
حـالا اشکها هـم شـبـيـه تـو شـده انـد
گـريـه کـه مي کـنـم نـمي آيـنـد . . .
شايد برايت عجيبست اين همه آرامش ام !
خودماني بگويم ؛
به آخر که برسي ديگر فقط نگاه ميکني ...
ـبيـنمتـــــــ. . .
گونه هايت خيس اســـتـــــ . . .
باز با اين رفيق نابابـــــتـــــــــ . . نامش چه بود؟ هان! باران. . .
باز با \"باران \" قدم زدي ؟
هزار بار گفتم باران رفيق خوبي نيست براي تنهايي ها . . .
همدم خوبي نيست براي درد ها . . .
فقط دلتنگي هايت را خيس و خيس و خيس تر ميکنــــــد . . .
نتـــرس . . .
اگــــر هم بخـــــواهم
... از ایـــن دیــــــــوانـه تـر نمیــشوم !
گفـــــته بودم بی تـــو سخــــت میگــــــذرد بـی انـصـاف !
حـــــرفم را پس میگــیرم
بــی تــــــو انگـــــــار اصـلا نمـیگــــــذرد!
بهونه برای گریه زیاده
اما
امان از گریه های بی بهونه…
همه چیز را هم
که تقصیر من بیندازی
عاشق شدن من
تقصیر توست !!
فکــر می کــردم
در قلب تــ ـــ ـــو
محکومم به حبــس ابد !!
به یکبــاره جــا خــوردم …وقـــتی
زندان بان برســـرم فریاد زد:
هــی..تــو
آزادیـــــ!........و صـــدای گامهای غریبهـــ ای که به سلـــول من می آمـــد. . .
Last edited by Ahmad; 16-09-2012 at 14:04. دليل: نقل قول از پستی که در این تاپیک نیست
*دوستتـــ دارمــ *
گلایه از تکرارے بودنش نکـטּ...
مشکل از مـَטּ نیستــ
تو زیـآد دوستـــ داشتنے هستے
دلم عکس می خواهد ،
عکسی به درازای عمر ...
و یک عکاس که مجبورمان کند
با لبخندهایی مُدام و پیوسته
_ تا انتهای جهان _
آغوش را
زندگی کنیم ... /.
کاش همه ی ما شبیه نقاشی بچگیمان بودیم !
گردن دراز / ساده / بی آرایش / بی آلایش
با دستانی باز / شبیه سخاوت
و البته دهانی بسته و لبی خندان
کوهی استوار / خورشیدی زرد
خدایی خندان / جوی آبی روان
چقدر همه چیز زیبا است !
نه دردی / نه عذابی / نه گناهی
نه لباسی پاره / نه دختری بیچاره
نه پدر گریانی / نه مادر لرزانی
نه کودکی خسته / نه دلی شکسته
کاش همه ی ما شبیه نقاشی بچگیمان بودیم !...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)