علیرضا خان، خطابم بیشتر به شماست:
در مورد کاشانی، با خیلی از حرفاتون موافقم؛ (من خودم به شخصه مخالف سرسخت دخالت سیاسیون تو فوتبالم؛) ولی نکته اینه که این مسایلی که دایی در مورد کاشانی به قول خودش افشاگری کرده، چیزاییه که تو این سیستم مدیریتی، خیلی دور از ذهن نمیاد؛ مثلا تصورش واسه من سخت نیست که یکی مثل فتح الله زاده، ساکت، اولیایی، عابدینی، ... در گذشته و حال، تو فوتبال این مملکت همچین کارایی کرده باشن یا بکنن... (تطمیع لیدر ها واسه حمایت از مدیریت و تثبیت جایگاه خودشون...) همون طور که این قضیه در مورد بعضی از مربی هامون هم شنیده میشه... (مثل همین دایی یا قلعه نوئی؛)
در مورد جشن پارسال که فرمودین تو آزادی لیدرا اومدن وسط و جامو خودشون بالا سرشون بردن، یا حافظه تون یاری نمی کنه، یا اینکه حافظه گزینشی دارین... اتفاقا این شخص علی دایی بودش که بهشون میگه بیان رو سکو (به خاطر حمایتی که تو اون چن ماه از این آقا کرده بودن) و الباقی قضایا اتفاق میفته، که عزیزمحمدی میاد تو مصاحبه ای از این کار دایی انتقاد میکنه... (جام حذفی 89، فینال جلو فولاد گستر تو آزادی)
ساده بگم، داستان پرسپولیس این طوری بوده: پرطرفدارترین تیم این مملکت، یه تیم دولتیه؛ میدنش دست یه آدمی از جنس خودشون (کاشانی) که نه از فوتبال سر در میاره، نه از مدیریت؛ میره سراغ دایی، که بعد از اخراج از تیم ملی، نزدیک یک سال بی تیم بوده؛ می کنتش سرمربی تیم؛ (که به نظر من یه جور دلجویی سازمان تربیت بدنی از این آقا بوده، بعد از اخراج کردنش از تیم ملی) اختیار کامل میده بهش؛ بازیکنایی رو که میخواد، میخره و اونایی هم که آقا نمیخواد، رد میکنه برن؛ تا اینجا همه چی گل و بلبله؛ دو طرف از هم تعریف می کنن؛ دایی میگه به کاشانی دست یا علی دادم و کاشانی هم میگه علی دایی بهترین انتخابه واسه تیم؛ فصل شروع میشه؛ تیم کم کم میفته تو بالا و پایین لیگ؛ چن تا باخت میده؛ داربی رو می بازه؛ رکورد باخت باشگاهو می زنه؛ تماشاچی ایرانی که به کم طاقتی معروفه، به طرز عجیبی اعتراض خاصی نشون نمیده؛ وقتی که نتایج بد تر میشن، تماشاچیا دو دسته میشن؛ یه عده از کاشانی میخوان که بره، یه عده هم از دایی... دایی نمیره؛ کاشانی هم سر جاش میمونه... بازم باخت؛ این بار مربی دست به کار میشه و استعفا میده؛ کاشانی میگه نمیزارم که دایی بره و برش میگردونه؛ دایی برمیگرده که تو آسیا خودی نشون بده؛ تیم از گروهش که بالا نمیاد، هیچ، تو 4 تیم چهارم میشه؛ دایی مربی میمونه؛ بازی برگشتو هم به استقلال میبازیم؛ دایی میمونه؛ یه ذره امید مونده واسه سوم شدن تو لیگ و سهمیه آسیا؛ سوم هم نمیشیم؛ دایی سر جاش میمونه... رابطه کاشانی و دایی دیگه خراب شده... دایی میگه میزارم آخر فصل که واسه همتون بگم پشت پرده چی بوده که امسال نتایج افتضاح شده؛ موند یه جام حذفی؛ دایی جام حذفی رو میبره! دایی افشاگری میکنه؛ دایی نفس کش میخواد؛ دایی میاد از رازهای مگو حرف میزنه؛ بیننده عامی حقُ میده به دایی؛ دایی میشه آدم خوبه ماجرا؛ این کاشانی بوده که نزاشته تیم نتیجه بگیره؛ هیچ ربطی هم به مسایل فنی و حاشیه های خاص سرمربی تیم (از دعوا با لیدر تیم تا اخراج شیث و خداحافظی کریم و تهدید به آوردن تماشاچی با اتوبوس از اردبیل...) نداشته...
ای آقا... بی خیال... ماییم که طرفدار این تیمیم و غصه خوردناش واسه ماس... اینا میرن، ولی تیم سر جاش هست... واینکه این فصل و نتایجش به عنوان یه فصل فاجعه بار تو خاطرمون میمونه... شاید هم از یادمون بره و دوباره تیمو بدیم دست این آقا و دوباره رویا پردازی کنیم که اینبار اوضاع بهتر میشه؛ اما باز آش همون آشه و کاسه همون کاسه... میگن آزموده را آزمودن خطاست... ولی انگار از دید خیلی ها هنوز علی دایی آزموده نشده و باید یه فرصت دیگه بهش داد...