تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 21 از 58 اولاول ... 1117181920212223242531 ... آخرآخر
نمايش نتايج 201 به 210 از 575

نام تاپيک: داستانهای مینیمالیستی

  1. #201
    آخر فروم باز omid.k's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    Basin city
    پست ها
    2,500

    پيش فرض

    آنان ابلهانه و عرق ریزان چون حیوان از کوه بالا میروند ، زیرا فراموش کرده اند به آنها بگویند در راه منظره ی زیبایی هم هست

    نیچه

  2. 4 کاربر از omid.k بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #202
    پروفشنال barani700's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    994

    پيش فرض

    شهريار کوچولو کوير را از پاشنه درکرد و جز يک گل به هيچی برنخورد: يک گل سه گل‌برگه. يک گلِ ناچيز.
    شهريار کوچولو گفت: - سلام.
    گل گفت: - سلام.
    شهريار کوچولو با ادب پرسيد: - آدم‌ها کجاند؟
    گل روزی روزگاری عبور کاروانی را ديده‌بود. اين بود که گفت: - آدم‌ها؟ گمان کنم ازشان شش هفت تايی باشد. سال‌ها پيش ديدم‌شان. منتها خدا می‌داند کجا می‌شود پيداشان کرد. باد اين‌ور و آن‌ور می‌بَرَدشان؛ نه اين که ريشه ندارند؟ بی‌ريشگی هم حسابی اسباب دردسرشان شده.
    شهريار کوچولو گفت: -خداحافظ.
    گل گفت: -خداحافظ.


  4. 2 کاربر از barani700 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #203
    پروفشنال barani700's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    994

    پيش فرض

    منیژه با گریه به سر چاه رسید.
    سرش را تا ناف توی تاریکی چاه کرد و خسته فریاد زد: بیییژن! بیییژن!
    و دلو را به درون چاه انداخت!
    دلو ِ سنگین که به روشنایی دهانه چاه رسید، منیژه ذوق زده فریاد زد: یووووووسف!
    بیژن ماه ها در چاه منتظر بود و منیژه و زلیخا با هم کنار آمده بودند!

  6. 2 کاربر از barani700 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #204
    پروفشنال barani700's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    994

    پيش فرض

    لبانش می‌لرزید.
    جمع شده بودند لبانش؛ غنچه.
    چون آدم شوخی بود فکر کردی می‌خواهد سوت بزند.
    لبانش غنچه شده بودند و می‌لرزیدند و تو فکر می‌کردی می‌خواهد سوت بزند و
    او می‌خواست بگوید: دوستت دارم

  8. 3 کاربر از barani700 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #205
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    خاک مادر

    پدر گفت: مادرت به آسمان ها رفته. عمه گفت: مادرت به يك سفر دور و دراز رفته. خاله گفت: مادرت آن ستاره ي پرنور كنار ماه است. دختر بچه اما گفت: مادرم زير خاك رفته است.
    عمه گفت: آفرين، چه بچه ي واقع بيني، چه قدر سريع با مسئله كنار آمد. دختر بچه از فرداي دفن مادرش، هر روز پدرش را وادار مي كرد او را سر قبر مادرش ببرد. آن جا ابتدا خاك گور مادر را صاف مي كرد، بعد آن را آب پاشي مي كرد و كمي با مادرش حرف مي زد.
    هفته ي سوم، وقتي آب را روي قبر مادرش مي ريخت، به پدرش گفت: پس چرا مادرم سبز نمي شود.

  10. 11 کاربر از MaaRyaaMi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #206
    پروفشنال barani700's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    994

    پيش فرض

    نترسید با اینکه برق چاقو به چشمش خورد، نترسید و از جایش تکان نخورد.
    چون به پیرمرد اعتماد داشت.
    پیرمرد به دست جلو رفت و چند لحظه بعد چاقو که با ولع تمام رگ‌هایی را برید.

  12. این کاربر از barani700 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #207
    پروفشنال barani700's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    994

    پيش فرض

    شب که خواستگارها داشتند می‌رفتند چقدر از دست‌پخت عروس خانم تعریف می‌کردند و برادر کوچک عروس مرغش را می‌خواست.

  14. 7 کاربر از barani700 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #208
    پروفشنال barani700's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    994

    پيش فرض

    روزی مرد جوانی نزد شری راماکریشنا رفت و گفت : " می خواهم خدا را همین الان ببینم " کریشنا گفت: " قبل از آنکه خدا را ببینی باید به رودخانه گنگ بروی و خود را شستشو بدهی " . او آن مرد را به کنار رود گنگ برد و گفت :" بسیار خوب حالا برو توی آب " .
    هنگامی که جوان در آب فرو رفت ، کریشنا او را به زیر آب نگه داشت .عکس العمل فوری آن مرد این بود که برای بدست آوردن هوا مبارزه کند.وقتی کریشنا متوجه شد که آن شخص بیشتر از آن نمی تواند در زیر آب بماند به او اجازه داد از آب خارج شود.در حالیکه آن مرد جوان در کنار رودخانه بریده بریده نفس می کشید ، شری کریشنا از او پرسید : " وقتی در زیر آب بودی به چه فکر می کردی؟ آیا به فکر پول ، زن ، یا بچه یا اسم و مقام و حرفه خود بودی؟!
    مرد جوان : نه به یگانه چیزی که فکر می کردم هوا بود.
    کریشنا : درست است ، حالا هر وقت قادر بودی به خدا هم به همان طریق فکر کنی فوری او را خواهی دید!
    برگرفته از کتاب: « شما عظیم تر از آنی هستید که می اندیشید " مسعود لعلی

  16. 4 کاربر از barani700 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #209
    پروفشنال barani700's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    994

    پيش فرض

    خیلی دوست داشت بنویسد.
    عاشق نوشتن بود. اصلا برای همین خلق شده بود.
    وقتی که عاشقانه می‌نوشت به خصوص وقتی به تعریف از چشم و لب و قد و قامت یار که می‌رسید، از جانش مایه می‌گذاشت وتلاش می‌کرد تمام آنچه در درون دارد بیرون بریزد.
    و یک روز به خاطر همین کار سر از سطل آشغال درآورد...
    هیچ کس از خودکاری که جوهرش پس بدهد خوشش نمی‌آید!!!!!!!!!!!

  18. 5 کاربر از barani700 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #210
    آخر فروم باز raz72592's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    dreamland
    پست ها
    1,007

    پيش فرض

    من واو بی تو
    ــــــــــــــــــــــ

    دیگه باورم شد که من چقدر ساده لو ح بودم که تو کویری که همشه رهگذرا میان نگاهی میکنند وقتی شون روهدر میدن ومیروند من از روی حماقتم تخم زیباترین گل سرخ دنیا رو کاشتم وچقدر احمق بودم با این همه طوفان که زندگیم رو در معرض تهاجم قرار داده بود بازم اینجابودم و چه وقت هایی رو هدر دادم چه شبهایی رو تاصبح بیدار ماندم چه رازهایی را در گوش باد زمزمه کردم افسوس که من چه ساده لوح هستم وتو ای کویر بی انتها نارفق ترینی وبی مرامترین .
    ولی باتمام این ها ازت ممنونم برای اینکه اونی رو که سالها کنارم بود و من نمدیدمش رو تو واسم معنی کردی حالال من و او ما هستیم بسیا رخوش واین رو هردومون باهم داریم واسط مینویسیم ممنونتون هستیم ولی دیگه هیچوقت نمی خواهیم دیگر تو میان ماباشی باشی!

  20. 2 کاربر از raz72592 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •